2021-05-24، 02:25
روابط ما عموما زیر بنایی دارد که برگرفته از تجربیات و اعتقادات گذشته امان است . ما در درون خود همواره دوگانگی داشتیم از یکطرف دوست نداشتیم معتاد شویم و از طرف دیگر عاشق مواد بودیم .ما یا مورد سوئ اسفاده قرار گرفته ایم یا خودمان بدنبال ان بودیم که از دیگران سوء استفاده کنیم از یکطرف دیگران را بخاطر اشتباهاتشان سرزنش میکردیم و از طرفی خودمان مملو از اشتباه بودیم . صداقت را دوست داشتیم اما خودمان ناصادقی می کردیم . این تضادها باعث شده بود که دیگران در برخورد با ما خیلی سریع به ماهیت وجودی ما پی میبردند و خواستار دوری از ما بودند . کسانی هم که به ما نزدیک می شدند یا دنبال سوء استفاده بودند یا خود بیمار بودند . از اینرو بسیاری از روابط ما بواسطه تضادهای شخصیتیمان دچار مشکل می شد و دیگران نمی توانستند به ما اعتماد کنند یا در برخورد با ما دچار سر در گمی می شدند . ما در واقع بین خوب بودن و یا نبودن سر در گم بودیم و در هیچ امری تعادل نداشتیم شاخه خود محوری بیماری ما ما را از دیگران جدا میکرد و نمی توانستیم روابط سازنده ای ایجاد کنیم