انجمن بانیان بهبودی
داستان خداشناسی - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن بانیان بهبودی (http://forum.banianbehboodi.ir)
+-- انجمن: انجمن داستان نویسی (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=249)
+--- انجمن: عرفان (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=250)
+---- انجمن: داستانهای عرفانی (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=265)
+---- موضوع: داستان خداشناسی (/showthread.php?tid=6724)



داستان خداشناسی - Atlas - 2015-02-10

مردی میخواست کاملا خدا را بشناسد. ایتدا بسراغ افراد و کتابهای مذهبی رفت

اما هرچه جلوتر رفت گیج تر شد. افراد و کتابهای نوع دیگر را هم امتحان کرد اما به جایی نرسید.

خسته و ناامید راه دریا پیش گرفت. در کنار ساحل کودکی را دید که مشغول پر کردن

سطل کوچکی از آب دریا بود. سطل پر و سر ریز می شد اما کودک همچنان آب می ریخت.  مرد پرسید چه می کنی؟



کودک جواب داد به دوستم قول دادم همه آب دریا را دراین سطل بریزم و برایش ببرم!



مرد خواست پسر را نصیحت کند و اشتباهش را به او بگوید. اما ناگهان به اشتباه خودش هم پی برد


که میخواست با ذهن کوچکش خدا را بشناسد و کل هستی را در آن جای دهد!....فهمید که با دلش باید بسراغ خدا برود.


به کودک گفت من و تو یک اشتباه را مرتکب شدیم!
 

مولوی می گوید:


هر چه اندیشی پذیرای فناست           آنچه در اندیشه ناید آن خداست