انجمن بانیان بهبودی
34-· چگونه در برابر ترسهایم عکس العمل منفی و مخرب داشته ام ؟ - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن بانیان بهبودی (http://forum.banianbehboodi.ir)
+-- انجمن: انجمن معتادان گمنام NA (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=1)
+--- انجمن: قدمهای دوازده گانه معتادان گمنام (راهنمای کارکرد قدم) (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=233)
+---- انجمن: قدم چهارم (راهنمای کارکردقدم) (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=237)
+---- موضوع: 34-· چگونه در برابر ترسهایم عکس العمل منفی و مخرب داشته ام ؟ (/showthread.php?tid=822)



34-· چگونه در برابر ترسهایم عکس العمل منفی و مخرب داشته ام ؟ - mehdiast - 2013-10-30

· چگونه در برابر ترسهایم عکس العمل منفی و مخرب داشته ام ؟



RE: 34-· چگونه در برابر ترسهایم عکس العمل منفی و مخرب داشته ام ؟ - meshki - 2013-11-29

تمام خسارت های را که در گذشته زدام همه ای از روی ترس بوده چه از لحاظ عاطفی وچه از لحاظ مالی
روحی روانی یعنی وقتی به تنهای خودم بها میدادم اخر سر منزوی وافسرده می شدم وگاهی هم به خاطر از دست ندادن کار همسر یا موقیت اجتماعی مجبور به باج دادن می شدم وبعضی مواقعه به خاطر ترس از معتاد شدن به خود دروغ می گفتم با همین کار مصرفم بیشتر میشد واشفتگی ام چند برابر برای ترس از فساد خانواده در مقابلشان سخت میگرفت وخانواده ودیگران را استثمار
می کردم



RE: 34-· چگونه در برابر ترسهایم عکس العمل منفی و مخرب داشته ام ؟ - amirjavadi - 2020-11-08

34_شدت خشم وعصبانیتم نسبت به خودم ودیگران بسیاربالارفته وشدت میگرفت گاهی اوقات اقدام به شکستن چیزی ویاخودزنی وخودآزاری میکردم خودمحورمیشدم ومیخواستم انتقام ترسهام وترسوبودنم رو ازدیگران بگیرم گاهی اوقات هم مظلوم نمایی میکردم آرامشم رابکلی ازدست میدادم وسرشارازکینه ونفرت ورنجش میشدم خصوصا نسبت به کسانی که خنده رو وشجاع ونترس بودند دروغ زیادمیگفتم بدقولی میکردم باج سیبیل میدادم تاهمه بگن من کارم درسته وخیلی اوقات هم از جمع کناره گیری میکردم وخیلی کم درجمع حاضرمیشدم چون فکرمیکردم دارندمنو کنترل میکنن منم دیگران روکنترل میکردم تانقطه ضعف هایشان راپیداکرده وآنهاراسرزنش کنم درموردشان قضاوت کرده وبه آنهاتهمت ترسوبودن میزدم یکسره درفرافکنی بودم روابطم داغون شده بود وخودم گوشه گیرومنزوی ،برای فراراز ترسهام وروبرونشدن با آنهاکارهای دیوانه وار انجام میدادم مثلا همیشه باخودم چاقوحمل میکردم خودفریبی وناصادقی میکردم همیشه ماسک میزدم ویکسره درتوجیه وبهانه بودم باخودم جنگ داشتم وهمیشه حال واحساسم خراب بود چون نمیتوانستم خود ترسویم رابپذیرم پس همیشه درحال مقایسه کردن خودم با دیگران بودم انکار یعنی همین?