19- چطور میل من برای کامل بودن مانع از این می شود که باور کنم دیگران می توانند مرا بلاشرط دوست داشته باشند؟ حتی پس از قدم پنجم؟

میل به کامل بوذن باعث این میشد که از دیگران هم توقع کامل بودن داشته باشم و یادم برود که هم من انسان هستم و هم انها و بخاطر همین فکر میکردم دوست داشتن یعنی اینکه فقط مطابق میل من رفتار کنند و فکر میکردم هر کسی سمتم می اید حتما برایش نفعی دارد.راستش مت بعد از پدر و مادرم هرگز عشقی بلاشرط و بلاعوض ندیده بودم اما در انجمن دیدم و انرا خودم هم به دیگران دادم

برنامه‌ الانان تنها به من قول رشد روحانی داد نه کامل شدن بعنوان یک انسان من نقص دارم ، اشتباه خواهم کرد و هرگز در ردیف بی گناهان کامل نخواهم بود تنها تفاوت در اینست که اشخاص ، مکانها و دیگران را مسبب شکستهایم نمیدانم و تا حد زیادی با بکارگیری این اصول مسولیت پذیرشده و نواقصم را ششناسائی خواهم کرد و مطمئن میشوم خداوند نواقصم را برطرف میکند.

برای من دیدی که از دوران بچگی به من داده بودن که بچه خوب را همه دوست دارن که کارهاش رو خوب انجام بده حرف گوش کن باشه تمیز باشه هرچی گفتن بگه چشم تو مدرسه هم نمراتش همه بیست باشه یعنی این رو به من منتقل کرده بودن که همه چی باید کامل باشه که تو از طرف دیگران مورد مهرومحبت قراربگیری اگر نه مواخذه خواهی شد حتی از طرف خداوند و این دید مرابه جایی رسانده بود که از من یک انسان باهزاران ماسک ساخته بود که بتوانم محبت دیگران را متوجه خودم سازم ولی بعدازشکستهای متوالی زندگی وهرگز به مقصدی که درزندگیم داشتم یعنی آرامش وسلامت وشادی نمی توانستم برسم و باآشنایی با انجمن دوازده قدم وانجام قدمهای چهاروپنج متوجه شدم که من انسان هستم و هیچوقت کامل نمیشم و کمال از آن خداوند است پس بنابراین اشتباهاتی که کردم طبیعی است و درراه رشد وتکامل من سرراه من وخیلی انسانهای دیگرهم دردنیا بوده وخواهد بود و اگربتوانم باعشق واقعی که دردرون انسان نهفته است آشنا شوم دیگرجنگی درکارنیست و برای همیشه به آرامش و رفاه فکری وزندگی مطلوبی که آرزویش را دارم خواهم رسید ومیتوانم از موهبت های زندگی لذت ببرم .