انجمن بانیان بهبودی
روانشناسی چیست - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن بانیان بهبودی (http://forum.banianbehboodi.ir)
+-- انجمن: روانشناسی (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=261)
+--- انجمن: مطالبی در باره روان (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=262)
+--- موضوع: روانشناسی چیست (/showthread.php?tid=590)

صفحه‌ها: 1 2


روانشناسی چیست - abbas - 2013-10-21

روان شناسی عبارت است از مطالعه و شناخت علمی چگونگی و چرایی ابعاد مختلف رفتار موجود زنده، به ویژه انسان. در این تعریف بیشترین توجه به رفتار و جنبه های مختلف آن است. به دیگر سخن، به یك معنا می توان روان شناسی را رفتار شناسی نامید، چرا كه موضوع اصلی روان شناسی به عنوان یك علم رفتاری ، مطالعه فعالیت ها و واكنش های حیوان وانسان در شرایط و موقیعت های مختلف است.


نقش تغذيه در سلامت روان و جسم

اعمال برخی تغييرات در رژیم غذایی طی پنجاه سال گذشه نقش مهمی در افزایش بيماریهای روانی داشته است روشی که در حال حاضر برای توليد غذاها به کار می رود تعادل مواد مغذی مهم مورد مصرف را به هم زده است .گرایش مردم به مصرف غذاهای حاوی قند و چربی بيشتر و اجتناب از مصرف مواد غذایی تازه منجر به افسردگی و مشکلات حافظه و .... می شود. به گفته دکتر اندرمک کلاچ مدیر انجمن سلامت روان در انگليس همه از اثر رژیم غذایی بر سلامت جسم مطلعيم ،اما در حال حاضر در آغاز راه شناخت چگونگی تاثير پذیری مغز به عنوان یک اندام از مواد مغذی موجود در غذاها هستيم .

توجه به مشکلات سلامت روان با تغييرات در رژیم غذایی گاهی اوقات در مقایسه با مصرف دارو یا مشاوره نتایج بهتری دارد. محققان می گویند افزایش کشاورزی صنعتی باعث ورود آفت کش ها به مواد غذایی شده و ترکيب چربی بدن حيوانات را به علت تغيه جدید آنها ، تغيير داده است . رژیم غذایی موجب تغيير تعادل اسيدهای چرب مهم امگا – سه و امگا – شش در مرغ که مغز باید از عملکرد مناسب آن مطمئن باشد ، نيز شده است . در مقابل چربی های اشباع شده که مصرف آنها افزایش یافته است و به مقدار زیاد در غذاهای آماده یافت می شوند روند عملکرد مغز را کند می کنند . یک متخصص تغذیه در این مورد می گوید : در حال حاضر مدارکی که سلامت روان و دریافت مواد غذایی را به هم مربوط می کند اندک است و بنابر این تحقيق و نتيجه گيری قطعی در این باره دشوار است ، اما به طور کلی توصيه های ارائه شده در زمينه مواد غذایی با توصيه های موجود جهت حفظ سلامت مطابقت دارد.

تغذیه و رشد :امروزه در جها ن اهميت زبادی به روشهای تغذیه و طریق آموزش آن داده می شود ، تغذیه یعنی رابطه بين غذاهایی که مصرف می کنيم و کاری که بدن انجام می دهد ، تمام مراحلی که غذا باید بگذراند تا انسان به رشد کامل جسمی و روانی و ... برسد تغذیه نام دارد.

وقتی می خواهيم یک رژیم غذایی مناسب داشته باشيم باید از تمام گروههای غذایی ، سبزیها و حبوبات ، گوشت و لبنيات و ...... استفاده کنيم ، زیرا هيج ماده غذایی به تنهایی نمی تواند نيازهای ما را تامين کند .

انسان به انرژی و پروتئين ها و...در تمام سنين و عمر خود نياز دارد و لی مقدار آن و مصرف آن متفاوت است ، در سنين مدرسه انسان به پروتئين بيشتری نياز دارد ولی در سنين بالاتر به پروتئين و مواد غذایی کمتری نياز دارد.

تغذیه و رشد فيزیکی :

بلند شدن قد ، افزایش وزن ، بزرگ شدن دور سر و کشيده شدن استخوانها و .... برای بيشتر افراد به معنی رشد فيزیکی است . رشد فيزیکی در دوران نوزادی از سرعت بيشتری برخورار است ، در حالی که در دوره دوم زندگی یعنی از ٥ تا ١٢ سالگی این رشد خيلی کندتر انجام می شود. بنابر این باید توجه خاصی به رشد در سنين کودکی داشته باشيم ، و ببينيم آیا رشد فيزیکی به خوبی انجام می شود یا خير و تغذیه مناسب در تعادل جسمی ، ذهنی ، روحی و احساسی فرد بسيار موثر است . افزایش وزن و جربی بدن با خطرات روانی و فيزیولوژیکی همراه است ، در کوتاه مدت ، آثار روانی دردناک تر می باشد، مورد آزار قرار گرفتن ، پذیرفته نشدن در گروههای ورزشی ، مشکل در تهيه لباس و محدود شدن زندگی اجتماعی برای بسياری از افراد ناراحت کننده است . افراد پر وزن بخصوص زنان ، ممکن است در ورود به دانشکده یااستخدام مورد تبعيض قرار گيرند. به افرادی که وزن نسبی آنها ٢٠ درصد یا بيشتر از آن ، از ميانگين بالاتر باشد ، کاستن وزن توصيه می شود. اضافه وزن و چربی زیاد بدن باعث به وجود آمدن مشکلاتی از قبيل افزایش فشارخون ، چربی خون بالا و دیابت نوع ٢ و در نتيجه افزایش خطر بروز بيماریهای قلبی – عروقی و سکته می شود. حفظ وزن د ر محدوده نرمال از خطر بروز این بيماریها می کاهد.یا شاخص توده بدن به ما کمک می کند تا محدوده وزن نرمال خود را بدانيم و خطر بروز بيماریهای خاص را در BMIخود ارزیابی کنيم. چيست ؟ نشان دهنده مقدار توده چربی بدن است BMI.

تغذیه و رشد فکری :

رشد فکری از سنين پنج ، شش سالگی آغاز می شود که این رشد در نوع غذا خوردن کودک تاثير زیادی دارد

از سن پنج سالکی کودک مایل است تکيه خود را به دیگران به ویژه مادر کاهش دهد و به استقلال فکری برسد ، این استقلال فکری را می توان در رفتار کودک مثل نخوردن غدا ، نخواستن وسيله ی اسباب بازی دید ، در این الهاست که کودک توانایی اداره کردن کارهای خود را پيدا می کند.

غذاهای تقویت کننده مغز :

بر طبق تحقيقات دانشگاه بوستون ، شاه توت به دليل منابع سرشار آنتی اکسيدان موجود در آن ، خوراکی بسيار مقوی برای مغز می باشد . توت فرنگی نيز بر طبق تحقيقات دانشمندان نورولوژیست در دانشگاه مریلند ، باعث توان فکر و افزایش تمرکز ذهنی می شود. رابطه تغذیه بااعصاب و روان : امروزه ثابت شده که تغذیه تاثير مهمی بر اعصاب و روان انسان دارد و تغذیه ناکافی و غلط می تواند آثار نامطلوبی بر اعصاب و روان انسان بگذارد و موجب افسردگی شدید و اختلالات عصبی جدی شود. در زیر به فاکتورهای غذایی که بر سلامت اعصاب و روان تاثير می گدارند، اشاره مختصری می شود. کربوهيدراتها یا مواد قندی – نشاسته ای: کمبود این گروه از مواد در اکثر رژیمهای لاغری اتفاق می افتد، به دليل اینکه سلولهای عصبی انرژی مورد نياز خود را صرفا از گلوکز تامين می کنند و گلوکز هم فرم ساده ای از کربوهيدرات است که قابل جذب در دستگاه گوارش است چنانچه در برنامه غذایی روزانه کمبود شدید کربوهيدرات وجود داشته باشد سلولهای عصبی دچار کمبود انرژی شده و نمی توانند کار خود را انجام دهند. همچنين محدودیت شدید کربوهيدرات به مدت طولانی باعث پایين افتادن قند خون می شود که به این حالت هيپو کلسيمی می گویند و عوارض آن : خستگی ،بيماری ، بی حوصلگی ،اضطراب، کاهش قدرت یادگيری می باشد.

مواد پروتئينی :

کمبود شدید پروتئين موجب بروز عوارض فراوان می شود از جمله : خستگی ، بی حالی و سستی می باشد. مواد غذایی غنی از پروتئين عبارتند از : گوشت ، مرغ، ماهی ، تخم مرغ، لبنيات ،حبوبات ، مغزها( پسته ، بادام ، فندق ، گردو ، تخمه ) .

رابطه



RE: روانشناسی چیست - abbas - 2013-10-26

نسبت به بچه‌ها چه احساسی دارید؟

خیلی‌ها اصلاً بچه دوست ندارند و خوششان نمی‌آید بچه دوروبرشان باشد. اگر می‌دانید که همه عمرتان بچه دوست نداشته‌اید، این را به خودتان یادآور شوید و باز برای فکر بیشتر به خودتان وقت بدهید. اما اگر معمولاً از حضور بچه‌ها لذت می‌برید، مسئله‌ای که باید به آن فکر کنید این است که بچه‌های طرف‌مقابلتان را دوست دارید یا نه.


پدر یا مادرخوانده بودن چطور زندگی‌تان را تغییر می‌دهد؟

از شب‌ها بیرون رفتن و خوشگذرانی لذت می‌برید؟ بدانید که اینها و خیلی کارهای دیگر اگر نگوییم غیرممکن از این به بعد سخت خواهد شد. باید بفهمید که وضعیت نگهداری بچه بین همسر جدید شما و همسر سابق او به چه صورت خواهد بود. بعضی والدینی که از هم جدا شده‌اند بچه‌ها را به صورت نیمه‌وقت نگه می‌دارند و گاهی کلاً مسئولیت سرپرستی بچه به عهده یکی از آنها خواهد بود.


چه میزان مسئولیت خواهید داشت؟

بفهمید که همسرتان از شما بعنوان والدین جدید این کودک تا چه میزان توقع دارد. آیا انتظار دارد اگر بچه دل‌درد گرفت، بخاطر او نیمه شب از خواب بیدار شوید؟ آیا باید هر شب برای او غذای مخصوص درست کنید؟ برایش شب‌ها قصه بخوانید تا خوابش ببرد؟ اگر شیطنت کرد تنبیهش کنید؟ ممکن است همسرتان همه مسئولیت‌های پدر یا مادری را از شما توقع داشته باشد. اما اینکه هیچ مسئولیتی هم به شما در قبال آن بچه واگذار نکند به همین اندازه بد است.



RE: روانشناسی چیست - abbas - 2013-10-27

اثرات موسیقی بر روی مغز
اثرگذاری موسیقی بر روی افراد از زمان‌های گذشته به اثبات رسیده است. اگرچه تحقیقات تازه‌ای برای تشخیص این اثرگذاری بر روی مغز انسان انجام گردیده. این مطالعات مطالب بیشتری را در مورد اثرات موسیقی بر عملکرد مغز نشان می‌دهد همچنین مشخص می‌کند که قوی‌ترین اثر موسیقی بر روی مغز در ناحیه‌‌ی حافظه می‌باشد.



تاثیر موسیقی بر روی مغز آدمی
| نظر دهید

ا



چه نوع موسیقی را باید گوش کرد
اثرگذاری موسیقی بر روی افراد از زمان‌های گذشته به اثبات رسیده است. اگرچه تحقیقات تازه‌ای برای تشخیص این اثرگذاری بر روی مغز انسان انجام گردیده. این مطالعات مطالب بیشتری را در مورد اثرات موسیقی بر عملکرد مغز نشان می‌دهد همچنین مشخص می‌کند که قوی‌ترین اثر موسیقی بر روی مغز در ناحیه‌‌ی حافظه می‌باشد.
ـ تحقیقات اخیر بر روی دانشجویان زبان خارجی نشان می‌دهد، آن دسته از دانشجویان که به میزان کافی به گوش کردن موسیقی می‌پردازند قادر خواهند بود تا صدها واژه را در مدت زمان کمی به خاطر بسپارند و مهمتر این که پس از گذشت زمان نسبتا طولانی در حدود 92 درصد این لغات در حافظه‌ی آنها باقی می‌ماند و این مهم از طریق گوش دادن به موسیقی کلاسیک باروک منتج گردیده است.
موسیقی و امتحان
در زمینه‌ی تجزیه و تحلیل مزایای گوش کردن به انواع موسیقی (کلاسیک یا جاز) و ضرب آهنگ آنها مطالعاتی صورت گرفت و نتایج به دست آمده از آنها یکسان بود اگرچه مدت زمان گوش دادن به موسیقی و میزان ریتم و ضرب آهنگ آن اثرات متفاوتی بر روی قوه‌ی حافظه و میزان یادگیری افراد در آزمون صورت گرفته، داشته است به نظر می‌رسد که افرد اطلاعات را در زمانی که یک موسیقی با ریتم منظم پخش می‌شود بهتر از زمانی که از ابتدا در حال یادگیری آن هستند به خاطر می‌آورند.
دیگر تحقیقات صورت گرفته در زمینه‌ی تعیین اثرات موسیقی بر مغز بر روی سه گروه از دانشجویان مبین میزان متفاوت یادگیری و نتایج آزمون انجام شده می‌باشد که در این آزمایش گروهی به موسیقی آرام‌بخش گوش می‌کردند و گروه دیگر به موسیقی موتزارت و گروه سوم بدون هیچگونه موسیقی تحت آزمون هوش قرار گرفتند و در نهایت گروهی که موتزارت گوش می‌کردند بالاترین سطح نمرات را کسب کردند.
رابطه‌ی موسیقی و بیماری‌های مغز
مطالعات انجام شده نمایانگر پیشرفت در بهبود افراد مبتلا به بیماری آلزایمر می‌باشد زیرا افراد مبتلا به این نوع بیماری پس از گوش نمودن به موسیقی از نظر ذهنی و یادآوری اطلاعات پیشرفت داشته و موسیقی به برگرداندن اطلاعات فراموش شده آنها کمک می‌کند. از سویی اثرات مثبت موسیقی درمانی در افراد مبتلا به بیماری پارکینسون کاملا مشهود است و مهارت‌های حرکتی این‌گونه افراد در زمان گوش فرا دادن به موسیقی بهبود یافته و آنها را قادر می‌سازد تا بهتر راه بروند.
اثرات منفی
البته تمام انواع موسیقی قطعا اثرات مثبت بر روی مغز به همراه نخواهند داشت و برخی از آنها سبب از میان رفتن تقارن میان نیمکره‌های مغز می‌شود. به عنوان مثال اثرات منفی پخش موسیقی با ریتم تند و صدای بلند به هنگام تمرکز بر روی انجام کاری مشخص کاملا قابل درک می‌باشد و بسیاری از اساتید معتقدند که این امر باعث عدم توانایی در یادگیری و اختلالات رفتاری در کودکان و همچنین موجب کاهش تمرکز و توانایی انجام امور در بزرگسالان می‌شود.
از جمله این نوع موسیقی‌ها می‌توان از موسیقی‌های پرتنش سبک راک و رپ نام برد که دارای ضرب آهنگ و ریتم‌های تند می‌باشند این مساله می‌تواند ناشی از این حقیقت باشد که تکرار زیاد از حد منجر به ایجاد حس خشم و دشمنی خواهد شد.
برای دستیابی به اثرات مثبت موسیقی بر مغز، موسیقی باید ویژگی‌های خاصی داشته باشد یعنی نباید خیلی پیچیده بوده یا بیشتر ذهن را در هنگام کار مشغول نکرده و شخص را علاقمند نگه دارد. همچنین جدید و متفاوت بودن موسیقی عامل دیگری است که مغز را فعال نگه داشته و از خسته شدن آن جلوگیری می‌کند


RE: روانشناسی چیست - abbas - 2013-10-28

مهارت حل مشکل چیست؟
مهارت «حل مشکل» یکى از مهارت‏هاى اساسى زندگى است که به ما امکان مى‏ دهد تا با طراحى مناسب و برنامه ‏ریزى مشخص مشکلات را رفع کنیم. این مهارت فقط براى مشکلى خاص نیست و مى ‏تواند در حل انواع مسائل و مشکلات کاربرد داشته باشد.

مهارت «حل مشکل» یکى از انواع «مدیریت استرس» است که با اتکاء بر اصول منطقى، ما را در جهت برطرف کردن مشکل و مسائل مرتبط با آن یارى میکند.

خوشبختانه این مهارت ، داراى هیچ پیچیدگى خاصى نیست که آموختن آن را دشوار کند. یادگیرى اولیه آن به‏ سهولت و از راه‏هاى مختلف امکان‏پذیر است:

استفاده از کتاب‏ها و فیلم‏هاى آموزشى، حضور در سخنرانى ‏ها و کلاس‏هاى درس و البته از همه مناسب ‏تر، شرکت در کارگاه‏هاى آموزشى از جمله روش‏هاى موجود است.

این روش‏ها افراد را با چگونگى مراحل مختلف این مهارت آشنا مى‏ کنند و از آن‏جا که حل مشکل در زندگى روزمره امرى ضرورى است، مبناى اصلى آموزش نیز باید آموزش عملى باشد.

در کارگاه‏هاى آموزشى نحوه عمل این مهارت قابل انتقال است ولى آنچه مهم‏ترین بخش یادگیرى را شامل مى ‏شود، تمرین در به‏ کارگیرى این توانایى در امور روزمره است؛ چرا که تنها با تکرار یک توانایى مى ‏توان به مهارت کامل عملى آن دست یافت. این امر در مورد تمامى مهارت‏ها صادق است. به‏ عنوان مثال مهارت دوچرخه ‏سوارى از طریق مشاهده فیلم.

مطالعه کتاب و یا گوش دادن به سخنرانى، تنها در حد نظرى در ذهن نقش مى‏ بندد ولى براى یادگیرى دوچرخه‏ سوارى لازم است به فرد آموزش عملى داده شود. پس از یادگیرى اولیه، آنچه فرد را در این کار ماهر مى‏ کند تمرین و تکرار هرچه بیشتر است.

توصیه مى‏ شود مهارت حل مشکل را به ‏عنوان روشى مۆثر در امور جارى باور داشته باشیم و از آن استفاده کنیم.

به‏ کارگیرى آن اگرچه در ابتدا وقت ‏گیر است ولى مى‏ تواند به‏ نحوى مۆثر و مطمئن موجب حل مشکلات و یافتن راه ‏حل‏هاى مفید شود.

البته همه مى ‏دانیم که در امور ساده و غیر پیچیده به ‏کارگیرى روش‏هاى حل مشکل ضرورى نیست ولى چنانچه مشکل به مرحله ‏اى برسد که براى ما درجاتى از سردرگمى فکرى را ایجاد کند، به‏ راحتى مى ‏توان از مهارت حل مشکل بهره برد و با تکرار بیشتر آن با احساس امنیت کافى راه‏ حل‏هاى مناسب را پیدا کرد .



RE: روانشناسی چیست - abbas - 2013-10-29

اختلال اضطراب اجتماعی چیست؟

با افزایش پیوسته بیماری‌های روانی، اختلالاتی چون افسردگی، اختلال دوقطبی و اضطراب برای همگان به صورت شناخته شده‌ای درآمده‌اند.
امّا بیماری روانی دیگری نیز وجود دارد که کمتر شناخته شده ولی مطالعات نشان می‌دهد که سومین اختلال روانی شایع در کلّ جهان است. این بیماری، اختلال اضطراب اجتماعی نام دارد.

اختلال اضطراب اجتماعی چیست؟
اختلال اضطراب اجتماعی، یا به قول بعضی‌ها هراس از اجتماع یا اجتماع هراسی، اضطراب از مورد ارزیابی منفی قرار گرفتن از سوی دیگران است.
ترس از قضاوت دیگران در فردی که به این اختلال دچار است به احساس بی‌کفایتی و نابسندگی، شرم و تحقیر در او منجر می‌شود. همچنین ممکن است باعث افسردگی و سوء مصرف مواد گردد.

نشانگان اختلال اضطراب اجتماعی
اختلال اضطراب اجتماعی باعث احساس اضطراب در فرد به هنگام مواجهه با یک موقعیت اجتماعی می‌گردد. نشانگان فیزیولوژیک دقیقی به همراه این اختلال وجود دارد که عبارتند از:

ترس وافر
گُر گرفتگی
ضربان تند قلب
عرق کردن
خشکی حلق و دهان
لرزش
مشکل بلع
گرفتگی عضلانی
موقعیت‌هایی که باعث درماندگی در مبتلایان به اختلال اضطراب اجتماعی می‌شود
موقعیت‌ها و شرایط مختلفی وجود دارد که باعث درماندگی در افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی می‌گردد. از جمله این موقعیت‌ها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

مورد قضاوت دیگران قرار گرفتن
ملاقات با دیگران برای نخستین بار
مرکز توجه واقع شدن
زیر نظر قرار گرفتن به هنگام انجام کار
برخوردهای اجتماعی با افراد غریبه
چه کسی دچار اختلال اضطراب اجتماعی می‌شود؟
بسیاری از افراد به اختلال اضطراب اجتماعی دچار می‌شوند. امّا شیوع آن در زنان بیشتر ازمردان است. مطالعات اخیر نشان داده‌اند که اختلال اضطراب اجتماعی سومین اختلال روانی شایع در جهان است.

سوء مصرف مواد و اختلال اضطراب اجتماعی
افرادی که دچار اختلال اضطراب اجتماعی باشند احتمال زیاد دارد که به سوء مصرف الکل و موادمخدر به عنوان ابزاری برای مقابله با استرس، عزت‌نفس پایین و افسردگی ناشی از این اختلال روی بیاورند.
مطالعات انجام شده نشان می‌دهد که 16 درصد از بیمارانی که دارای اختلال اضطراب اجتماعی بوده‌اند، مشکل سوء مصرف الکل داشته‌اند.

درمان اختلال اضطراب اجتماعی
اختلال اضطراب اجتماعی غالباً با حملات وحشتزدگی یا افسردگی اشتباه گرفته می‌شود. این امر می‌تواند درمان این اختلال را با مشکلات جدّی روبرو سازد. با وجود این، چنانچه این بیماری به درستی تشخیص داده شود، ترکیبی از درمان‌های رفتاری شناختی و دارودرمانی می‌تواند برای درمان مبتلایان به اختلال اضطراب اجتماعی مفید باشد.
با وجود شیوع اختلال اضطراب اجتماعی، این اختلال غالباً اشتباه تشخیص داده می‌شود. در حالی که اختلال اضطراب اجتماعی، یک اختلال کاملاً واقعی بانشانگان مشخص و معین است. چنانچه نشانگان اختلال اضطراب اجتماعی درمان نشده باقی بمانند می‌توانند فرد مبتلا به این اختلال را کاملاً زمین‌گیر کنند و غالباً به اجتناب فرد از تمام موقعیت‌های مستلزم تماس‌های اجتماعی می‌انجامد.
اجتناب از موقعیت‌های اجتماعی دارای پیامدهای منفی در زندگی کاری، اجتماعی و مالی فرد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی است. امّا کمک‌های درمانی مناسب دارای نتایج خوب و موثری برای این اختلال است. به افرادی که دارای نشانگان اختلال اضطراب اجتماعی هستند توصیه می‌شود با یک روان‌درمانگر مشورت کنند.



RE: روانشناسی چیست - abbas - 2013-10-30

تیک

تيك‌، يكي از شايع‌ ترين مشكلات رواني است كه به گفته كارشناسان دلايل شيوع آن چندان مشخص نيست، ولي تخمين زده مي‌ شود بين 5 تا 25 درصد كودكان در سنين مدرسه نيز نوعي از اختلال تيك را تجربه مي ‌كنند


تيك ‌ها حركات غيرطبيعي ناگهاني، مكرر، سريع و هماهنگي هستند كه معمولا به راحتي قابل تقليد هستند.

حركات به‌ صورتي مشابه مكررا رخ مي ‌دهند و بيمار قادر است به ‌صورتي ارادي براي مدتي كوتاه آن ها را مهار كند، اما اين امر ممكن است سبب اضطراب بيمار شود.

تيك‌ ها در نتيجه فشار رواني تشديد مي ‌شوند و حين فعاليت‌ هاي ارادي و تمركز فكري كاهش يافته و در خواب از بين مي‌ روند.

دكتر عليرضا پيرخائفي، روان‌شناس و عضو هيئت علمي دانشگاه، تيك‌ ها را فعاليت‌ هاي حركتي - صوتي مي ‌داند كه به ‌صورت ناگهاني اتفاق مي‌ افتند و در آن، فرد توان مقاومت خود را از دست داده و ظاهرا مقابله با‌ آن هيچ فايده‌اي نخواهد داشت.

وي، پريدن گوشه‌ چشم، پرش در ناحيه ‌گردن و حركات اضافه در شانه را از تيك ‌هاي حركتي مي ‌داند و در خصوص تيك ‌هاي صوتي ابراز مي ‌كند، در اين ‌گونه تيك‌ ها علاوه بر تكان‌ هاي عضلات، سيستم صوتي نيز(مانند صاف كردن گلو، خرخر كردن و بالا كشيدن بيني و …) درگير مي ‌شود.

تيك‌ هايي كه به تازگي آغاز شده‌اند، اغلب نياز به درمان ندارند.

توصيه مناسب به والدين و اطرافيان كودك مبتلا به تيك اين است كه توجهي به تيك ‌ها نداشته باشند، زيرا تمركز روي تيك، باعث تشديد آن مي‌ شود.

اكثر تيك‌ هايي كه تازه آغاز شده‌اند، مسير محدود و گذرايي دارند و به سمت اختلال جدي ‌تري پيش نمي ‌روند و حداكثر طي دوره‌هاي استرس ‌آور عود مي‌ كنند. معدودي از تيك‌ ها بيشتر از يك ‌سال طول مي ‌كشند.

تيك در آقايان سه‌ برابر بيشتر از خانم ها است و تيك‌ هاي مزمن بيشتر بين سنين 6 تا 12سالگي ديده مي ‌شوند.

تقسيم ‌بندي


تيك‌ ها را مي‌ توان بر اساس ساده يا متعدد بودن، گذرا و مزمن بودن به 4 گروه تقسيم كرد:

تيك‌هاي ساده گذرا:

در كودكي بسيار شايع‌اند و معمولا پس از يك ‌سال (‌اغلب طي چند هفته) خود به‌ خود بهبود مي ‌يابند و عمدتا نياز به درمان ندارند. تيك‌ هاي حركتي معمول كه اغلب در حدود 5/3‌سالگي شروع مي ‌شوند ،به كودكان كمك مي‌ كنند تا انرژي عصبي را آزاد كنند. 75 درصد از كودكان، اين نوع تيك را در عرض 6 ماه پشت سر مي ‌گذارند.

اگر كودك شما گرفتار تيك شد، بهترين راه، ناديده گرفتن آن است. هيچ گاه او را سرزنش نكرده و يا تنبيه نكنيد. شما مي ‌توانيد براي جلوگيري از تبديل شدن اين عمل به يك عادت، با تمرين كردن روش ‌هاي پيشگيرانه، به كودكان تان كمك كنيد، ولي تيك ‌هاي گذرا نبايد در برنامه كامل ترك عادت مورد توجه قرار گيرد.

تيك‌ هاي مزمن:

اگر تيك بيش از 12ماه ادامه يابد، تيك مزمن محسوب مي‌ شود. تيك‌ هاي مزمن پايدار هستند و معمولاً انقباض ماهيچه در آن ها بيش از حد و بسيار شديد است. اين تيك ‌ها مشخصاً به‌ صورت حمله‌ هاي دوره‌اي هستند و غالباً شدت آن ها ماه به ماه، روز به روز يا حتي ساعت به ساعت تغيير مي ‌كند. در حقيقت رفتار تيكي ممكن است براي هفته‌ ها يا ماه‌ها كاملاً محو، اما دوباره ظاهر شود.

ممكن است در هر سني پديدار شوند، اما اغلب در كودكي شروع مي‌ شوند. درمان در اكثر موارد لازم نيست. بايد به بيمار توضيح داد كه اين اختلال اهميتي ندارد.

تيك‌ هاي ساده يا متعدد مداوم:

معمولا از كودكي يا نوجواني و قبل از 15‌سالگي آغاز مي ‌شود. در بسياري از موارد تيك ‌هاي موردي روي مي ‌دهد، اما بهبود كامل در خاتمه نوجواني رخ مي‌ دهد.

سندرم تيك‌ هاي حركتي و صوتي متعدد مزمن:

اين سندرم به نام پزشك فرانسوي ‌اي كه نخستين بار اين بيماري را توصيف كرد، "سندرم ژيل دولا توره" ناميده مي ‌شود.

اين اختلال معمولا همراه با تحريك ‌پذيري و وسواس است كه مي ‌تواند موجب رانده شدن فرد از اجتماع شود و اين واكنش ‌هاي اجتماعي منفي مي ‌‌تواند فرد را به افسردگي دچار كند و حتي در بعضي مواقع او را به سوي خودكشي نيز سوق ‌دهد.

تيك ‌هاي توره درصورت عدم ‌درمان مي ‌توانند به حالتي مزمن در فرد تبديل شود.

در اين افراد حركات لب و دهان شان به‌ گونه‌اي هست كه انگار حرف‌ هاي ركيك به زبان مي‌ آورند، در صورتي كه اين طور نيست.

به جز تيك ‌هاي گذرا در ساير تيك ‌هاي عصبي احتمال بازگشت وجود دارد.

علت‌ ها:


زماني اعتقاد بر اين بود كه تيك‌ ها علاوم بيروني احساسات سركوب شده و كشمكش‌هاي دروني ‌اند. امروزه در بسياري از نقاط جهان آن را تركيبي از عوامل محيطي و زيستي مي ‌دانند.

تيك تقريباً در يك سوم موارد، پايه ژنتيك دارد، اما در برخي حالات ممكن است

اين عادت از طريق تقليد به دست آيد.

همچنين مشخص شده است كه رفتارهاي تيكي در زمان فشارهاي عصبي افزايش مي ‌يابد كه اين امر به "تيك عصبي" منجر مي ‌شود.

در صورتي كه از وجود تيك‌ هاي عصبي در كودك ‌تان رنج مي‌ بريد، نكات زير را مد نظر داشته باشيد:

كاهش فشار روحي:

به لحاظ اين كه رفتارهاي تيكي غالباً با فشار روحي تشديد مي‌ شوند، مواردي را در زندگي كودك ‌تان جست ‌وجو كنيد كه ممكن است منشأ ناراحتي يا نگراني او باشند. مثلا ببينيد آيا او تلاش مي‌ كند كه از تكاليف مدرسه و درس‌ها عقب نمانند؟ آيا انتظارات ورزشي او بالاست؟

براي كاهش تنش‌هاي احتمالي كودك و ايجاد آرامش و اطمينان در او، تا آنجا كه ممكن است موقعيت‌هاي فشارزا را از بين ببريد و با او مهربان باشيد. تعداد تيك ها اغلب با كاهش فشار روحي، تقليل مي‌ يابند.

چه بايد كرد؟

يكي از نكاتي كه درباره ي انواع تيك ‌ها حائز اهميت است، نوع برخورد و نگاه عوام به آن است كه باعث مي ‌شود، فرد مبتلا دچار احساس ناخوشايندي شود و خود را از انظار پنهان كند و در صورت افزايش بيش از حد اين اختلال، حتي در رفتارهاي اجتماعي او نيز تاثير بگذارد.

اگر افراد با نشانه‌ هاي طولاني‌ مدت تيك مواجه شدند، بايد براي جلوگيري از اختلالات وسيع تر به روان ‌پزشك يا روان ‌شناس مراجعه كنند.





RE: روانشناسی چیست - mehdiast - 2013-10-31

با افراد خشمگين چه کنيم؟

خشم

خشونت و پرخاشگري در جامعه كه عموما از جانب افراد ابراز مي شود پديده جديدي نمي باشد و هر يك از شهروندان به نوعي آنرا تجربه كرده اند. داشتن دانش لازم در برخورد با افراد « پرخاشگر » و « مهاجم » و دانستن علل ايجاد خشونت سبب اطلاع از علل و منابع ايجاد خشونت مي شود و اين خود موجب مي گردد در مقابل فرد پرخاشگر جبهه گرفته نشود و با درك صحيح موقعيت پيش آمده از بروز حوادث احتمالي كه مي تواند آسيب هاي جدي به بيمار و پرسنل پرستاري وارد كند جلوگيري شود. « خشونت » يعني تندي و درشتي از روي خشم . خشم يك هيجان طبيعي قدرتمند و اوليه مي باشد كه سبب برانگيختگي و آمادگي سيستم عصبي مي شود. خشم احساسي است كه در واكنش به ناكامي و بدرفتاري ايجاد مي شود.
افراد نرمال و باهوش به گونه اي رفتار مي كنند كه به خود و ديگران آسيب نرسانند و از تضييع حقشان نيز جلوگيري مي كنند و مانع از تبديل خشمشان به پرخاشگري مي شود و اگر خشم بر آنها چيره شد هرگز به زور متوسل نمي شوند.

در چه افرادي خشونت احتمال بروز بيشتري دارد : در اوايل كودكي خشونت ديده اند يا خشونت را تجربه كرده اند .

كودكان آزارديده . كودكاني كه پدر و مادر نامطلوب داشته اند . كودكاني كه در زندگي افراد مهم و الگوهاي خوب نداشته اند . به مدت طولاني تنها بوده اند . احساس ياس داشته اند . اعتماد به نفس خوبي نداشته اند .
خشم

پيشگيري و كنترل خشونت

برخي افراد در موقعيتهاي خشم برانگيز عصبانيت و خشم را به درون مي ريزند و هيچ واكنشي نشان نمي دهند اين روش سبب افسردگي ضعف سيستم ايمني و... مي شود. افراد نرمال و باهوش به گونه اي رفتار مي كنند كه به خود و ديگران آسيب نرسانند و از تضييع حقشان نيز جلوگيري مي كنند و مانع از تبديل خشمشان به پرخاشگري مي شود و اگر خشم بر آنها چيره شد هرگز به زور متوسل نمي شوند و فرد مقابل را متهم نمي كنند و سعي مي كنند زمان ابتلا به خشم كوتاه شود و با فرد مقابل به گفت وگو مي نشينند و سعي دارند صحبت هائي كنند كه پس از رفع عصبانيت از آنها شرمنده و پشيمان نشوند.



مراحل مهارتهاي كنترل خشم و عصبانيت

1 ـ خودآگاهي هيجاني : فرد در اين مرحله به هيجانات و احساسات خود در موقعيت هاي مختلف آگاهي مي يابد و مي تواند به خودش بگويد كه : من عصباني هستم .

2 ـ مرحله خنثي كردن خشم :

1 ـ2 ـ روشهاي كوتاه مدت : مثل تنفس عميق ـ استفاده از روشهاي حواس پرتي مثل شمردن اعداد ،به ياد آوردن شعر، به ياد آوردن لطيفه و اصلا به چيزي فكر نكردن همراه است .

2 ـ2 ـ روشهاي بلندمدت : مثل آرام سازي، تخليه رواني احساس هاي منفي گذشته، ورزشهاي هوازي مثل دويدن كوه پيمائي و پيش بيني كردن احتمال بروز حوادث .
آموزش مهارت هاي اجتماعي به فرد پرخاشگر در جهت يادگيري روشهاي مكالمه و مذاكره و گفتگو و اين كه مكالمه نشانه حقارت كسي نمي باشد كار مفيدي است .

در اين گونه موارد در مورد فرد خشمگين از تنبيه كه يك عامل بازدارنده ولي در اكثر موارد غيرموثر است كمتر استفاده كنيد.

بايد دانست كه اثرات تنبيه بسيار موقت است و پس از رفع و قطع تنبيه رفتار ناهنجار عود خواهد كرد. تنبيه شديد ميل به انتقام ايجاد مي كند و گاهي فرد تنبيه گر به عنوان مدل براي پرخاشگري برگزيده مي شود.
خشم

آموزش مهارت هاي اجتماعي به فرد پرخاشگر در جهت يادگيري روشهاي مكالمه و مذاكره و گفتگو و اين كه مكالمه نشانه حقارت كسي نمي باشد كار مفيدي است . ايجاد احساس گناه در مورد اعمال خشونت آميز نيز براي كاهش پرخاشگري و خشونت مفيد است . پس جبهه گيري در مقابل افراد خشمگين و پرخاشگر و سرزنش كردن آنها كار درستي براي كنترل خشونت نيست .



RE: روانشناسی چیست - abbas - 2013-10-31

دلایل افت تحصیلی فرزندتان چیست؟
مجموعه: فرزندان و امتحانات
اخبار،سرگرمی,آشپزی,مد,روانشناسی,اینترنت
افت تحصیلی فرزند,دلایل افت تحصیلی فرزند

دلایل افت تحصیلی فرزندتان چیست؟
با توجه به تحقیقات انجام شده، مهم‌ترین عواملی که بر پیشرفت تحصیلی موثرند، عبارتند از معلم، نقش تعیین کننده‌ای در سرنوشت کودکان و شاگردان خود دارد و علاوه بر تأثیرات ایمانی و اخلاقی که بر روح و روان ایشان می‌گذارد، در بالا بردن توان علمی و شکل دادن به وضعیت فکری آنان نیز بسیار موثر است.

با توجه به تحقیقات انجام شده، مهم‌ترین عواملی که بر پیشرفت تحصیلی موثرند، عبارتند از:

1 - روابط معلم و دانش آموز
آموزش بدون ایجاد رابطه، معنایی نخواهد داشت. اولین هدف معلم باید برقرار کردن رابطه‌ای دوستانه و حمایت کننده با دانش آموزان باشد. باید به یاد داشت که هرگونه برخورد با دانش آموزان در تقویت با تضعیف تصور آنان نسبت به معلم، موثر است. بنابراین تلاش برای رابطه مثبت با دانش آموز، باید همه اوقات معلم و دانش آموزان را در بر بگیرد.

اجتناب از تنبیه شدید مکرر
معلمانی که مایلند رابطه خوبی با دانش آموزان داشته باشند، برای آموزش رفتار مناسب نباید بر تنبیه متکی باشند. اغلب تنبیه‌ها با هدفی فراتر از خجالت دادن و ناراحت کردن دانش آموزان در نظر گرفته می‌شوند. برخی از معلمان که خود مایل به تنبیه دانش آموزان نیستند، از والدین کودک می‌خواهند تا آن‌ها را به دلیل رفتار نامناسب در مدرسه، تنبیه کنند که در نتیجه رابطه معلم و والدین با دانش آموزان، دچار اغتشاش می‌شود. به جای اینکه از والدین بخواهیم تا آن‌ها را تنبیه کنند، بهتر است کاری کنیم تا والدین با امر آموزش فرزند خود درگیر شوند.

دوری کامل از راهبردهای تنبیه، شاید دشوار باشد. معلمان باید چگونگی استفاده از روش‌های انضباطی و تنبیه‌های خفیف را بیاموزند، در واقع تنبیه باید بیشتر از آن که واقعی باشد، نمادی باشد. یکی از راه‌های تنبیه خفیف، استفاده از روش محروم کردن است. به طور مثال، وقتی دانش آموزی با مدادش به پشت شاگرد دیگری که در جلو او نشسته است می‌زند، معلم می‌تواند آرام به او نزدیک شود و مدادش را بگیرد و به او بگوید: «می‌توانی مدادت را در آخر وقت کلاس از من بگیری»

اجتناب از شوخی
منظور این است که نباید با دانش آموزان بدرفتار، از عبارات تمسخر آمیز استفاده کرد.

پرهیز از پیش داوری‌های غیرمنصفانه
اولین گام برای پرهیز از این‌گونه موارد آن است که معلم باید صادقانه به آنچه باور دارد اعتراف کند، زیرا اگر آن‌ها را انکار کند، نمی‌تواند دانش آموزان خود را از عواقب ناخوشایند آن دور دارد. پس از آن، معلم باید تلاش کند تا بین دانش آموزان خود تفاوت نگذارد. روابط معلم با برخی از دانش آموزان، بسیار زیان‌بار است. زیرا بقیه دانش آموزان، آن را نوعی تبعیض می‌شمارند. معلمی که به ریاضی علاقه‌مند است با دانش آموزان علاقمند به ریاضی، بیشتر رابطه برقرار می‌کند. حال آنکه معلم، مسئولیت حرفه‌ای دارد و باید با همه شاگردان، رابطه یكسانی داشته باشد.

ثبات داشتن و بخشنده بودن
دانش آموزان، معلمی می‌خواهند که رفتارشان پایدار و قابل پیش‌بینی باشد. معلمی که یک روز رفتاری دوستانه و روز دیگر رفتاری غیر دوستانه دارد، موجب می‌شود که دانش آموزان از در میان گذاشتن مشکلات خود با وی تردید داشته باشند. حتی دانش آموزانی که در روز قبل، مشکلی در کلاس ایجاد کرده‌اند، باید بتواند روز بعد به راحتی به سر کلاس بیایند.

اجتناب از روابط وابستگی‌زا
معلمانی که به وضوح برای برقراری ارتباط مثبت با دانش آموزان خود تلاش می‌کنند، باید مراقب باشند که یکی از حادترین دشواری‌های وابستگی، وابستگی بیش از حد و اندازه برخی از دانش آموزان به تایید و تمجید معلمان است.

یکی از راه‌هایی که می‌توان به میزان وابستگی دانش آموزان پی برد، این است که آن‌ها موفقیت‌های خود را فقط به معلم نسبت می دهند. این دانش‌آموزان بر این باورند که علل موفقیتشان، بیرون از خودشان است. معلم از طریق ارزش دادن به دانش آموزان به خاطر عملکردهای مطلوب، می‌تواند آن‌ها را در شناسایی عوامل اصلی موفقیت خود یاری کند. مثلاً اگر دانش آموزی در بخشی از درس، مهارت کسب کرده باشد، معلم می‌تواند به او بگوید: «توجه خوب دیروز تو به درس، در یادگیری و حاضر جوابی امروزت موثر بوده است»

همچنین، دانش آموزان باید بیاموزند تا شکست‌هایشان را به عدم تلاش، و نه عدم توانایی نسبت دهند. اگر دانش آموزی در امتحان شکست خورد، نباید شکست خود را انکار کند، بلکه باید آن را بپذیرد. اما لازم است آن را از عدم تلاش خود بداند.

2 - مهارت معلمان
به طور کلی، معلمانی که در نظر دانش آموزان، سخت گیرترند، و معلمانی که توانایی برقراری سریع نظم را در کلاس درس دارا هستند، و معلمانی که به طور منظم از کارهای خود ارزیابی می‌کنند، و به آنچه دانش آموز یاد گرفته، در برابر همه آنچه باید یاد می‌گرفت، به درستی واقفند؛ و به دانش آموزانی که مطالب را در بار نخست یاد نگرفته‌اند، فرصت فراگیری مجدد را می‌دهند، در حرفه معلمی خود، موفق‌ترند.

آگاهی از مهارت‌های آموزشی و اصول تربیتی
معلم باید از فنون و مهارت‌های آموزشی، آگاهی داشته باشند و تنها ایمان و تعهد، کافی نیست. معلمی که از این فنون و اصول تعلیم و تربیت و مسائل روانشناسی عمومی کودک اطلاعاتی ندارد، ممکن است با اخلاص کامل و با نیت پاک، ولی با یک برخورد حساب نشده و نسنجیده با شاگرد، او را به سرنوشتی تلخ دچار کند.

تسلط بر درس
این نیز از وظایف و مهارت‌های معلم است. زیرا معلم، نقش تعیین کننده‌ای در سرنوشت کودکان و شاگردان خود دارد و علاوه بر تأثیرات ایمانی و اخلاقی که بر روح و روان ایشان می‌گذارد، در بالا بردن توان علمی و شکل دادن به وضعیت فکری آنان نیز بسیار موثر است. لازمه ایفای این نقش بسیار مهم، بالا بودن توان علمی و تسلط کامل بر درس است تا اولاً، مطالب آموخته شده به شاگردان صحیح باشد و ثانیاً هیچ‌گونه ابهامی در مسائل و مطالب آن علم برایشان باقی نماند.

اگر معلم، به صورت عمیق بر رشته تعلیمی خود تسلط نداشته باشد، شاگردان نیز عمیق نخواهند شد. معلم برای تسلط بر درس باید در راه بالا بردن توان علمی خود بکوشد. توقف در یک حد از دانش و آگاهی، برای معلم نقص بزرگی است، او باید با زمان و پیشرفت علوم، بر دانش خود بیفزاید.

دارا بودن طرح و برنامه درسی
یک علت موثر در ترغیب شاگردان به فعالیت‌های درسی، طرح و برنامه درسی معلم است؛ طرحی که در آن، وقت کلاس تقسیم و تنظیم شده باشد، تا به مسائل مختلف، همچون پرسش از درس‌های گذشته، بررسی نوشته‌ها و تکالیف شاگردان، ارزیابی آنان به وسیله امتحانات ناگهانی و ... رسیدگی شود. خوب است كه معلم، طرح خود را برای بچه‌ها در اولین جلسه كلاس مطرح کند که این امر موجب اهمیت دادن بیشتر آنان به درس خواهد شد.

ایجاد انگیزه درسی
یک عامل موثر در بی رغبت بودن شاگردان به درس، انگیزه نداشتن است که معلم می‌تواند با معرفی درس و شناساندن جایگاه آن درس در بین علوم دیگر و تأثیر آن در زندگی، این انگیزه و هدف را ایجاد کند. اگر شاگردان، هدف از یادگیری درس مورد نظر و فایده آن را بدانند و بشناسند، با رغبت بیشتری آن را دنبال می‌کنند.

ارتباط مستمر با دانش آموز
لازمه نظارت بر فعالیت‌های کلاس و خارج از کلاس دانش آموزان، ارتباط مستمر با آنان است. در صورتی که معلم ارتباطی احترام آمیز و صمیمی با شاگردان داشته باشد، وی را بر امور درسی و غیردرسی خود ناظر خواهد گرفت. علاوه بر ارتباط روحی و معنوی با شاگردان، ایجاد ارتباط بین محیط درس و خانه و اجتماع به وسیله تماس با والدین آن‌ها، در نظارت بهتر و دقیق‌تر معلم موثر است.

3 - شرایط آموزشی و امکانات مطلوب تحصیل
عدم امکانات و تسهیلات مطلوب آموزشی، یکی دیگر از عوامل افت تحصیلی دانش آموزان است. کمبود معلمان مجرب و توانا در انتقال مطالب و موضوع‌های درس به دانش آموزان، وجود ضعف در روش‌های تدریس و تکیه بر محفوظات، تراکم جمعیت در کلاس، فشردگی برنامه‌های درسی و کمک آموزشی، دوری مدرسه از محل سکونت و ده‌ها مسئله دیگر در مورد شرایط مطلوب آموزشی و امکانات و تسهیلات تحصیلی، از عوامل قابل توجه در ایجاد و افت تحصیلی است.



RE: روانشناسی چیست - abbas - 2013-11-01

چگونگي مقابله باتنهايي

تنهايي نوعي احساس تهي بودن و خلاء دروني است. شما احساس انزوا كرده و از دنيا جدا مي‌شويد،‌ از كساني كه دلتان مي‌خواست با آنها رابطه داشته باشيد،‌مي‌بريد. انواع و درجات مختلفي از احساس تنهايي وجود دارد . شايد تنهايي را به صورت يك احساس مبهم از درست نبودن امور تجربه كنيد. اين حالت نوع خفيف احساس تهي بودن است. شايد هم تنهايي را به صورت محروميت و درد بسيار شديد تجربه نمائيد. يك نوع ازتنهايي به گم كردن يك شخص خاص، بدليل مرگ او يا دوري‌اش مربوط مي‌شود. نوع ديگر تنهايي ناشي از فقدان تماس با مردم است به اين دليل ممكن است واقعا بصورت فيزيكي به خاطر كار در شيفت شب يا اقامت در ساختماني كه مردم بندرت به آنجا رفت وآمد مي‌كنند، از ديگران جدا شده باشيد. شما حتي ممكن است از نظر عاطفي احساس تنهايي كنيد، در حالي كه در ميان مردم هستيد ولي در برقراري رابطه با آنها دچار مشكل باشيد.

احساس تنهايي با تنها بودن صرف متفاوت است

در اينجا ضروري است كه تأكيد شود احساس تنهايي مساوي با تنها بودن نيست . هر شخصي هميشه زماني را براي تنها بودن در نظر مي‌گيرد . تنها احساس تنها بودن و غمگين شدن به خاطر آن است والبته همه ما گاهي احساس تنهايي مي‌كنيم .فقط زماني كه در دام تنهايي‌گير مي‌افتيم، آن تبديل به يك مشكل واقعي مي‌شود.

چطور ممكن است در احساس تنهايي مان نقش داشته باشيم

تنهايي يك احساس انفعالي است . ابقا وتداوم آن ناشي از اجازه منفعلانه ما ازيك سو وانجام ندادن هيچ چيزي براي تغيير آن از سوي ديگر است. ما اميدواريم كه آن خودش از بين خواهد رفت وبنابراين هيچ كاري براي رفع آن انجام نمي‌دهيم و اجازه مي‌دهيم كه ما را در بربگيرد. شگفت آور اين كه در بعضي از موارد حتي ما به اين احساس خوشامد مي‌گوئيم. پذيرفتن تنهايي و غرق شدن دراحساسات مرتبط با آن معمولا به احساس افسردگي و درماندگي منتهي مي شود، آن نيز به نوبه خود، به احساس انفعال بيشتر و افسردگي افزونتر منجر مي‌گردد.

راههاي تغيير احساس تنهايي

احساس تنهايي را شناخته و آن را بيان داريد.

براي متوقف كردن احساس تنهايي، اول بايد بپذيريم كه احساس تنهايي مي‌كنيم. گاهي اوقات پذيرفتن آن كاري مشكل است .سپس بايد احساس تنهايي را به شيوه‌اي ابراز داريم. مي‌توانيم آن را در دفترچه يادداشت روزانه بنويسيم، يا از طريق نوشتن يك نامه تخيلي به يك دوست يا فاميل ابراز داريم، از طريق كشيدن و رنگ كردن يك تصوير، آواز خواندن يا انجام هر كار ديگري كه باعث ابراز احساسات دروني‌مان گردد.شامل صحبت با ديگران. نيز مي‌توانيم احساس تنهايي‌مان را بيان داريم. بيان اين احساسات ممكن است به كشف اين نكته منجر شود كه ما چيزهاي زيادي را احساس مي‌كنيم كه با حساس تنهايي‌مان مرتبط هستند، از قبيل غمگيني، خشم و ناكامي. ممكن است قادر به شناسايي نواحي باشيم كه اين احساسات از آنجاها مي‌آيند‌، يعني متوجه شويم كه چگونه با زندگي ما ارتباط يافته‌اند. به موازات توانايي‌مان در ديدن اين ارتباط، توانايي‌مان در تغيير آنها نيز افزايش مي‌يابد.

فعال تر باشيد

بزرگترين تغيير، البته، متوقف كردن حالت انفعال و فعال‌تر شدن است. اگر ما كسي را گم كرده‌ايم، از قبيل والدين، خانواده يا دوستان، مي‌توانيم به آنها تلفن بكنيم ، نامه بنويسيم ، با پست الكتريكي پيام بفرستيم و يا به ملاقاتشان برويم. صحبت كردن با يك دوست فهيم نيز به تغيير خلقياتمان كمك خواهد كرد. اگر دوست فهيم نداريم صحبت با يك روحاني، معلم يا مشاور مي‌تواند نقطه‌اي براي شروع باشد.اگر احساس تنهايي بدليل مردن شخص مورد علاقه باشد ابراز اندوه ناشي از فقدان او و ياد آوري خاطرات شاد خودمان با وي و توجه به اين كه اين خاطرات هميشه با ماست ، مي تواند به ما در دور شدن از احساسات تنهايي كمك كند. اين الگو را مي‌توان در مورد از دست دادن دوستي‌ها و يا روابط عشقي مورد استفاده قرارداد.

در فعاليت‌ها يا باشگاها شركت كنيد

شركت در فعاليت يا باشگاه چندين چيز را مي‌تواند بدنبال داشته باشد.شركت در فعاليت‌هاي لذت بخش ذهن ما را از احساس تنهايي دور مي‌گرداند . اين فعاليتها از طريق فوق مي‌تواند بطور مستقيم خلق ما را تغيير دهند. اين اعمال همچنين فرصتي را فراهم مي‌كنند تا افراد داراي علائق مشابه را ببينيم و مهارتهاي ملاقات با ديگران رادر خود افزايش دهيم. آن همچنين ساختاري را به زندگي ما داده و احساس مي‌كنيم كه چيزي براي آينده وجود دارد. فعاليت‌ها همچنين به ما ياد آوري مي‌كند كه چگونه به هنگام انجام مشابه همين كارها در گذشته احساس بهتري پيدا مي‌كرديم. در بعضي موارد اين اثرات خيلي سريع ودر مواردي ديگر به كندي بدست مي‌آيند. ما واقعا نياز داريم كه خود را مجبور كنيم كه به ديدار ديگران رفته با آنها صحبت كرده وفعاليتهاي متعدد را مورد توجه قرار دهيم، قبل از اينكه در رابطه با آنچه كه مي‌خواهيم انجام دهيم احساس راحتي داشته باشيم و سپس به مشاهده و پيشرفت بپردازيم.

شايد چيزي كه بايد از آن خودداري كرد اين باشد كه بكوشيم به باشگاه يا يك سازمان يا حتي يك رابطه جديد به اين خاطر ملحق شويم كه فكر مي‌كنيم آن ما را بهتر كرده و يا به شخصي جذاب تبديل خواهد كرد. راهبرد بهتر اين است كه در فعاليت‌ها به اين خاطر درگير شويم كه آنها قبلا در ما ايجاد لذت مي كرده اند ويا اينكه فكر ميكنيم برايمان خوب خواهند بود. اين باعث مي‌شود كه از انجام فعاليت‌ها با مردم وبودن با مردمي كه از اين امورات لذت مي‌برند، لذت ببريم. همچنين ممكن است دريابيم كه بعضي از مردم همان طوري هستند كه ما هستيم. يك امتياز اضافي نيز اين است كه در مي‌يابيم قادريم بعضي از فعاليت‌ها و علائق را انتخاب و به تنهايي انجام دهيم بدون اينكه احساس تنهايي بكنيم .

نتيجه گيري

هر كسي در دوره‌هايي از عمر احساس تنهايي مي‌كند. استفاده از پيشنهادهاي فوق كمك مي‌كند تا با اين احساسات بهتر مقابله كنيم .



RE: روانشناسی چیست - abbas - 2013-11-04


خواستگار مسئولیت پذیر چه شکلی است؟
مجموعه: تست روانشناسی



مسئولیت‌پذیر بودن باعث انجام بهتر و صحیح‌تر کارها و مسائل می‌شود. اشخاص مسئولیت‌پذیر به علت پاسخگو بودن قابل اعتمادترند و جلب اعتماد دیگران یکی از زمینه‌های مهم پیشرفت و بهتر و آرام‌تر شدن زندگی است.

مسئولیت‌پذیری همراه با قبول مسئولیت‌های بزرگ‌تر(به شرطی که فرد شرایط لازم و کافی امور مربوطه را داشته باشد) عاملی مهم برای تسریع روند پیشرفت‌های فردی و اجتماعی است. این ویژگی در هر حرفه یا شغلی بر میزان اعتبار اجتماعی شخص می‌افزاید. احساس ارزشمند بودن و عزت‌نفس از نتایج دیگر آن است. اینان به دلیل اعتباری که در جامعه کسب می‌کنند برجسته‌تر هستند و بدین ترتیب ترقی و پیشرفت را نصیب خود و جامعه می‌کنند.

در روند افزايش مسئوليت پذيری خود يا تقويت آن در ديگران، باثبات بودن و متعهد بودن 2 شرط مهم و اساسی است. هر قدر در انجام کار جدی‌تر باشيم و پايداری را در خود تقويت کنيم، احتمال دستيابی به اهداف‌مان بيشتر می‌شود. سعی کنيد مسئوليتی را که پذيرفته‌ايد ولو هر قدر کوچک به طور منظم انجام دهيد. مثلا اگر مسئوليت بيرون گذاشتن زباله به شما محول شده، سعی کنيد هميشه خودتان اين کار را انجام دهيد. انجام دادن گاه به گاه يک عمل باعث ايجاد خستگی و بی‌حوصلگی و در نتيجه ترک آن می‌شود.

ویژگی‌های افراد مسئولیت‌پذیر:
داشتن اعتماد به نفس
فعال بودن و پویایی
قبول شکست‌ها درصورت ناکامی به جای مقصر دانستن دیگران یا توجیه شکست‌ها
تلاش برای جبران ناکامی‌ها
انعطاف‌پذیر بودن درصورت لزوم
پاسخگو بودن نسبت به امور محوله
هدفمندکردن فعالیت‌ها
برنامه‌ریزی برای دسترسی به اهداف از قبل تعیین شده

يکی از ويژگی‌های مهم شخصيتی که در موفقيت ما نقش عمده‌ای ايفا می‌کند، مسئوليت‌پذيری است. احتمالا شما نيز تا به حال با افرادی مواجه شده‌ايد که به دقت وظايف‌شان را انجام می‌دهند و نيازی به تذکر ديگران ندارند، از طرف ديگر حتما اشخاصی را هم مشاهده کرده‌ايد که به وظايف خود اهميتی نمی‌دهند و برای مسئوليتی که به عهده دارند هيچ ارزشی قائل نيستند. ما غالبا برای توصيف دسته نخست از واژه مسئوليت‌پذير استفاده کرده و دسته دوم را انسان‌هايی بی‌مسئوليت قلمداد می‌کنيم. اگرچه اين تعريف از مسئوليت‌پذيری اشتباه نيست، اما روانشناسان تعريف دقيق‌تری از اين ويژگی ارائه داده‌اند. سرتو (1989) مسئوليت‌پذيری را يک الزام و تعهد درونی از سوی فرد برای انجام مطلوب همه فعاليت‌هايی که بر عهده او گذاشته شده است، تعريف می‌کند و معتقد است مسئوليت‌پذيری از درون فرد سرچشمه می‌گيرد. فردی که مسئوليت کاری را بر عهده می‌گيرد، توافق می‌کند که يکسری فعاليت‌ها و کارها را انجام دهد يا بر انجام اين کارها توسط ديگران نظارت داشته باشد.

بسياری از افراد دوست دارند که مسئوليت‌پذيرتر شوند، اما فکر می‌کنند که چون وارد سنين بزرگسالی شده‌اند، ديگر قادر نيستند برای رشد و پرورش اين ويژگی، کاری انجام دهند. درست است که مسئوليت‌پذيری نيز مانند هر ويژگی ديگری در دوران کودکی سريع‌تر آموخته می‌شود، اما اين بدان معنا نيست که اگر فردی در کودکی به هر دليلی مسئوليت پذيری را نياموخت به ناچار بايد در طول عمر خود با عدم مسئوليت پذيری و عواقب ناشی از آن دست و پنجه نرم کند.

نتايج مطالعات گوناگون نشان داده است که خوشبختانه مسئوليت‌پذيری ارثی نيست، بلکه معنا و مفهومی قراردادی، اخلاقی و تربيتی است که می‌تواند در هر زمانی فراگرفته شود. ممکن است شما مجبور شويد به دليل از دست دادن زمان معمول يادگيری اين ويژگی (دوران کودکی) زمان بيشتری صرف تمرين و آموختن آن کنيد، اما مهم اين است که بالاخره مسئوليت پذيری را فراخواهيد گرفت. به همين سبب روانشناسان راهکارهايی را برای افزايش مسئوليت‌پذيری ارائه کرده‌اندکه در ادامه به ذکر آنها می‌پردازيم.

از اشتباه کردن نهراسيد
به خاطر داشته باشيد که احساس مسئوليت هنگامی در افراد به‌وجود می‌آيد که به آنها مسئوليت داده شود. در عين حال فرد بايد در مورد اثربخشی پاسخ‌هايش، بازخورد دريافت کند و در مورد راه‌های گوناگونی که در دیگر موقعيت‌ها مناسب هستند، اطلاعاتی داشته باشد. اگر از اشتباهات خويش درس بگيريد، عملکرد بهتری در آنچه انجام می‌دهيد، به دست خواهيد آورد. اما چنانچه نتوانيد ياد بگيريدکه چرا کارتان اشتباه بوده است يا به جای آن می‌توانستيد چه کار ديگری انجام دهيد، هرگز در کارتان پيشرفت نخواهيد کرد. بدين منظور هرگاه در کاری شکست خورديد، از خودتان اين سؤالات را بپرسيد: چه رفتارهای اشتباهی را مرتکب شده‌ام؟ چه درس‌ها يا آگاهی‌هايی از اشتباهاتم به‌دست آورده‌ام؟ سپس سعی کنيد با پاسخ دادن به اين سؤالات بينش کامل و دقيقی نسبت به کار خود به دست آوريد تا در کوشش بعدی موفق شويد.

به خاطر داشته باشيد که مسئول بودن به معنی پيروی کورکورانه از ديگران نيست
توانايی اخذ تصميم‌های درست، عامل عمده تکامل حس قدرت يا کنترل‌کردن شرايط زندگی خويش است. نتايج پژوهش‌های متعدد حاکی از آن است که بين مسئوليت‌پذيری و تصميم‌گيری رابطه تنگاتنگی وجود دارد. شک نيست که مردد و بی‌تصميم بودن يک راه بی‌مسئوليت بودن است. با خود بينديشيد که در اتخاذ چه تصميماتی دچار ترديد می‌شويد. برای پی‌بردن به اين موضوع، از گام‌های متوالی مهارت حل مسئله بهره بگيريد. از آنجايی که در يکی از شماره‌های پيشين اين مهارت را به تفصيل شرح داده‌ايم به بيان مختصر آن بسنده می‌کنيم. اين مراحل به اختصار عبارتند از:

1. مشخص‌کردن مسئله‌‌ای که نياز به تصميم‌گيری دارد.
2.جست‌وجوی راه‌حل‌های مختلف
3.ارزيابی راه‌حل‌ها و انتخاب بهترين آنها
4.عملی‌کردن راه‌حل‌ها.

از برنامه‌ريزی غافل نشويد
برنامه‌‌ريزی و تهيه فهرستی از کارها، اهداف و وظايف‌تان به شما کمک می‌کند تا به اندازه توان‌تان تلاش کنيد و انتظارات غيرواقع‌بينانه‌ای از خودتان نداشته باشيد. به‌علاوه مکتوب‌کردن اهداف‌تان سبب می‌شود که آنها را جدی‌تر بگيريد و برای نيل به آنها بيشتر تلاش کنيد. به خاطر داشته باشيد که رسيدن به اهداف بزرگ تنها از طريق برداشتن گام‌های کوچک و متوالی ميسر است. هدف‌تان را به اهداف جزئی‌تر تقسيم کرده و پس از طی هر قدم به عبور از مرحله بعد بينديشيد.

تلاش کنيد احساس قدرت را در خود افزايش دهيد
افراد برای برخورداری از عزت نفس زياد (يکی از ويژگی‌های مرتبط با مسئوليت پذيری)، به حس قدرت نياز دارند. داشتن احساس قدرت به معنی آن است که فرد دارای منابع، فرصت و قابليت تأثيرگذاری بر شرايط زندگی خويش است. فرد بايد فرصت داشته باشد که انتخاب کند و تصميم بگيرد، کفايت خويش را اعمال کند و وظايفی را که با توانايی‌های وی مطابقت دارد، به انجام برساند. بدين منظور لازم است تلاش ‌کنيد که فرصت‌هايی را برای ابراز کفايت خود به‌وجود آوريد و به محض اينکه سطح کفايت‌تان بالا رفت، فرصت‌هايی جديدی به وجود آوريد تا بتوانيد آنچه را که آموخته‌ايد، تمرين کنيد.

برای افزايش حس قدرت در خود لازم است هنگام رؤيارويی با مسائل مختلف به 3 عامل توجه کنيد تا ميزان مسئوليت‌پذيری خود را افزايش دهيد. اين عوامل عبارتند از:

الف- امکاناتی که در اختيار داريد
ب– فرصت انجام کار مورد نظر
ج– قابليت انجام آن کار


برای برنامه ريزی به ديگران کمک کنيد
هر سال حداقل به يک نفر کمک کنيد تا اهداف و برنامه‌هايش را مشخص کند. او را تشويق کنيد تا فهرستی از اهداف بلند مدت خود تهيه کرده و گام‌های لازم برای رسيدن به اين اهداف را يادداشت کند. هرچند وقت يک بار از او بخواهيد که يادداشت‌هايش را به شما نشان دهد و بگويد چقدر به اهداف خود نزديک شده است. به خاطر گام‌هايی که برداشته وی را تشويق کرده و او را درباره اشتباهاتش راهنمايی کنيد.

سعی کنيد مطلبی کسل کننده اما مفيد را بياموزيد
اغلب مردم می‌دانند که بالاخره بايد کار خاصی را انجام دهند، اما اين فرايند آنقدر به نظرشان خسته کننده می‌آيد که تا جايی که می‌توانند از انجام آن طفره می‌روند و به فعاليت‌های ديگری که براي‌شان لذت بخش هستند می‌پردازند. کار مفيدی که شما مي‌خواهيد انجام دهيد چيست؟ يادگيری لغات يک زبان بيگانه؟ يا آموختن شيوه حسابداری کامپيوتري؟ اطمينان حاصل کنيد که اين کار،کاری است که بايد در گذشته به انجام می‌رسيده، اما تنها به دليل خسته کننده بودن تا به حال به تعويق افتاده است.پس از اينکه موضوع مشخص شد به کتابخانه برويد و کتابی در آن مورد به امانت بگيريد،سعی کنيد که کتاب را به طور کامل و با دقت بخوانيد.

تعريف دقيقی از مسئوليت‌پذيری داشته باشيد
مسئوليت‌پذيری يعنی قابليت پذيرش، پاسخگويی و به عهده گرفتن کاری که از کسی درخواست می‌شود و شخص حق دارد که آن را بپذيرد يا رد کند. وقتی فردی می‌خواهد مسئوليت را بپذيرد، بايد برای او کاملا مشخص شود که موضوع درخواست چيست و در برابر به عهده گرفتن آن چه چيزی به دست می‌آورد. در واقع مسئوليت انتخابی آگاهانه است، درست مثل قراردادی نانوشته که تمام اجزای آن برای فرد مشخص است. هنگامی که فردی احساس مسئوليت کند، ديگر لزومی ندارد که ديگران به او بگويند که در هر موقعيتی چگونه عمل کند. افراد در نتيجه توجه به مقررات، ارزيابی تجربه‌های خويشتن و رسيدن به نتيجه‌گيری‌های واقع‌گرايانه آن تجربه‌ها، الگوی رفتاری مناسبی را اختيار می‌کنند.

آیا شما هم گاهی با خود فکر می‌کنید که اصلا انسان مسئولیت‌پذیری نیستید و از این موضوع ناراحت می‌شوید؟ یا از آن دسته افرادی هستید که به مسئولیت پذیر بودن خود می‌بالید و به این ویژگی مثبت خود افتخار می‌کنید؟ از آنجایی که تعاریف متعددی درباره مسئولیت‌پذیری وجود دارد، ممکن است تصوری که شما در این باره از خودتان دارید، کاملا درست نباشد. آزمون زیر به شما کمک می‌کند که دریابید آیا واقعا فرد مسئولیت‌پذیری هستید یا خیر و آیا خواستگارتان از ویژگی مسئولیت‌پذیری برخوردار است؟

لطفا عبارات زیر را به دقت خوانده و میزان موافقت یا مخالفت خود با هر یک از آنها را با استفاده از گزینه‌های (کاملا موافقم، موافقم،نظری ندارم،مخالفم یا کاملا مخالفم) مشخص کنید:

1. من وسایل متعلق به خود را تمیز و مرتب نگه می‌دارم.
2. من به خوبی می‌توانم وقت و فعالیت خود را طوری تنظیم کنم که کارهای محوله به موقع انجام شود.
3. آدم بسیار منظم و با برنامه‌ای نیستم.
4. سعی می‌کنم وظایف محوله به خود را با صداقت و درستی انجام دهم.
5. من دارای اهداف دقیق و روشنی هستم و برای دستیابی به آنها طبق برنامه منظمی عمل می‌کنم.
6. قبل از شروع هر کاری وقت زیادی تلف می‌کنم.
7. برای دستیابی به اهداف خود سخت تلاش می‌کنم.
8. وقتی تعهدی می‌دهم همیشه آن را اجرا می‌کنم.
9. بعضی اوقات آنطور که باید صادق و قابل اطمینان نیستم.
10. آدم سازنده و مولدی هستم و همیشه مسئولیت‌های خود را به انجام می‌رسانم.
11.‌ به نظر نمی‌رسد هرگز بتوانم کارهای خود را نظم و ترتیب دهم.
12. سعی می‌کنم همه کارهای خود را به بهترین نحو انجام دهم.
13. بدهکاری‌هایم را سر موقع و کامل پرداخت می‌کنم.
14. برایم مشکل است خود را مجبور به انجام وظایفم کنم.
15. وقتی کاری را به دست می‌گیرم تقریبا همیشه آن را به پایان می‌رسانم.
16. غالبا کارهایم را بدون برنامه‌ریزی زمانی انجام می‌دهم.
17. برای جلوگیری از دوباره کاری سعی می‌کنم کارهایم را با دقت انجام دهم.
18. آنقدر کارهای ریز و کوچک برای انجام دادن دارم که گاهی تمام آنها را نادیده می‌گیرم.
19. وقتی می‌خواهم به یک سفر کوتاه بروم، از قبل با دقت در رابطه با آن برنامه‌ریزی می‌کنم.
20. وقت زیادی را برای پیدا‌کردن چیزهایی که سر جای‌شان نگذاشته‌ام صرف می‌کنم.