در واقع ترس دردرون انسان یکی از موهبت های هست که از طرف خداوند ارزانی شده برای حفاظت او ولی بعضی از ترسها که بهتر بگویم ساخته فکرواندیشه و وابستگی ماو عدم توکل به یک نیروی برتراز ما که میتواند از ماحمایت کند  ٬ بصورت اضطرابهای متفاوت بروز میکند وخیلی اوقات زندگی رابه ورطه هلاک میکشاند بخاطر احساسهای ناخوشایند مضطربی که دردرون خود میسازیم و خود وافرادی که پیرامون ما زندگی می کنند را بیمارمی کنیم وقتی که انسان احساس می کند خیلی ازدیگران برتر است گاها این یاوه اندیشی به جایی میرسد که خودش را درجایگاه خداوند قرارمیدهد وآنوقت است که بعلت عدم حضور عشق که همان روحانیت است ترسها یکی بعد از دیگری درزندگی او مانور میدهند تاجایی که قدرت پیدانمیکند که باخود واقعیش زندگی کند وازخود تخلیه میشود و فقط باید بااحساسهای بد وهراسهای بیشماری زندگی کند علت قضیه این است .