ایمان من از شروع بهبودیم ام با درک جدید یی که نسبت به زندگکی پیدا کردم فکر و ایده های نو و وقتی چیزهایی را که اموختم در زندگی به اجرا گذاشتم با پذیرفتن خود با اقلار کردن شروع به رشد کرد .
با اعتماد به دوستان بهبودی و راهنما و توجه به این نکته که جریان بهبودی یک فرایند روحانی است نه یک جریان مذهبی ایمان در درونم استارت زده شد باور کردم و ایمان اوردم کهسلامت عقل به من باز خواهد گشت ایمان اوردم خداوند هست و او مرا یاری خواهد کرد ایمان اوردم که این اتفاقات کار من نیست و از او خوهاش کردم تیشتر حضور پیدا کند خوب گوش دادم و سعی کردم انجامشان بدهم با کنار گذاشتن باورهای قدیمی و اقدام به تمرین روشن بینی نمودم چشمانم را باز کردم و به دنبال تاثیر نیروی برتر گشتم سعی کردم به اصول انجمن گوش کنم وعمل نمایم و تواضع داشته باشم و بدانم جزیی از کل هستم امیدوار باشم ایمان بیاورم چون به هر چیزی که امیدوار باشم و به ان ایمان داشته باشم به ان دست خواهم یافت و امید و ایمان دارم که نیروی بر تر در زندگی من حضور داد و در جریان است .