2019-06-19، 01:48
سلام
امروز بعد از گذشت ۸ سال از پاکی ام دعوا کردم. سر چهارراه برای حق تقدم نتونستم خودم رو کنترل کنم و یقه طرف رو گرفتم. البته درگیری نشد ولی بهم بی احترامی شد. خیلی ناراحت شدم. اصلا از خودم انتظار ندارم توی این شرایط قرار بگیرم. گاهی ترس میاد سراغم که مبادا گذشته رو فراموش کنم و دوباره کارم به قبل برسه. الان اصلا حالم مساعد نیست. از خدا میخام اون بنده خدا منو ببخشه که نتونستم خودم رو کنترل کنم و باعث رعب و وحشت شدم. بچه م ترسید.برای اونم ناراحتم. خدیا کمکم کن مسیر رو هموار پیش برم. از تنش ها دوری کنم. هنوز نتونستم درگیری های زمان غذاب رو فراموش کنم و از طرف ها جبران خسارت کنم.نمیدونم چرا اینجوری شد. خدایا کمکم کن آرام باشم و ببخشم
امروز بعد از گذشت ۸ سال از پاکی ام دعوا کردم. سر چهارراه برای حق تقدم نتونستم خودم رو کنترل کنم و یقه طرف رو گرفتم. البته درگیری نشد ولی بهم بی احترامی شد. خیلی ناراحت شدم. اصلا از خودم انتظار ندارم توی این شرایط قرار بگیرم. گاهی ترس میاد سراغم که مبادا گذشته رو فراموش کنم و دوباره کارم به قبل برسه. الان اصلا حالم مساعد نیست. از خدا میخام اون بنده خدا منو ببخشه که نتونستم خودم رو کنترل کنم و باعث رعب و وحشت شدم. بچه م ترسید.برای اونم ناراحتم. خدیا کمکم کن مسیر رو هموار پیش برم. از تنش ها دوری کنم. هنوز نتونستم درگیری های زمان غذاب رو فراموش کنم و از طرف ها جبران خسارت کنم.نمیدونم چرا اینجوری شد. خدایا کمکم کن آرام باشم و ببخشم
حتی روز " مرگم " هم تفاهم نخواهیم داشت
من اون روز سفید می پوشم
وتو سیاه
من اون روز سفید می پوشم
وتو سیاه