انجمن بانیان بهبودی
1- اگر ترازنامه اخلاقی قدم چهارم را کامل کرده ام پیرامون مشارکت کردن در مورد - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن بانیان بهبودی (http://forum.banianbehboodi.ir)
+-- انجمن: انجمن الانان(خانواده های الکلی ها) (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=61)
+--- انجمن: قدم های دوازده گانه الانان (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=63)
+---- انجمن: قدم پنجم الانان (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=68)
+---- موضوع: 1- اگر ترازنامه اخلاقی قدم چهارم را کامل کرده ام پیرامون مشارکت کردن در مورد (/showthread.php?tid=1478)



1- اگر ترازنامه اخلاقی قدم چهارم را کامل کرده ام پیرامون مشارکت کردن در مورد - mehdiast - 2013-11-06

1- اگر ترازنامه اخلاقی قدم چهارم را کامل کرده ام پیرامون مشارکت کردن در مورد گذشته ام با فرد دیگری چه احساسی دارم؟



RE: 1- اگر ترازنامه اخلاقی قدم چهارم را کامل کرده ام پیرامون مشارکت کردن در مورد - mehdiast - 2014-01-31

اولین احساسی که برایم پیش اومده بود که آیا من حق داشتم ویا نداشتم مثل قدیم فکرمیکردم که بازم باید جلب توجه کنم واینکه حالا
بااینهمه رنجی که کشیدم راهنمام چه برخوردی خواهد داشت ولی بعد از بررسی عمیق مسائل گذشته که عمری بامن بود احساس کردم که سبک شدم احساس آرامش بی نظیری به من دست داده بود فکرمیکردم که دوباره متولد شدم این بار خوشحال بودم که بالاخره باکمک خداوند وبشارتی که راهنمام بهم داده بود زخم هامو همه رو باز کردم تمیز کردم و مرهم واقعی برروش گذاشتم احساس ترس جای خودش را به شجاعت داده بود واحساس قربانی جای خودش رو به قبول سهم ونقشم داده بود اونجا بود که برای من پروسه شفا شروع شد و از اون روز نیروی برتر درکنارم هست وهمه جا قبل از اینکه گره ایجاد بشه راه حل میده قشنگترین مرحله این حرکت و شهامت همدردی فردی که راهنمای من بود وازراه دور جملات زیبایی به من میگفت وسعی میکرد این اندوه را گرمی قلبش به عشق تبدیل کند اون روز برای من درزندگیم فراموش نشدنیه از یک طرف راهنمای من نوازشم میکرد واز طرف دیگر خیلی محکم احساس میکردم دوطرف صورتم را دردست گرفته تاسهم ونقشم راببینم اون روز عظمت خداوند و معنویت برنامه را باتمام سلولهای تنم احساس کردم بجاست که از راهنمای عزیزم سپاسگزاری کنم واز خدا براش همیشه بهترینها را آرزو کنم



RE: 1- اگر ترازنامه اخلاقی قدم چهارم را کامل کرده ام پیرامون مشارکت کردن در مورد - NASIB - 2014-01-31

قدم پنجم فقط خواندن قدم چهارم نبود!و خواندن تنها قسمتی اژ قدم پنجم است و باقیمانده ان اقراری بود که باید نزد خداوند و خودم و یک انسان دیگر انجام میدادم.در ابتدا احساس خوبی نداشتم و فکر میکردم راهنمایم مرا قضاوت میکند و یا شاید هم اگر پب بوجودم ببرد مرا از خودطرد کند!برای همین دودل بودم اما با رجوع ددوباره به قدمهای قبلی خصوصا قدم سوم امادگی کارکرد قدم ۵ را پیدا کردم


RE: 1- اگر ترازنامه اخلاقی قدم چهارم را کامل کرده ام پیرامون مشارکت کردن در مورد - زهرا20 - 2014-09-11

من فعلا ترازنامه قدم چهارم را کامل نکردم ولی در مورد مشارکت کردن در مورد گذشته یا حتی حال ، احساس ناشناخته ای دارم ، سئوالات عجیبی ذهنم مشغول کرده ولی میدونم همه این سوالات که ذهن منو مشغول کرده از روی ترسامه.
نمیتونم بین ترسام و احساساتم حد و مرز قائل بشم و هنوز شهامت کافی برای اینکارو پیدا نکردم با خودم میگم با این همه رنجی که در گذشته و حال کشيدم و ميکشم چه برخوردی با من میشه؟ چه قضاوتی؟ آیا واقعا میتوان به افراد غریبه اعتماد کرد؟ آیا گره هایی که تاکنون در وجود من به گره کور تبدیل شده قابل باز شدن است؟
 
ولی وقتی به قدم 2 و 3 فکر میکنم کمی سبکتر میشم که با کمک خداوند و بشارت راهنما میتونم جای ترس، شجاعت داشته باشم میتونم با شجاعتی که از خداوند و راهنمام میگیرم افکارم بازگو کنم از آنها رها بشم و جایگاه خودمو پیدا کنم به آرامش برسم و از تنهایی و انزوای خود دربیام و کسایی که ازشون رنجش دارم ببخشم و باعشق رهاشون کنم .
دعام کنید
تصویر: images/smilies/sleepy.gif


RE: 1- اگر ترازنامه اخلاقی قدم چهارم را کامل کرده ام پیرامون مشارکت کردن در مورد - sabor - 2014-11-04

اولین احساسی که برایم پیش اومده بود که آیا من حق داشتم ویا نداشتم مثل قدیم فکرمیکردم که بازم باید جلب توجه کنم واینکه حالا بااینهمه رنجی که کشیدم راهنمام چه برخوردی خواهد داشت ولی بعد از بررسی عمیق مسائل گذشته که عمری بامن بود احساس کردم که سبک شدم احساس آرامش بی نظیری به من دست داده بود فکرمیکردم که دوباره متولد شدم این بار خوشحال بودم که بالاخره باکمک خداوند وبشارتی که راهنمام بهم داده بود زخم هامو همه رو باز کردم تمیز کردم و مرهم واقعی برروش گذاشتم احساس ترس جای خودش را به شجاعت داده بود واحساس قربانی جای خودش رو به مسئول داده بود اونجا بود که برای من پروسه شفا شروع شد و از اون روز نیروی برتر درکنارم هست وهمه جا قبل از اینکه گره ایجاد بشه راه حل میده قشنگترین مرحله این حرکت و شهامت همدردی فردی که راهنمای من بود وازراه دور جملات زیبایی به من میگفت وسعی میکرد این اندوه را باگرمی قلبش به عشق تبدیل کند اون روز برای من درزندگیم فراموش نشدنیه از یک طرف راهنمای من نوازشم میکرد واز طرف دیگر خیلی محکم احساس میکردم دوطرف صورتم را دردست گرفته تاسهم ونقشم راببینم اون روز عظمت خداوند و معنویت برنامه را باتمام سلولهای تنم احساس کردم .