انجمن بانیان بهبودی
7· تعادل زندگی من چگونه بر هم خورده است؟ - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن بانیان بهبودی (http://forum.banianbehboodi.ir)
+-- انجمن: انجمن معتادان گمنام NA (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=1)
+--- انجمن: قدمهای دوازده گانه معتادان گمنام (راهنمای کارکرد قدم) (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=233)
+---- انجمن: قدم دوم (راهنمای کارکردقدم) (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=235)
+---- موضوع: 7· تعادل زندگی من چگونه بر هم خورده است؟ (/showthread.php?tid=595)



7· تعادل زندگی من چگونه بر هم خورده است؟ - mehdiast - 2013-10-21

· تعادل زندگی من چگونه بر هم خورده است؟


RE: 7· تعادل زندگی من چگونه بر هم خورده است؟ - meshki - 2013-11-21

[color=#000080][size=large]به کسانی که قابل اعتماد بودند اعتماد نداشتم وبالعکس وهرگاه فکر میکردم که فکر من بهتر است واحساس می کردم به مشورت نیازی ندازرم تعادل زندگی خارج شده وهمین نقطعه ی خود محوری من بود . که اوج می گرفت.
هرگاه برنا مه ای برای زندگی شخصی و خدماتم نداشته باشم از تعادل خارج جخواهم شد یا به صورت افراطی وتفریطی کارهارا انجام می دهم.
تعادل زمانی از زندگی من خارج خواهد شد که مانند یک کرم ابریشم به دور خود پیله ای تنیده باشم و دیگران برایم مفهومی نداشته باشند. فقط خودم را ببینم وفکر کنتم مشکلاتشان به من ربطی نخواهد داشت .


RE: 7· تعادل زندگی من چگونه بر هم خورده است؟ - NASIB - 2014-03-04

بخاطر از دست دادن اختیار زندگی من عکس العملهای افراطی و تفریطی انجام میدادم یا از این طرف غش میکردم یا از انطرف و هیچگاه تعادل در من و رفتارهای من وجود نداشت!یا اهنگ را ۱۰۰ بار گوش میادم و بعد خسته میشدم!کارها را نیمه کاره رها میکردم!بدون مشورن کارها را انجام میدادم و به زندگی خودم و اطرافیان گند میزدم!همیشه دنبال یک فرمول معجزه اسا برای رویارویی با زندگی میگشتم و به سیگار و مواد و روابط عاطفی و فیلم و سریال و ... میرفتم انهم در نوع دیوانه وار و افراطی!
به انزوا میرفتم و به حال خود افسوس میخوردم!یا میگذاشتم حقم را پایمال کنم و یا بروش نادرست برای احقاق حقم اقدام میکردم!
رنجش و خشم و زیاده روی و نقصهای دیگر که برای ادامه زندگی بلد بودم بیش از پیش مرا منزوی میکرد و فقط مصرفم را بالاتر میبرد
در دوران بهبودی هم اشتباهات زیادی مرتکب شدم اما خیلی کمتر. فقط میدانم اختیار زندگی و تعادل را از دست داده بودم و در قدمهای بعدی زندگیم را به خدا سپردم و اوضاع روبراه بود اما وقتی پس میگرفتم باز دوباره به گرداب نواقصم فرو میروم


RE: 7· تعادل زندگی من چگونه بر هم خورده است؟ - mohammad - 2014-04-15


به علت عدم برنامه ریزی که در زندگی داشتم ،و خود محوری شدیدی که درمن بود .هیچ موقع از زندگی خود راضی نبودم . و خود را در جایگاهی که بودم قبول نداشتم . و همیشه در زندگی دنبال افراط و تفریط بودم . وبا گذشت زمان دیگر قادر به تصمیم گیر ی نبودم . وکارهای امروز را به فردا انداختن ...و باعث شد که شکست پشت سر هم برای من پیش بیا، نداشتن تعادل در جسم ،روح ،روان ،احساسات و عواطف باعث شد که زود رنج و کینه جو ،منزوی وگوشه گیر پرخاشگر و...شوم و کل زندگی ،اجتماعی خانوادگی ام را دچار تلاطم کند ،در جامعه نمی توانستم از حق خودم دفاع کنم .ودر خانواده هم مسئوولیت پذیر نبودم و توقع بی مورد داشتم .



RE: 7· تعادل زندگی من چگونه بر هم خورده است؟ - mohsen..yazd - 2014-06-30

هرگاه بدون مشورت کاری را انجام میدهم از تعادل خارج خواهم شد ولحظه ای که به خودم میگم که بهترین وعاقلترین منم ونیازی به مشورت ندارم درست در همین
لحظه است که خود محوری من به اوج خود میرسد وتعادلی که فکر میکردم را از دست میدهم و گاهی به کسانی که قابل اعتماد هستند اعتماد نمیکنم و به کسانی
که نباید اعتماد کنم اعتماد میکنم و هر گاه برنامه ای برای زندگی و خدماتم نداشته باشم از تعادل خارج میشوم .



RE: 7· تعادل زندگی من چگونه بر هم خورده است؟ - داود - 2014-12-09

بخاطر نداشتن تعادل در روابط دچار مشکل شده بودم...
بخاطر برهم خوردن وضعیت مالی کسی با من رابطه مالی برقرار نمیکرد...
بخاطر اجبار در مصرف با کسی رابطه کاری نداشتم
...
بخاطر نداشتن تعادل در رفتار کردار وگفتار وعدم برقراری روابط اجتماعی صحیح تمام امنیت هام بخطر افتاده بود و همین  موارد کافی بود تا تعادل زندگیم بر هم بخوره
     


RE: 7· تعادل زندگی من چگونه بر هم خورده است؟ - amirjavadi - 2020-11-07

7-زمانیکه سرجای خودم نباشم وبدون مشورت واحساسی تصمیم بگیرم وتوکارام دچارافراط وتفریط بشم عدم تعادل زمانی سراغ من میادکه توزندگیم برنامه ریزی نداشته باشم تولذتهاافراط وتومسولیتهام ومشکلاتم تفریط بکنم زمانی که احساساتم برام تصمیم گیری کنه نپذیرفتن واقعیت های درونی خودم وبیرونی اطرافیانم مقایسه وکنترل وقضاوت کردن درگذشته وآینده زندگی کردن مصرف کردن نواقصمان زمانیکه ازابزارگذشته استفاده کنیم زمانیکه دچارترس خودمحوری وتاییدطلبی میشم وقتیکه دچاراحساس دانایی وتوانایی میشم زمانیکه اصول وقوانین رورعایت نمیکنم وقتی دچارلذت طلبی وزیاده خواهی میشم زمانیکه باتنبلی زندگی میکنم وقتی که اسیرشهوترانی هام میشم وقتی که واردانکارمیشم ودرمرکزمرض زندگی میکنم.بهبودی یعنی رسیدن به تعادل ودرمسیررشدروحانی بودن وفقط برای امروز مسولیت ومشکلاتم رابپذیرم?