·.






احساسات و افکار من ، قبل از اینکه علیرغم آگاهی از نتیجه به کاری از روی وسوسه دست بزنم ، چه بوده اند؟






.

دقیقا لحظه ای است که در افکارم به ایننتیجه می رسم که یک حرکت اشتباه است اما زمانی که وسوسه ی قوی ظاهر می شود از روی حود محوری ترس لذت جوی انکار بی ملاحظه گی و گاهی هم خشم موجب می شود دلایل مثبت را کنار زده وافکار واحساسات ما که تابع بیماری است ما را مجاب به انجام هر کاری کند و این ضعف ها موجب می شود افکار واحساسات حقیقی و مثبت خود را نشان ندهند زیرا وسوسه یک حالت توهم است که همه ی مثبت ها را منفی جلوه می دهد و برعکس .

 
افکارمن می گوید که این کار بد است ولی انجام می دهم و این همان رفتارهای اجباری است غیر منطقی احساسات به عقل غلبه می کند و عقل را کنار می زنند و در این حالت افکارم و عمل به وسوسه ختم می شود باید احساساتم را بشناسم و آنها را جدی بگیرم و در موردشان مشارکت کنم و باید یاد بگیرم چگونه احساساتم را در شرایط مختلف خصوصا حال بد ش مثل احساس خشم کنترل کنم و یاد بگیرم احساساتم کدامند و نیاز هایم کدام باید یاد بگیرم که احرافات فکری را در خدمت احساساتم به وسوسه تبدیل نکنم 

بیماری،احساس و افکار بمن امر میکنند که اول عمل کن وبعد فکر کن. زمانیکه احساس و

افکاربا هم عمل می کنندمی شود میل و اراده شخصی. بایدبین فکر واحساس یک تامل و

اندیشه وجود داشته باشدکه اگر چنین باشد یعنی سلامت عقل و بهبودی.افکارمن زیر بنای

احساسات درونی من است.احساس زبان جاری روح است...     

10-اول بایددیدقبل ازوسوسه چه فکرواحساسی داشتیم تمایل نسبت به انجام وسوسه احساساتمان رابرانگیخته میکنه دریچه افکارمون بسته میشه فقط به وسوسه ونوع انجام اون وفقط به لذت اون وسوسه فکر میکنه نه به پیامدهاش واردانکارمیشه وباآوردن دلایل بظاهرموجه مارو به سمت انجام اون میکشونه برای انجام وسوسه خودمون روتوجیه میکنیم اگرزیربنای وسوسه بررسی وشناخته نشه اونوحتما انجام خواهیم دادباور امروز من ،زیربنای وسوسه تمایل لذت طلبی احساس دانایی وتوانایی خودمحوری واجباربه مصرفه اگرآگاهی ومشورت درموردوسوسه وجودنداشته باشه هرگز به نتیجه وپیامد اون هم فکر نخواهم کرد پیامدعمل به وسوسه چیزی جز ندامت وپشیمانی وحال خرابی وگاها مرگ نیست. احساسات وافکارمن تابع بیماری اعتیادمنه وهرنقشه ای میکشه تا اون وسوسه رو به فعل دربیاره?