آیا تا بحال اعتیاد من باعث شده که دستگیر شوم ویا مشکل قانونی پیدا کنم؟
یا کاری کرده ام که اگر گیر می افتادم به خاطر آن دستگیر می شدم؟
آنها چه بوده اند؟

[color=#000000][size=medium]]زندگی من با بیماری اعتیاد فعال .در سراسر مشکل ساز شده بود وهمیشه با ترس ودلهررره زندگی می کردم به علت لذت جوی عادت های خود محورانه وتامین خواسته های بیمار گونه ام اقدام به کارهای غیر قانونی نمودم که چند بار دستگیر شدم یا مشکل قانوني پيدا کردم همیشه در مسیر اعتیاد اسیر هوای نفس خودم شده بودم دستگیری به خاطر مواد یا مشروب کلاه برداری فریب ودیگران جعل اسناد ما حصل زندگی با طرز فکر معتادوار برای من بود

یک بار فقط دستگیر شدم در اواخر مصرفم و مامور خوبی بود و مرا به جلسات راهنمایی کرد البته فقط جرقه اگاهی ار جلسات در من خورد و من بعد از ان حدودا یکماه مصرف کردم تا اینکه جلوی یک اداره پیام کامل انجمن را گرفتم

این سوال شخصی است ...
بله بارها خواسته یا ناخواسته بواسطه بیماری اعتیادو اجبار در مصرفی که داشتم و شاید علی رغم میل باطنی کار خلاف انجام داده ام. مثلا خود مصرف مواد جرم است و لازمه مصرف
تهیه ی مواد و تهیه ی مواد نیازمند رفتن به محیط های خلاف" اجبار در چرخه ایست که بخاطر مواد می بایست در این چرخه و اجبار آن می افتادم و این چرخه هرقسمتش خلاف و جرم و پیگرد قانونی دارد.اما امروز با مصرف نکردن مواد سعی در بهبود روابط اجتماعی در چهار چوب قانون  داشته  و دیگر اجباری در انجام کارهای خلاف نداشته و تمرکزم بر روی بهبودی و رساندن پیام به  معتادی که در حال عذاب است می باشد...

باسلام ارمانم ومعتادم هستم.بله تا دلتون بخاد من به واسطه اعتيادم مشکل قانوني داشتم و حالا بعد از چند سال پاکي هنوز اثراتش تو زندگيم هست.خود مصرف مواد و تهيه کردنش بارها منو دستگير کردن و به حبس فرستادن.خيلي چيزها و کارهاي ديگه هم هست که امکان نوشتنش نيس.

 بله مگر می شود که کار غیر قانونی انجام دهی گیر نکنی .برای مصرف کنند همیشه فضای نا امنی وجود دارد نمی توان احساس امیت کنند ترس واضطراب ونگرانی همراه همیشگی من است ما اجبار داشتم که مصرف کنیم واین موضو باعث می شد که به خیلی کارها دست بزنیم در هنگام وسوسه هیچ اراده واختیاری نداشتیم واجبار داشتیم که آن کارهای که وسوسه فرمان می داد انجام دهیم واصلا به عواقب آن فکر نمی کردیم واز این رو بارها ترور شخصیتی شدم

                                                                               بله اعتیاد ما هر زمان که فعال باشد برای ما مشکل آفرینی میکند ، چون بیماری اعتیاد یک بیماری هنجار شکن است لذا چه با مواد مخدر و چه بدون مواد مخدر همیشه برای ما مشکلات قانونی و یا مشکلات اجتماعی و خانوادگی به همراه می آورد ، اساساً مشکل آفرینی از بازتاب های بیماری اعتیاد است و لذا حتی  ، اگر ما ،  پاک هم که باشیم ، اما در شرایط بیماری اعتیاد قرار داشته واز بهبودی خود دور باشیم  ، دور از انتظار نیست که مشکلات قانونی و یا اجتماعی و خانوادگی پیدا نکنیم ، بعضی از ما در پاکی ، بعلت فعال بودن بیماری ، زندان و یا پاچیده شدن خانواده و یا آشفتگی های اجتماعی را تجربه کردیم و درنهایت در زمان عدم مصرف مواد به نقطه ایی رسیدیم که زندگیمان غیر قابل اداره شد ، اما اوج این مشکلات در زمان مصرف مواد مخدر که توام با بیماری اعتیاد بود برای ما رخ داد ،  بعضی از ما در این برهه از زندگی به زندان رفتیم  ، بعضی از ما مشکلات قانونی پیدا کردیم  ، و بعضی از ما اگر این تجربیات را طی نکردیم اما هر آن ممکن بود برایمان این اتفاقات  رخ بدهد ، بطور مثال ؛ حمل مواد مخدر ، حضور در مکانهای فاسد و خطرناک ، خرید و فروش مواد و یا قاچاق مواد مخدر و یا برای نیاز به مصرف بدهکاری به بار میاوردیم و یا برای نیاز به مصرف دزدی میکردیم  و . . .بنابراین ، ما به این علت دست به کارهای جنون آمیز میزدیم که دیگر بعلت عجزی که در مقابل اعتیادمان داشتیم اختیار زندگیمان را از دست داده بودیم در واقع اداره و مدیریت ما دربست در دست بیماریمان بود ، هر عمل احمقانه و خطرناکی را بی چون و چرا انجام میدادیم بدون اینکه به عواقب آنها فکر کنیم و در نهایت زندگی ما غیر قابل اداره شد.

زندگی معتادگونه من با بیماری فعال اعتیاددر دوران کودکی از سن چهار سال و نوجوانی و در سربازی با اولین بار مصرف در من فعال شد و از همان دوران دوستان من همگی از جرگه خلافکاران و معتادان و کسانی که میخواستند با قمار و مواد راه صدساله را یک شبه طی کنند و من اولین مورد مشکل قانونی را در سن شش سالگی بخاطر دزدی اموال دیگران بود.در سراسرزندگیم چندین مورد رفتارم برایم مشکل ساز شد و بیشتر از سه روز بازداشت انجام نگرفت و در دوران سربازی شانزده روز بخاطر دزدی اموال پادگان در جمشیدیه تهران بازداشت شدم و سه ماه هم اضافه خدمت کشیدم. چندین بار کارهای احمقانه انجام دادم که اگر گیر میافتادم بدون شک اعدام میشدم. معتاد بدون ریسک و خطرکردن وجود ندارد و همیشه با خرید و حمل موادمخدر کار غیرقانونی انجام میدهد و این کار یعنی خلاف و اگر گیر می افتادم بدون استثناء بازداشت و جریمه میشدم و دوباری هم با دو مثقال تریاک بازداشت شدم.
 

27/بله چندین مورد همچون حمل وخریدومصرف مواد درگیری های شدید مظنونیت به جرم بدریختی وداشتن اعتیادودرگیری باقانون مگه میشه کارغیرقانونی کردوبه مشکل برنخورد؟اعتیاد من باعث رسواییم شده بودومن همیشه بادلهره وترس از دستگیری با آشفتگی تمام زندگی میکردم وبخاطراعتیادم همیشه باقانون درگیربودم من وقتی از درون آشفته ونامتعادل میشم این آشفتگی در اعمالم مشخص میشه وتبدیل به رفتارهای ضدقانون وضد اجتماع میشه رفتارهای اعتیادی همیشه ضدارزش وقانونه وچون تابع هیچگونه قانونی نمیتونه باشه باارزشهاوقوانین جاری مملکت مشکل پیدامیکنه.زندگی معتادگونه یعنی زندگی مغایربااصول اخلاقی وانسانی وقانون که همه انسانها لااقل موظف به رعایت قانون هستند.برای شخص معتادومصرف کننده همه فضاهاناامن است وامکان دستگیرشدن ومشکلات قانونی وحتی مرگ همیشه وجود دارد?