با خون غم نوشتم غربت مکان ما نيست /

از ياد بردن دوست ، هرگز کار ما نيست . . .

براتون پیش اومده وقتی پای تلفن باید خداحافظی کنید اما هنوز دلتون می خواد صداشو بشنوید یهو میگید : راستی؟! میگه : جانم گـــــــــــــــــــــــــــــــــلم …؟! آروم میگی : دوســـتـــت دارم…. آخـــــــــــــــ …. که این چند ثانیه آخر چقدر می چســـــبـــه ...

---

آره بارون میومد خوب یادمه
مثل آخرای قصه که آدم میره به رویا
آره بارون میومد خوب یادمه
زیر لب زمزمه کردم کی میتونه دل دیوونه رو از من بگیره؟!
اونقدر باشه که من دلو دستش بدمو چیزی نپرسم
دیگه حرفی نمونه بعد نگاهش
آره بارون میومد خوب یادمه
یه غروب بود روی گونه هات دوتا قطره
که آخرش نگفتی بارونه یا اشک چشمات
اما فرقی هم نداره کار از این حرفا گذشتو دیگه قلبم سر جاش نیست
آره بارون میومد خوب یادمه
تورو با گونه ی خیس خیلی سال پیش توی خوابم دیده بودم
اونجا هم نشد بپرسم بارونه یا اشک چشمات؟!
آره بارون میومد خوب یادمه...

بی تو وعده بهشت را هم نمی خواهم
نبودنت شروع وعده های تلخ خداست .



تودنیا هیچوقت دل نبند : چون دنیا اینقدر کوچیکه که دو تا دل پیش هم جا نمی شن : اما اگه دل بستی ازش جدا نشو چون دنیا اونقدر بزرگه که دیگه پیداش نمی کنی .


به سلامتی زنجیری که صد سال زیر برف و بارون می مونه می پوسه ولی از هم جدا نمیشه .
امیدوارم که بمونیم بپوسیم ولی از هم جدا نشیم .

ین منصــــفانه نیست,

من پیــر شــده باشـم,

و تو در خیالم,

درست مثل روزی که تَرکم کردی,

زیبا و جوان,

همین شـده که هیـچ‌کس,

باور نمی‌کند,

تو معشوق من,

بوده باشی,,,

چگونه بگویم که تو هستی تمام لحظاتم که شعر نشود
چگونه گویم که در قلب منی که باورت شود
چگونه گویم که هر گاه باتو هستم احساس امنیت میکنم که تنهایم نگذاری
وچگونه بگویم هر روز بیشتر از دیروز دوستت میدارم که از عمق عشقم آگاه شوی همسر مهربانم

امروز با همه دنیا قهرم ،

اما ....
تو صدایم کن ،
بر میگردم .......

سكوت ،سكوت را در شب،
شب را در بستر،بستر را برای اندیشیدن به تو دوست میدارم
من عشق را در امید،امید را در تو،
تو را در دل،دل را در موقع تپیدن به خاطر تو دوست دارم
ای دوست من خزان را به خاطر رنگش،و بهار را به خاطر شكوفه هایش و خدایی كه دل را برای تپش ،تپش را در پاسخ ،پاسخ را در چشمان قشنگ تو برای عصیان زندگی آفرید دوستدارم

فرقی نمی کند
قدمها
سست باشد
یا محکم
کسی که عاشق است
با پا نه
با قلب می آید
که پاها
نه برای ماندن ،
بلکه برای رفتن ، آفریده شده اند !

ا من حرف بزن....!!
من از نگاهت،تمام ناگفته هایت را میفهمم!
از اشک هایت ، تمام نت های غمگین دلت را میخوانم ..!!
گاهی سرت را روی شانه هایم بگذار ...!!
و آرام کنار گوشم زمزمه کن :
منم مثل تو خسته ام از وارونه های این روزگار ...!!
از تمام روزهای ابری این سرزمین......!!
آن وقت بی بهانه شانه هایم مال تو.......!
صدای نمناک و بارانیت مال من........!!!

اسمونی رودوست دارم که بارونش فقط برای شستن غمهای توباشه