اشعار زیبــای حسیــن پناهــی - نسخهی قابل چاپ +- انجمن بانیان بهبودی (http://forum.banianbehboodi.ir) +-- انجمن: انجمن داستان نویسی (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=249) +--- انجمن: عرفان (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=250) +---- انجمن: شعر های عرفانی (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=266) +---- موضوع: اشعار زیبــای حسیــن پناهــی (/showthread.php?tid=6988) صفحهها:
1
2
|
RE: اشعار زیبــای حسیــن پناهــی - ARSAM - 2015-06-08 شب در چشمان من است به سیاهی چشمهایم نگاه کن روز در چشمان من است به سفیدی چشمهایم نگاه کن شب و روز در چشم های من است به چشمهایم نگاه کن پلک اگر فرو بندم جهانی در ظلمات فرو خواهد رفت
RE: اشعار زیبــای حسیــن پناهــی - ARSAM - 2015-06-08 به من بگوييد فرزانه گانِ رنگ بوم و قلم چگونه خورشيدي را تصوير مي كنيد كه ترسيمش سراسر خاك را خاكستر نمي كند ؟
RE: اشعار زیبــای حسیــن پناهــی - ARSAM - 2015-06-08 انسانم ! ساکت ، چون درخت سیب ! گسترده ، چون مزرعه ی یونجه ! و بارور ، چون خوشه ی بلوط ! به جز خداوند ، چه کسی شایسته ی پرستش من خواهد بود ؟!
RE: اشعار زیبــای حسیــن پناهــی - ARSAM - 2015-06-08 میزی برای کار ، کاری برای تخت ، تختی برای خواب ، خوابی برای جان ، جانی برای مرگ ، مرگی برای یاد ، یادی برای سنگ ، این بود زندگی ..
RE: اشعار زیبــای حسیــن پناهــی - ARSAM - 2015-06-08 نیستیم ! به دنیا می آییم عکس ِ یک نفره می گیریم ! بزرگ می شویم ، عکس ِ دو نفره می گیریم ! پیر می شویم ، عکس ِ یک نفره می گیریم ... و بعد دوباره باز نیستیم
RE: اشعار زیبــای حسیــن پناهــی - ARSAM - 2015-06-08 بی شک جهان را به عشق کسی آفریده اند ، چون من که آفریده ام از عشق جهانی برای تو
RE: اشعار زیبــای حسیــن پناهــی - ARSAM - 2015-06-08 ما در هیأت پروانه ی هستی با همه توانایی ها و تمدن هامان شاخکی بیش نیستیم ! برای زمین ، هفتاد کیلو گوشت با هفتاد کیلو سنگ تفاوتی ندارد یادمان باشد کسی مسئول دلتنگی ها و مشکلات ما نیست اگر ردپای دزدِ آرامش و سعادت را دنبال کنیم سرانجام به خودمان خواهیم رسید.
RE: اشعار زیبــای حسیــن پناهــی - ARSAM - 2015-06-08 خورشيد جاودانه مي درخشد در مدار خويش مایيم كه پا جاي پاي خود مي نهيم و غروب مي كنيم هر پسين اين روشناي خاطر آشوب در افق هاي تاريك دوردست نگاه ساده فريب كيست كه همراه با زمين مرا به طلوعي دوباره مي كشاند ؟
|