اخطارهای زیر رخ داد: | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Warning [2] preg_replace(): The /e modifier is no longer supported, use preg_replace_callback instead - Line: 1044 - File: inc/plugins/mybbirckeditor.php PHP 7.4.33 (Linux)
|
![]() |
غزل های ناب - نسخهی قابل چاپ +- انجمن بانیان بهبودی (http://forum.banianbehboodi.ir) +-- انجمن: انجمن شعر و ادبیات (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=148) +--- انجمن: شعر نو (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=150) +--- موضوع: غزل های ناب (/showthread.php?tid=2199) |
RE: غزل های ناب - آرتیمس - 2014-03-28 مرز جنون کلماتم را در جوی سحر میشویم لحظههایم را در روشنی بارانها تا برای تو شعری بسرایم، روشن تا که بیدغدغه بیابهام سخنانم را در حضور باد این سالک دشت و هامون با تو بیپرده بگویم که تو را دوست میدارم تا مرز جنون دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی RE: غزل های ناب - mohammad - 2014-03-29 ای خدا ای فضل تو حاجت روا...............با تو یاد هیچ کس نبود روا قطره ی دانش که بخشیدی ز پیش .............متصل گردان به در یا های خویش . قطره ی علم است اندر جان من ............وارهانش از هوا وز خاک تن . صد هزاران دام و دانه است ای خدا ..........ما چو مرغان حریصی بی نوا . گر هزاران دام باشد هر قدم .................چون تو با مایی نباشد هیچ غم . از خدا جویم توفیق ادب ...........بی ادب محروم شد از لطف رب . بی ادب تنها نه خود را داشت بد. ........بلکه آتش در همه آفاق زد . RE: غزل های ناب - آرتیمس - 2014-03-30 تو مرا فریاد کن ای همنفس این منم آوارۀ فریاد تو این فضا با بوی تو آغشته است آسمانم پر شده از یادتو فریبا شش بلوکی RE: غزل های ناب - mohammad - 2014-04-04 با خدا گر واگذاری کارها ............بر تو آسان می شود دشوارها ای بسا از مردم مغرور مست ........مانده اندر رهگذراران بار ها بهر طفلی کرده پنهان لطف حق .......گنج ها اندر پی دیوار ها با توکل رو بسوی کسب و کار ...........تا بمانی ایمن از طرارها گر تو را سودای گل چیدن بود ......کن تحمل جور نیش خار ها . هر ذلیل صابری گردد عزیز .....گر نماید شکر در آزار ها میرسی محفوظ بر دل خواه خود .....با خدا گر واگذاری کارها RE: غزل های ناب - آرتیمس - 2014-04-05 سـاقــی بده پیمانه ای ز آن می کـــه بی خویشم کنـــد بر حسن شور انگیز تو عاشق تر از پیشم کند زان مــی کـــه در شبهـــای غـــم بـارد فــروغ صبحـــــدم غافل کنـد از بیش و کم فارغ ز تشویشم کنـد نــور سحــرگـــاهی دهــد فیضی کـــه می خواهی دهد با مسکنت شاهی دهد سلطان درویشم کند ســـــوزد مــــــرا ســـــازد مــــــرا در آتـــش انــدازد مــــرا وز من رهــا سازد مــــرا بیگانه از خویشم کند بستانــد ای ســـرو سهـــی! سودای هستــی از رهی یغما کنـد اندیشـه را دور از بـــد اندیشــم کند رهی معیری RE: غزل های ناب - آرتیمس - 2014-06-21 جام شراب عشق کو تا که به می وضو کنم پشت کنم به عالمی جانب دوست رو کنم ای تو همه نیاز من، قبله ی من نماز من نیست میسرم که با غیر تو گفتگو کنم گر همه خرمی رسد بی تو و بی حضور تو بگذرم از نشاط دل با غم عشق خو کنم ماه صیام و روزه ام روزه ز هرچه غیر او روزه گشاست یار من، روی به سوی او کنم زاهد شهر گر کند منع شراب گو بیا تا که به کیمیای می جان تو شستشو کنم قطره ای از شراب جان گر برسد به جام دل کشتی باده آورم در خم و در سبو کنم آتش گنج و عشق تو شادی هر دو عالمم چیست گرانبهاتر از دوست که آرزو کنم دکتر مهدیه الهی قمشه ای RE: غزل های ناب - sadaf - 2014-06-22 شبی غمگین شبی بارانی و سرد مرا در غربت فردا رها کرد دلم در حسرت دیدار او ماند مرا چشم انتظار کوچه ها کرد به من می گفت تنهایی غریب است ببین با غربتش با من چه ها کرد تمام هستی ام بود و ندانست که در قلبم چه آشوبی به پا کرد و او هرگز شکستم را نفهمید اگر چه تا ته دنیا صدا کرد... RE: غزل های ناب - آرتیمس - 2014-06-27 کاش میشد بنویسم بزنم بر در باغ که من از اینهمه دیوار بدم می آید دوست دارم به ملاقات سپیدار روم ولی از مرد تبردار بدم می آید ای صبا بگذر و از من، به تبر دار بگو که از این کار تو بسیار بدم می آید... محمد سلمانی RE: غزل های ناب - mohammad - 2014-06-27 خدایا جهان پادشاهی تو راست ز ما خدمت آید خدائی تو راست پناه بلندی و پستی توئی همه نیستند آنچه هستی توئی همه آفریدست بالا و پست توئی آفرینندهی هر چه هست توئی برترین دانشآموز پاک ز دانش قلم رانده بر لوح خاک چو شد حجتت بر خدائی درست خرد داد بر تو گدائی نخست... توئی کافریدی ز یک قطره آب گهرهای روشنتر از آفتاب تو آوردی از لطف جوهر پدید به جوهر فروشان تو دادی کلید نبارد هوا تا نگوئی ببار زمین ناورد تا نگوئی ببار جهانی بدین خوبی آراستی برون زان که یاریگری خواستی.. ز گرمی و سردی و از خشک و تر سرشتی به اندازه یکدیگر چنان برکشیدی و بستی نگار که به زان نیارد خرد در شمار مهندس بسی جوید از رازشان نداند که چون کردی آغازشان نیاید ز ما جز نظر کردنی دگر خفتنی باز یا خوردنی زبان برگشودن به اقرار تو نینگیختن علت کار تو حسابی کزین بگذرد گمرهیست ز راز تو اندیشه بیآگهیست... نظامی RE: غزل های ناب - MOZHGAN - 2014-08-17 ![]() یعــــنی می رسـَد روزیکـــه رویِ همـین صفـحـه بنویسم :" آمـــد....کـــه بمــــآند..." |