خواندن بی اندیشه بیهوده است ؛
 و اندیشه بدون خواندن خطرناک ...

مرد بزرگ از سه چیز پرهیز می‌کند. شهوت در جوانی. ستیزه جوئی در ابتدای کهولت و جاه طلبی در پیری.

مرد آزاده پیوسته می‌کوشد در گفتار خود آهسته و در کردار خود تند و سریع باشد.

شرافتمند هرچه را می‌خواهد در خود می‌جوید و مرد دون و فرومایه در دیگران جستجو می‌کند.

چنان زندگی کن که وقت مردن آرزو خواهی کرد! و با هرکس چنان رفتار کن که از او توقع داری!

اگر کسی به شاگردی نزد من آید و من یک جهت مسأله‌ای را برای او بیان کنم و او

خود سه جهت دیگر آن را با قوهٔ فکر خویش حل نکند من نمی‌توانم به او چیزی یاد

بدهم.

میانه‌روی و اندازه نگاه داشتن، کمال طبیعت آدمی است.

*
*
من از یاد دادن آنچه یاد گرفته‌ام هرگز خسته نشده‌ام. این یگانه خدمت ناچیزی است که من آن را نسبت به خود می‌توانم داد.

آماده شدن برای دستگیری از پیران، و وفاداری نسبت به‌ دوستان و مهر ورزیدن

به‌مردم،

آرزوی من است

از مرد آزاده استقامت و پایداری انتظار می رود و نه اطاعت کورکورانه. او همیشه استوار

است اما مرد متوسط همیشه جوشان و خروشان است.

انسان سه راه دارد:

راه اول از اندیشه می‌گذرد، این والاترین راه است.


راه دوم از تقلید می‌گذرد، این آسان‌ترین راه است.


 راه سوم از تجربه می‌گذرد، این تلخ‌ترین راه است