آیا با کارهایی که باید انجام دهم تا پاک بمانم . آشتی نموده ام؟

بله کاملا چون حالم را بهبود میبخشد زندگی به روال برنامه برای من با عشق و دوست داشتنی است

لازمه پاکی پذریش بماری و رهای از نقایس درونی از اعمال و رفتار گذشته است از ابتدا تا امروز کارهای را انجام دادم که گاهی اوقات بر خلاف میل باتنی ام بوده است
ولی جون به اصول برنامه اعتماد دارم حر کاری را تداوم پاکی و بهبودیم پیش نهاد شد پذیرفتم و در زندی اجرا نمودم چند مورد بیشتر با این اصول قهر نکردم و ان لحظه تی بود که ضعف اخلاقی روی دروش من سوار بود بیماری مرا احاته کرده بود سعیم بر این است که همواره ره جو باشم اموزش پذیر باشم قدم جزو از زندگیم من باشد و برای تمرین ان تلاش کنم .

برنامه معتادان گمنام هزار نکته ندارد و تنها یک کته دارد که من هزار بار باید تکرارش کنم!و ان عملکردن است!من چون همیشه در برابر چیزهای جدید و ایده های جدید مقاومت میکردم و سالها در اثر استفاده از مواد فقط به کله خراب خودم ایمان داشتم در برابر اصول برنامه میجنگیدم و تسلیم نبودم برای همین هم حدود یکسالی در لغزش و امد و رفت بودم و در نهایت کتاب به من اموخت من یا باید تغییر کنم و یا خواهم مرد، من باید جلسه بروم راهنما داشته و قدم کار کنم و خدمت و بقیه انجام دادنیها را انجام دهم تا پاک بمانم من انتخاب دیگری ندارم چون عاجز هستم

بله ایمان صداقت روشن بینی تمایل پذیرش فروتنی  واز همه مهم تر تسلیم و  خودمحوری نکردن... کارهایی هستند که برای پاک ماندن با آنها آشتی نمود ه ام...  

بله اشتي کردم دست از خودمحوري برداشتم و گوش دادن فعالو دارم تمرين ميکنم سعي ميکنم از نواقص شخصيتي دوري کنم وانهارو به مشارکت بزارم اصو.ل قدم اولو در همه زمينهاي بهبودي و زندگي به کار بگيرم و سعي کنم در خدمت هم دردام باشم

 بله 
عاجز عمل کردن تسلیم بودن دست از توجیه وبهانه برداشتن انکار نکردن به دنبال قدرتنرفتن مشخص کردن هدف و انگیزه به یاد آوردن هدف بهبودی در همه ابعاد جسمی روحی  روانی احساس و عاطفی 

 

 

 
ش- اصول روحانی و معنوی و برنامه دوازده قدم معتادان گمنام، هزاران نکته ندارد. بلکه تنها یک نکته دارد. که من هزاران بار باید آن تکرارش کنم. و آن نکته فقط در عملکرد برنامه قدمها و اصول روحانی و معنوی در آن است. من چون همیشه در برابر چیزهای جدید و ایده های جدید ترس در تغییر و رُشد داشتم، قاعدتاً شدیداً واکنش و مقاومت میکردم و سالها در اثر استفاده از مواد مخدر فقط به کله خراب خودم یقین و باور داشتم. در ابتدای ورودم در سال هفتادو پنج در برابر اصول برنامه می جنگیدم و تسلیم آن نبودم. برای همین هم حدوداً دوسال و نیم در لغزش ماندم و در نهایت بخاطر بیماری سرطان و اعتیادم و از روی ناچاری به برنامه آمدم و باراهکار گرفتن و مطالعه کتاب پایه وچگونگی عملکرد، متوجه شدم که این ذهن بیمار من است. که به من گیرداده است و قصدش نابودی همه ارزشهای من است. تجربیات همدردان در مشارکتهایشان به من آموخت که یا باید تغییر و رُشد پیدا کنم و یا باید بمیرم. من باید جلسه بروم راهنما داشته باشم و قدم کار کنم و بخودم و همدردان خدمت کنم و بقیه انجام دادنیها را انجام دهم. تا پاک بمانم من انتخاب دیگری ندارم چون عاجز و بی اختیار هستم.
 

65-بله پاک موندن یعنی مواد نزدن وقطع مصرف کردن پاک موندن یعنی کات کردن یار توپ وزمین بازی دست برداشتن از خودخواهی وخودمحوری ولذت طلبی وتایید و.....واینکه از زیرچتر عجزخارج نشوم خدمت کنم وهمیشه تسلیم اصول اولیه برنامه باشم وتمام این مواردبستگی به پذیرش بیماریم داردو قبول اینکه عاجزم واز اعمال ورفتار وابزارگذشته استفاده نکنم وبا اصول نجنگم با جلسه رفتن پاک میمانیم امابهبودپیدانمیکنیم ولی یادمان باشد از پاکی باکارکردن قدمهابه بهبودی میرسیم بایدبااصول روحانی برنامه آشتی کنم ودرصلح بمونم تا پاکیم را حفظ کنم?