چه دنیای ساکتی دیگر صدای تپش قلبها غوغا نمیکند بی گمان همه شکسته اند

ﭼﺎﯼ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﯼ ﻧﯿﺴﺖ... ﺗﻠﺦ ﺍﺳﺖ، ﺍﮔﺮ ﺗﻨﻬﺎﯾﺶ ﺑﮕﺬﺍﺭﯼ ﺳﺮﺩ ﻣﯿﺸﻮﺩ... ﻭﻟﯽ ﻣﺮﺍ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﯼ ﻫﺴﺖ، ﻧﮑﻨﺪ ﺗﻠﺦ ﺷﻮﻡ ﯾﺎ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺳﺮﺩ...

اگــر ساده ای ...

اگــــر راستگــویی ...

اگـــر با وفایی ...

اگـــر با غیرتی ...

اگر یک رنگــی ...

همیشه تنهایــــی ...

تنهایی یعنی اینکه شبا گوشیت رو رو سایلنت نذاری

تنها بودن قدرت میخواهد و این قدرت را کسی به من داد که روزی میگفت تنهایت نمیگذارم..

باید به بعضی ها گفت : ناراحت چی هستی؟
دنیا که به آخر نرسیده ، من نشد ، یکی دیگه !
تو که عادت داری

بغض نیمه‌کاره
تکرار دروغ‌هایت
گلویم را می‌فشارد
از ساده‌لوحی بی‌شرم خاطراتم بیزارم
آنگاه که از خودم می‌پرسم:
«هنوز دوستم دارد؟!...حتی به دروغ-»

چنان دل كندم از دنيا كه شكلم شكل تنهاييست ببين مرگ مرا در خويش كه مرگ من تماشاييست مرا در اوج ميخواهي تماشا كن تماشا كن دروغين بودمت ديروزمرا امروز تماشا كن در اين دنيا كه حتي ابر هم نمي گريد به حال ما همه از من گريزانند تو هم بگذر از اين تنها

کمی تا قسمتی ابریست چشمان توانگاری سوارانی که در راهند میگویند میباری

مبادا بعد از آن دیدارهای خیس رویایی مرا در حسرت چشمان ناز خویش بگذاری ؟

هوا سرد است و نعش صبح در این جاده میرقصد عطش دارم بگو کی بر دلم یک ریز میباری

رنج تنهائى بهتر از گدائی محبت است