کتاب ترک عادات ناپسند

با سلام اسم من امیر و عضو برنامه های 12 قدمی هستم.همیشه ارزو داشتم کتابی در مورد بهبودی و تجربیاتم برای همدردانم بنویسم اما میسر نمیشد.امیدوارم این کتاب بتواند به کلیه همدردانم که از اعتیاد مواد مخدر و الکل و اعتیاد جنسی و عاطفی رنج میبرند کمک کند.هیچکس به اندازه خود ما نمیداند ما چه درد عظیمی از این بیماری میکشیم.دردی که مثل خره به جان ما می افتد و مدتها باعث میشود در ذهن خود زندگی کنیم.ذهنی که توسط الکل ومواد مخدر و وابستگی و شهوت بیمار شده است.فرقی نمیکند ما از کدامیک درد میکشیم به تجربه من همه اینها یا هر کدام به تنهایی کافیست تا زندگی را غیر قابل اداره کند وانرژی زیادی از ما میگیرد.
اینها همگی مواد مخدر هستند که در ابتدا به ما قدرت میدهند و ان درون ناارام ما را پر میکنند 
اما در نهایت به نقطه ای میرسیم که نه زندگی با انها را دوست داریم و نه بدون انها میتوانیم از زندگی لذت ببریم!
گاهی انها را با هم عوض میکنیم و به جای یکدیگر استفاده میکنیم اما اوضاع باز هم بدتر میشود.
در برنامه های 12 قدمی به این موضوع از دست دادن کنترل میگویند.و در بعضی جاها نقطه مرگ معنوی.
ما به دنبال یک فرمول معجزه اسا و یا یک کیمیا به دنبال اینها میرویم اما انها فقط بیمارترمان میکند.
اگر  شما مثل من هستید به خواندن این کتاب ادامه دهید....

 

برای اینجانب استفاده از موارد فوق حاصلش بی نظمی و بدبختی و مشکلات مالی و شکست تحصیلی و.... بود و اگر کارم به زندان و تیمارستان و مرگ کشیده نشد  فقط لطف خدا بود که من اسم ان را شانس میگذاشتم!
من ابتدا فکر میکردم مشکل من مواد مخدر و الکل و شهوت و وابستگی است اما تمام اینها فقط یک علامت بود!
براستی کجای کار ایراد داشت؟هیچکس در انشا دوران دبستان نمینویسد من میخواهم در اینده معتاد شوم.
مشکل من نوعی احساس پوچی و درد بود.انگار من با تمام دنیا بیگانه بودم.هیچ چیز نمیتوانست ان نیاز درونی مرا براورده کند.صبحها با استرس و دلشوره و نگرانی بیدار میشدم و فقط دنبال یک مسکن بودم.مسکنی که مرا ارام کند!
حتی زمانیکه برنامه بهبودی معتادان را نصفه و نیمه انجام میدادم این خلا در من بود اما به شکلی دیگر.من مواد مخدر را کنار گذاشته بودم اما احساس تهی کردن میکردم(مواقعی که دستورالعملهای قدمها را به کار میگرفتم حالم بهتر بود).
خود ارضایی.چت اینترنتی.روابط عاشقانه . ... هیچکدام حالم را بهتر نمیکرد.افسرده و ناتوان بودم و نمیتوانستم با زندگی انطور که هست روبرو  شوم...مشکل کماکان وجود داشت...
ادامه دارد...