انجمن بانیان بهبودی
اشو.اوشو - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن بانیان بهبودی (http://forum.banianbehboodi.ir)
+-- انجمن: انجمن معتادان گمنام NA (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=1)
+--- انجمن: پیامهای بهبودی_NA (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=89)
+--- موضوع: اشو.اوشو (/showthread.php?tid=6285)

صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14


اشو.اوشو - sepahrad - 2014-10-08

اشو -اوشوosho



تمامي عشقي كه در دنياست، مي تواند از آن شما باشد، ‌ولي اگر تصميم بگيريد كه بيچاره باقي بمانيد، ديگر نمي توان كاري كرد. مي توانيد بدون دليل شاد و مسرور باشيد؛ ‌زيرا شادي و بيچارگي،‌ به تصميم خودتان بستگي دارد. زمان مي برد تا درك كنيد بيچارگي و سرور، به تصميم خودتان بستگي دارد. براي نفستان ساده تر اين است كه ديگران را موجب بيچارگي تان بداند.

نفس شرايطي ناممكن مي آفريند و آنها را پيش شرط به دست آوردن شادي قرار مي دهد. نفس مي پرسد:‌ « ‌چگونه در اين دنياي زشت، با وجود اين مردم نابخرد و ديوانه، مي توان شاد بود؟ »‌ اگر خود را درست ببينيد،‌ به وضعيتي كه داريد، مي خنديد. اين وضعيت بسيار مسخره است. آنچه مي كنيد، بيهوده است. هيچكس شما را مجبور نكرده چنين كنيد، ولي همچنان،‌ رويه اي را كه پيش گرفته ايد، ادامه مي دهيد و در عين حال تقاضاي كمك مي كنيد! خيلي ساده مي توانيد از اين وضعيت خارج شويد. اين بازي خود شماست كه بيچاره باقي بمانيد واز ديگران بخواهيد با شما احساس همدردي و كمكتان كنند. 

اگر شاد باشيد، ‌عشق به سويتان سرازير مي شود ... نيازي نيست حتي به دنبال عشق برويد. اين يكي از قوانين ابتدايي است؛‌ آب هميشه به سوي گودي ها مي رود و عشق به سوي شادي..



RE: اشو.اوشو - sepahrad - 2014-10-08

از همين لحظه خودت را از گذشته رها كن. از اين لحظه شروع به شمارش زندگي ات كن. پس از يك سال، يك سال پير ترخواهي شد. زندگي اي كه پشت سر گذاشته اي فقط يك رويا بود. اينك بايد بيدار شوي. بايد هشيارتر، بيدارتر و خودآگاه تر شوي. اگر در راه خودآگاه تر شدن گام برداري، عاشق تر، شادمان تر و الهي تر خواهي شد. براي نخستين بار احساس خواهي كرد زندگي موهبتي عظيم و مرحمتي از جانب خداوند است. و آنگاه شكرگزاري ازقلبت برخواهد خاست. عبادت واقعي همين است.

تحول و دگرگوني فقط زماني امكان پذير است كه تو بيست و چهار ساعت شبانه روز را پيوسته درمراقبه باشي. پس درهر كاري مراقبه كن - راه رفتن، غذاخوردن، صحبت كردن، گوش دادن ... منظور از مراقبه، آگاه بودن از هر فعاليت جسمي، ذهني و عاطفي است. سرانجام روزي مراقبه رخ مي دهد و تو مي تواني آگاه و مراقب به خواب بروي. بدن تو به خواب مي رود اما درجايي از اعماق وجودت جرياني از آگاهي جاري است: و انساني كه درحالت مراقبه مي ميرد، دوباره متولد نمي شود. جزيي از جهان ابدي است. در جاودانگي، درهستي زندگي مي كند. او هرگز دوباره به زندان بدن انداخته نمي شود.



RE: اشو.اوشو - sepahrad - 2014-10-08

اگر مي خواهي شادمان شوي بايد عليه چيزهايي كه بدبختي مي آفرينند عصيان كني... اما جامعه از تو مي خواهد بدبخت باشي. جامعه به اين دليل علاقه مند است كه تو بدبخت باشي كه يك شخصيت بدبخت را مي توان به هر سو راند. كسي كه بدبخت است ازچنان انرژي اندكي برخوردار است كه مي توان از او بهره كشي كرد. جامعه شيوه ظريفي را در اين راه بكار مي برد: كودك از نظر روحي اخته مي شود. وادار مي شود دنباله رو انواع حماقتها شود. همه چيز به او تحميل مي شود، زيرا او ناتوان است. زندگي اش به پدر و مادرش بسته است. مي داند كه بدون حمايت آنان نمي تواند زنده بماند، بنابراين مجبور است سازش كند. اندك اندك كار به جايي مي كشد كه كاملا فراموش مي كند بيش از حد سازش كرده است و نمي داند كه آزادي چيست و زيبايي آگاه بودن چيست - يك برده تمام عيار شده است. اين جامعه تاكنون چنين كرده است... و وقتي مي گويم « اين جامعه»، منظورم تمامي جوامع دنياست. همه آنها يك كار انجام داده اند: روح بشر را نابود كرده اند. من مي كوشم تو را دوباره زنده و با روح سازم. مي خواهم تو را از گور بيرون كشم. رهرو بايد عصيانگر، باهوش و آگاه باشند تا بتوانند به شادماني دست يابند. اقدام به خطر كن تا شاد شوي، زيرا هيچ چيزي با ارزش تر ازشادماني نيست.

عصيان كردن عليه همه چيزهاي مرده و بيهوش، بزرگترين ماجراجويي، بزرگترين تحول است. اين كار روح و هوش تو را صيقل مي دهد. در تو فردي يكپارچه مي آفريند و فقط در اين يكپارچگي است كه گلهاي شادماني شكوفا مي شوند و تو به رشد مي رسي، و گرنه عقب مانده خواهي ماند. 

سن متوسط رواني انسان بيش از دوازده سال نيست. ما در دنيايي عقب مانده زندگي مي كنيم. حتي كسانيكه هشتاد يا نود سال دارند فقط جسمشان پير است. سن آنها بالا رفته است اما ازنظر رواني دوازده سال بيشتر ندارند. از اينروست كه گاهي مي توان ديد سن و سالشان را فراموش مي كنند و رفتاري كودكانه ازخود نشان مي دهند. كافيست به كسي توهين كني تا درعرض چند ثانيه او ديگر يك فرد هشتاد ساله نباشد. تا پسر بچه اي دوازده ساله شود و اوقات تلخي كند. تا همه چيز را در مورد خرد و تجربه فراموش كند.

شهامت پيشه كن. به شيوه اي گرم و پرحرارت شجاع باش و مخاطره كن، زيرا تا زمانيكه مخاطره نكني نخواهي توانست از شكوه نهفته زندگي ات آگاه شوي. وقتي مخاطره مي كني، زندگي ات براي نخستين بار تا نهايت خود شكوفا مي شود.



RE: اشو.اوشو - sepahrad - 2014-10-08

بشر امروز به هيچ وجه ديندار نشده. بعد از چندين هزار سال تعليم، اتفاق مهمي نيفتاده است. چيزي از بنيان نادرست است. به مردم مي گفتند: « خوب باشيد. نخست پرهيزگار و با اخلاق باشيد تا سپس به شما پاداش شادكامي داده شود. » اما اينگونه نيست. اين كاملا عكس حقيقت است. بايد شادمان باشيد تا خوب باشيد. كسي كه شادمان است ممكن نيست با كسي بد باشد. نمي تواند كارنادرستي انجام دهد. غير ممكن است. همه پدر و مادرها دوست دارند به فرزندشان كمك كنند. نيت آنان خير است اما نتيجه خوب از آب در نمي آيد. آموزگاران مي خواهند به شاگردان كمك كنند. كليساها، مساجد، معبدها، همه جا مي كوشند تا زندگي را زيباتر سازند اما زندگي هرروز زشت تر از قبل مي شود. من هيچ شكي در نيت خير آنها ندارم. نيتشان خيرولي غير عملي است. آنها قصد دارند زندگي را طولاني تر سازند اما همچنان سم دراختيار تو مي گذارند. قصدشان خوب است اما كردارشان خوب نيست. نمي تواند كه خوب باشد. آنان خود بدبخت هستند بنابراين هر كاري انجام دهند به ديگران بدبختي مي بخشند.

ما فقط آن چيزي را مي توانيم به ديگران بدهيم كه دارا هستيم. عكس آن ممكن نيست. اگر تو سرشار از نور باشي، اگر همه وجودت از شادماني آكنده باشد، هركاري انجام دهي، بطور طبيعي به ديگران شادي و نشاط مي بخشي. و شادماني از راه مراقبه مي رسد نه از راه پرهيزگاري. مراقبه شادماني مي آورد و شادماني پرهيزگاري. اين قانون اساسي زندگي است.



RE: اشو.اوشو - sepahrad - 2014-10-08

دو چيز را به ياد بسپار: يكي جاذبه است و ديگري جذابيت. جاذبه قانون زمين است، همه چيز را به پايين مي كشد. جذابيت قانون بهشت است، همه چيز را به بالا مي كشد. جاذبه را علم كشف كرده است و جذابيت را دين. ما معمولا با قانون جاذبه به دنيا مي آييم و با آن زندگي مي كنيم. زندگي ما كششي به پايين است. با تولد آغاز مي شويم و با مرگ به پايين مي رسيم. آغازمان سرزندگي كامل است و پايانمان يك لاشه بي روح. و اين يك سير نزولي است. تو تا زمانيكه به درون خود حركت نكني، دومين قانون يعني جذابيت، به اجرا در نخواهد آمد. اگر ما از بدن هويت بگيريم، قانون جاذبه زمين غالب خواهد شد، زيرا بدن جزئي از زمين است. اگر شروع به حركت درون كنيم، از چيزي آگاه مي شويم كه جزيي از بدن نيست. در بدن است اما بدن نيست.

بدن تنها يك معبد است كه خدا درون آن است. آنگاه كه از خدايي كه در درون بدن است آگاه شوي، دومين قانون بي درنگ به اجرا درمي آيد. زندگي غني تر، پربارتر، نامحدودتر و كامل تر مي شود. رو به آسمان پرواز مي كند. به پهناوري آسمان مي شود. حتي از آسمان نيز فراتر مي رود. اما راز اين كار در مراقبه است.



RE: اشو.اوشو - sepahrad - 2014-10-08

تكامل پديده اي ناخودآگاه و طبيعي است. دانشمندان بر اين باورند كه انسان نخستين بار در شكل يك ماهي بدنيا آمده بود. از مرحله ماهي بودن تا مرحله تبديل شدن به انسان ميليونها سال طول كشيده است. انسان مجبور بود مراحل حيواني را پشت سر بگذارد. تمام اين مراحل به شكلي ناخودآگاه طي شده است. هيچ تلاش آگاهانه اي در اين مورد صورت نگرفته است. اما از آنجا كه انسان به انسان تبديل شده، بنظر مي رسد كه جريان تكامل بشر متوقف شده است. ظاهرا اين جريان به نقطه اوج خود رسيده، زيرا هزاران سال است كه انسان هيچ رشدي انجام نداده. اين نكته بيانگر يك چيز است: اينكه طبيعت هرچه مي توانست انجام داده. اكنون نوبت آن است تا ما ابتكار عمل را در دست گيريم. ما بايد از تكامل به تحول روي آوريم. تكامل ناخودآگاه است، تحول آگاهانه تكامل همان رشد است اما چون ناآگاهانه است، ميليونها سال طول مي كشد. تحول نيز رشد است اما از آنجا كه آگاهانه است، چون يك جهش كوانتومي است. تحول، تدريجي نيست. تو گام به گام حركت نمي كني. همه چيز به تو بستگي دارد. به ميزان شهامت تو. حتي با برداشتن يك گام كوچك مي تواني از مرحله انساني به مرحله خدايي حركت كني. يك مسيح شوي. اين به رغبت تو، تصميم تو، تعهد تو و همت تو بسته است. انسان ديگر ممكن نيست بصورت طبيعي رشد كند. او تا زمانيكه تصميمي براي رشد آگاهانه و هدفمند نگيرد همچنان انسان خواهد ماند. اين همان راه رهروي است. رهروي، گرفتن تصميمي است آگاهانه براي رشد يافتن. و اين آغاز تحول است. از تكامل فراتر برو و تحولي را در زندگي خويش آغاز كن.



RE: اشو.اوشو - sepahrad - 2014-10-08

انسان مذهبی یک مسیحی؛ یک محمدی یا هندو یا یک بودایی نیست. تمام این ها راه های دانستن هستند.


اشو


RE: اشو.اوشو - sepahrad - 2014-10-08

درخت ها با زمین

و زمین با درخت ها
پرندگان با درخت ها
و درخت ها با پرندگان
زمین با آسمان
و آسمان با زمین عشق می ورزند .
تمام حیات در دریای بی انتهای عشق موج می زند .
بگذار عشق پرستش تو باشد
عشق یک ضرورت است !
تنها غذای روح !
جسم با غذا دوام می یابد ،
و روح تنها با عشق زنده می ماند
عشق غذای روح و سرآغاز هر آن چیزی است ،
که عظیم است .
عشق دروازه ملکوت است . 

اُشو



RE: اشو.اوشو - sepahrad - 2014-10-08

متدين واقعي به هيچ مذهبي، به هيچ ملتي، به هيچ نژادي و به هيچ رنگي تعلق ندارد! او به كل انسانيت تعلق دارد..


RE: اشو.اوشو - sepahrad - 2014-10-08

معبد خداوند فقط به روی

دلی شاد و آواز خوان و رقصان باز است .
دل گرفته را به این معبد راهی نیست ،
پس ، از اندوه اجتناب کن.
دل خود را از همه رنگ ها سرشار کن
درخشان و رنگارنگ مثل یک طاووس-
و برای این { دلشادی و آواز و رقص } به دنبال دلیلی نباش .
کسی که برای شادی دلیلی می جوید ، شاد نخواهد بود .
{چون شاخ تر به رقص آ } و نغمه ساز کن-
نه برای دیگران ،
نه به خاطر چیزی ،
برقص ، فقط به خاطر رقص ؛
بخوان ، فقط برای آواز ؛
آن گاه سرتا پای زندگی ات ملکوتی می شود ،
و فقط در این حالت است که همه چیز رنگ نیایش به خود می گیرد .
این گونه زیستن ، آزاد بودن است