· درک من از نیروی برتر ، چگونه در قدمهای قبلی رشد کرده ؟ رابطه من چگونه با نیروی برتر توسعه یافته ؟

اشنای با نیروی برتر از قدم دوم شکل میگیرد در قدم سوم رشد میکند وتوسعه یافت به طوری که اعتماد کردیم که اراده زندگیمان را به این نیرو واگذار کنیم در قدم پنجم با اقرار گناهان نواقص ورنجشها وترسها توسعه رابطه خود با نیروی برتر را افزایش دادیم ودر قدم ششم با در خواست از نیروی برتر جهت برطرف کردن نواقصهایمان واعتماد به این نیرو رشد وتوسعه رابطه خود را تقریبا کامل کردیم

من با اقرار به عجز و ناتوانی خود در برابر اعتیادم و سپس نیاز و باور اینکه یک نیروی برتر توانایی آن را دارد که سلامتی عقل را به من بازگرداند و در قدم 3 اراده و زندگی ام را به او سپردم به مرور و کارکرد باقی قدمها و آشنایی بیشتر با خودم و عجز و ناتوانی ام و نیاز به درخواست کمک از خداوند به مرور به قدرت زیاد او پی بردم هرگاه درخواست برطرف شدن نقصی را نمودم بلافاصله نتیجه آن را دیدم و هرگاه از او خواستم نیاز و کمبود مرا برطرف کند ناگهان معجزه ایی به وقوع پیوست خداوند قادر است در کسری از ثانیه به من در تمام سطوح و دوگانگی های شخصیتی ام کمک کند (شخصیت واقعی و کاراکتر بیماری ام) خداوند گذشته امروز و آینده من را میداند و من سخت نیازمند اویم و همواره سعی میکنم به توسط قدمها درک من از او و رابطه ام با او بهبود و تقویت پیدا نماید از او میخواهم لحظه ای مرا رها نکند زیرا تنها او میداند و او میتواند مرا هدایت و به سرمنزل مقصود برساند مضافا براینکه من بیمارم و در خطردایمی

رابطه با نیروی برتر داشتم اما از ابزارهای خداوند استفاده نمی کردم فکر می کردم خیلی دانا هستم و حاضر نبودم دریچه افکارم راباز نگه دارم اما اکنون دریافتم همه چبز وهمه کس که کمکی به من میکند از ابزار های نیروی برترم هستندوقتی فهمیدم عاجزم وتسلیم درک من از نیروی برتر ویک منبع قدرت بیشتر شد زیرا تسلیم وعاجز به دنبال منبع قدرت می گردد وتسلیم او می گردد این تسلیم تا زمانیکه در نقطه عجز باقی بماند ادامه ورابطه با نیروبرتر برقرار وروز به روز بیشتر ومی فهمیم که احتیاج به خداوند بیشتر داریم از گذشته .صداقت روشن بینی استفاده از اصول روحانی قدم های قبلی اعتماد وباور را به نیروی برتر بیشتر می کند[size=large]

در قدم 2 فهمیدم عاشق و قدرتمند و مهربان است.در 3 دعا کردن را اموختم و اراده و زندگیم را به مراقبتش سپردم و ذر 4 از او کمک گرفتم که خودم را شناسایی کنم و در 5 خطاهایم را به او اقرار کردم و در 6 خواستم نواقصم را از من بگیرد

4_باداشتن صداقت باخودوپذیرش بیماریم یعنی اقرارقدم یک واینکه عاجزم، باقرارگرفتن درروندایمان آوری وتقویت روزانه آن وامیدی که درقدم دو پیداکردم که یک نیروی برتروجود دارد و میتواندسلامت عقل رابمن بازگرداند، یادگرفتم مشورت کنم وتصمیم بگیرم تادرقدم سوم بتوانم بسپارم اراده وزندگیم رابخداوند،درقدم چهاربااعتماد وکمک خداوندترازنامه هایم راصادقانه نوشتم ودرقدم پنج ترازنامه هایم رابا صداقت کامل خواندم وخالصانه اقرار کردم ودرقدم ششم نواقصم راپذیرفتم وبه این باوررسیدم که خداوندآنهاراازمن خواهدگرفت،ودراین قدم بااصل روحانی فروتنی که درقدمهای قبلی هم خیلی کمکم کرده بودازخداوندخواستم تاکمبودهای اخلاقیم راهم برطرف کند.
رابطه زیبایی بانیروی برترم پیداکرده ام ازناامیدی به امیدرسیدم وازکینه ورنجش به گذشت وعشق وبخشش وازبی خدایی به خداوندرسیده ام،درخواست کردن ازنیروی برتر خودش یک احساس راحتی وآرامش وامنیت بمامیدهد که درطول کارکردن قدمهای قبلی این رابطه تقویت شد،من بادیدن وباورخودم وتغییراتی که کرده ام فهم ودرکم راازنیروی برترم افزایش داده ام درگذشته بادعابیگانه بودم اما الان باخدای خودم رازونیاز زیبایی دارم وباورم این است زمانیکه بااوصحبت میکنم تمام هوش وحواسش بمن است وفقط باتقاضاکردن وخواستن ازطرف من این رابطه توسعه پیداکرده است،ازنظرمن دررحمت خداوندهمیشه باز است.
تغییرورشدمن دربرنامه وزندگی،بیانگر رشد درک وفهم من ازنیروی برتر من است.?