شهرستان اهواز - نسخهی قابل چاپ +- انجمن بانیان بهبودی (http://forum.banianbehboodi.ir) +-- انجمن: انجمن آموزش و اطلاعات عمومی (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=327) +--- انجمن: آموزشی (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=328) +---- انجمن: ایران شناسی (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=358) +---- موضوع: شهرستان اهواز (/showthread.php?tid=6073) |
شهرستان اهواز - sadaf - 2014-08-18 . RE: شهرستان اهواز - MOZHGAN - 2014-08-18 تاریخچه شهر اهواز شهرستان اهواز مرکز استان خوزستان است و از نظرجغرافیایی در 21 درجه و 20 دقیقه عرض شمالی و 48 درجه و 40 دقیقه طول شرقی قرارگرفته است و در بخش جلگه ای به ارتفاع 18 متر از سطح دریا واقع می باشد. مساحت شهراهواز 20477 هکتار است که فقط 6923 هکتار آن در بافت شهری قرار گرفته است. جمعیتاهواز طبق آمار سرشماری سال 1365شمسی بالغ بر 861970 نفر است اما اکنون از مرز یکمیلیون نفر گذشته است. در زمان ایلامیها در حدود شهر کنونی اهواز شهری به ناماوکسین قرار داشته است. اوکسین احتمالاً تلفظ یونانی اوز یا هوز است مراد از آنهمان خوزستان است. در زمان هخامنشیان هووج یا خوجستان یا همان هوجستان خوانده میشود و داریوش کبیر در کتیبه بیستون خوزستان را به همین نام هووج نام برده است. خوزبه معنی نیشکر و خوزستان به زبان ایلام شکرستان در زمان اردوان چهارم از سلسلهاشکانی اهواز مدتی پایتخت بوده است. در جنگ اردشیر بابکان و اردوان پنجم که دررامهرمز صورت گرفت و اردشیر بر اردوان غلبه کرد اهواز صدمات بسیاری دید. اردشیربابکان موسس سلسله ساسانیان در محل قدیمی شهر اهواز دو شهر بنا نهاد که در یکی ازآنها بازاریان سکونت داشتند و در دیگری بزرگان و اشراف. در زمان ساسانیان به ویژهدر زمان اردشیر بابکان و پسرش شاپور اول بر روی کارون در حدود اهواز سدهای زیادیساخته شد از جمله سد اهواز یا بند اهواز که به سد خدا آفرین هم معروف بود و توسطاردشیر بابکان ساخته شد. کانالهای آبیاری و نهرهای مختلف که از سد مذکور منشعب شدهبود باعث آبیاری مزارع و نخلستانها و در نهایت سرسبزی و خرمی اهواز شده بود مثل نهرشاهجرد که در بالای سد اهواز از کارون جدا می شد و از داخل بخش قدیمی شهر عبور میکرد و آن را به دو بخش تقسیم می کرد: بخشی کهبین نهر شاهجرد و رود مسرقان (گرگر) بود که اصل شهر اهواز و در واقع هسته اولیه وبافت قدیمی شهر و در حدود کوهپایه واقع شده بود. حدود محله کنونی کارون اهواز ومنبع آب و بازار و مسجد جامع شهر آنجا بود لذا آن را مدینه یا شهر می گفتند و درقسمت شرق نهر شاهجرد بود و قسمت دیگر به نام الجزیره یا جزیره که بین شاهجرد وکارون اصلی واقع شده بود نامیده می شد و در واقع بخش غربی اهواز قدیم بود. (حدودبخش مرکزی و کنونی شهر مثل باغ شیخ , نادری , سی متری , باغ معین و خیابان 24 متری ) آثار نهر شاهجرد هم اکنون در محله اهواز قدیم کنونی بین خزعلیه (خرم کوشک) واهواز وجود دارد. در وقایع اسلامی , اهواز به دست ابوموسی اشعری والی بصره به فرمانعمربن الخطاب در سال 17 هجری قمری فتح شد. در اثر این حمله بخش اشراف نشین شهر کهبه هرمز اردشیر موسوم بود به کلی ویران شد ولی بخش بازاری آن باقی ماند و این بخشهمان اوز یا هوز است که در قرن اول هجری به نام اولیه اهواز خوانده می شد. در زمانآل بویه اهواز به تصرف آنان در آمد و تحت حکومت آل بویه قرار گرفت. در قرن 4 هجریعضدالدوله دیلمی (فنا خسرو) اقدام به مرمت و آبادانی اهواز کرد و شبکه های آبیاریرا مرمت کرد و پل معروف هنوان اهواز را از نو ساخت. اهواز در این دوره به حدی آبادو حاصلخیز شد که مقدسی آن را انبار بصره گفته است. محله شرقی اهواز در این دوره بناو با پل جزیره ای که در میان کارون به نام رجیل قرار داشت به محله ناصری بعدی وصلشد.سد شاهجرد در بالای سد اهواز از کارون جدا و روی به طرف شکاره کنونی می رفت. لفظاوباره که اکنون محلی است در اهواز در جنوب خیابان سی متری به معنی آب باره و محلعبور آب است که یادآور همان نهرهای شاهجرد و غیره است. خوزستان سرزمین دیگری است ؛ دنیایی متفاوت همراه با ویژگیها و تنوعات خاص، سرزمین نجابتهای برهنه با آفتابی داغ و سوزان که گرمابخش حیات، منشاء صفا، صمیمیت و خونگرمی جنوب و جنوبی هاست. خوزستان یا «شکرستان » از دیرباز مهد تمدن و فرهنگ بوده و قابلیتهای سرشاری در این زمینه داشته که تاریخ، گواه صادقی بر این مدعاست. درباره واژه « خوزستان »، معانی و تعابیر فراوانی وجود دارد که قدمت و دیرینگی این خطه را آشکار می سازد. برخی کلمه « خوز » را نام قبیله ای می دانند که در این منطقه ساکن بوده است. « ابن منظور » به سال 711 ه.ق. در « لسان العرب » شاره دارد: و الخوز جیل من الناس، اعجمی معرب ؛ یعنی: « خوز » قوم یا قبیله ای از مردم عجمند.از سوی دیگر «خوز » را به معنی « شکر » و « نیشکر» نیز معنا می کنند. زیرا خاک حاصلخیز و بارور خوزستان، استعداد ویژه ای برای رشد این گیاه، داشته و آنجا بهترین محصول نیشکر را به دست می داده است. « خوزستان » در دوران باستان، بخصوص، در دوره هخامنشی به دو ناحیه تقسیم می شد: بخشهای شمال و شمال شرقی که انشان ( انزان ) نام داشت و سرزمینهای با صفا و کوهستانها و جنگلهای فراوانی را شامل بود ، و ناحیه جنوبی که دارای آب و هوای گرم و مرطوب و دشتهای حاصلخیز و جلگه ای جنوبی که دارای آب و هوای گرم و مرطوب و دشتهای حاصلخیز و جلگه ای سرسبز و پرآب بوده که به قاره ای کوچک و مستعد می مانست . بخشهای جنوبی که « عیلام » نام داشته یادآور تمدنهای دیرینه خوزستان است و بشدت تحت تأثیر فرهنگ « میان رودان » بوده و جغرافیای وسیعی را شامل می شده که حد فاصل لرستان و خوزستان و سواحل خلیج فارس امروزی است. « استرابون » جغرافی دان عهد باستان، خوزستان را از حاصلخیزترین جلگه های جهان می داند. زیرا رودخانه های زیادی این دشت را مشروب می کرده که امکان کشاورزی و آبادانی را در این منطقه میسر می ساخته است . شاید بر همین اساس بوده که عده ای بر این اعتقادند که نام این سرزمین « هند » یا « اند » بوده که به معنای جایی با آبهای فراوان می باشد. در کتاب « مجمع التواریخ و القصص » خوزستان به نام « حجوستان » و « حبوجستان و اجار » آمده است که به نظر می آید، مأخوذ از زبان پهلوی با عناوین « حبوجستان » و حوجستان است . همچنانکه در بعضی از گویشهای رایج در این استان « لفظ لری بختیاری » برای ادای حرف « خ » از « ح » نیز بهره می گیرند . بنابراین واژگان « اوج » ، « هوز» ، « هوج » ، « حوز » و « خوز» در سیر تحول و تطور لفظی با پسوند « ستان » و « اوجستان » به تدریج بر اثر سایش تلفظ، از « هوجستان » به «خوزستان » تغییری یافته است . در گویشهای فارسی باستان و زبان پهلوی « او » به « هو » قابل تغییر است ؛ مانند « اورمزد» - «هورمزد» و « اوشمند » - « هوشمند » همچنانکه « هورداد و حورداد » را «خرداد » و « خورتات » نیز گفته اند . البته تا سالهای اخیر این اسامی را با حرف ( ح ) نیز می نوشته اند .از سوی دیگر « یاقوت حموی » واژه « خوز » را با نامهای « خوز » و «هوز » و « اهواز » و « هویزه » هم ریشه می داند.« اهواز » محرف کلمه « اواز» و « اوجا » نیز هست که در کتیبه داریوش بیستون آورده شده و این نام در کتیبه نقش رستم «خواجا » یا « خوجا » حک شده که هزار سال پیش ، مرکز حکومت نشین استان خوزستان بوده است . همچنین باید گفت اهواز شهری است که در زمان اردشیر بابکان بنا نهاده شده است . در زمان ساسانیان « هومشیر» یا « هرمز اردشیر » بوده و « خوجستان و اجار» یا «هوجستان و اجاره » معنی « خوزستان بازار » را می رساند که تا دهه های اخیر و هم اکنون عرب زبانان، اهواز را « سوق الاهواز » می خوانند . اهواز یا هرمز اردشیر، ترکیبی از نام پروردگار و پادشاه است که در دو بخش ساخته شده بود : در بخشی از آن بزرگان و اشراف سکونت داشته اند و بخش دیگر آن، شهر بازاریان بوده است. به هنگام آمدن تازیان به خوزستان ، شهر بزرگان به دست آنان ویران شد اما شهر بازاریان ( سوق الاهواز ) بر جای ماند. اهواز واژه ای پارسی و شهری پارسی است ؛ «ابومنصور جوالیقی » در قرن پنجم هجری می نویسد: « الاهواز اسم مدینه من مدن فارسی اعجمیته معربه و قد تکلمت بها العرب » ، اهواز شهری است از شهرهای پارس؛ نام آن پارسی معرب شده، اعراب انشای آن را از پارسیان پذیرفته اند.عده ای دیگر اهواز و خوزستان را با نام « اوکسین » در زمان عیلامیان مطابق می دانند که تغییر یافته واژگان « اوکس » « اوکز » « هوکز » « حوز » و « خوز » است. وجود مراکز علمی و فرهنگی همچون دانشگاه جندی شاپور در این استان دال بر اهمیت و رونق این خطه ارزشمند می باشد که استادان بزرگ دانش پزشکی را از یونان، مصر، هند و روم گرد هم آورده بوده است. پزشکان برجسته و ناماوری که به مداوای بیماران و تدریس دانشجویان رشته پزشکی در این دانشگاه مشغول بوده اند.این دانشگاه طب که به دستور شاپور اول ( 241-271 م ) بنیان نهاده شد. توسط شاپور دوم ( ذوالاکتاف ) مرمت و بازسازی گشت و در زمان انوشیروان تکمیل و توسعه یافت .علما، دانشمندان و شاعران بزرگی همچون : ابونواس حسن بن هانی خوزستانی ، که از ارکان شعر عرب است، عبداله بن میمون اهوازی، نوبخت اهوازی منجم و فرزندانش، جورجیس پسر بختشوع گندیشاپوری و شاعران عرب زبان شیعی، مانند « ابن سکیت » و « دعبل خزائی » که با اشعار خود ولایت و امامت را پاس داشته اند و زبان به مقاومت گشوده اند از همین منطقه برخاسته و در این دیار زندگی می کرده اند. مردم خوزستان با وجود تنوع فرهنگی و قومیتهای مختلف- که خود یکی از ویژگیهای این استان است- بتمامی مذهب شیعه دارند. غیراز شیعیان ، تنها در شهر اهواز عده قلیلی از پیروان حضرت یحیای ذکریا ( صابئین ) در حاشیه رود کارون سکنی دارند و اغلب به کار زرگری مشغولند. |