انجمن بانیان بهبودی
مراقبه - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن بانیان بهبودی (http://forum.banianbehboodi.ir)
+-- انجمن: انجمن معتادان جنسی گمنام SA (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=6)
+--- انجمن: دعا و مراقبه_SA (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=259)
+--- موضوع: مراقبه (/showthread.php?tid=7058)



مراقبه - ARSAM - 2015-06-23

مراقبه 2/4/:

  روز:

زندگي موهبتي الهي است. ما زندگي را به دست نياورده ايم و در حقيقت حتي شايستگي اين زندگي را هم نداريم. ما چنان موجودات ناسپاسي هستيم كه حتي يك " تشكر خشك و خالي " هم نمي كنيم. شكرگزار فرصتي كه براي رشد يافتن، ديدن، عشق ورزيدن، خنديدن و لذت بردن از نغمه هستي و زيبايي دنيايي كه در اختيارمان گذاشته شده نيستيم. نه تنها شكرگزار نيستيم، بلكه برعكس پيوسته شكوه و ناسپاسي مي كنيم. اگر به دعاهاي كه مردم مي خوانند گوش كني، شگفت زده مي شوي. دعاهاي مردم سرشار از شكوه و شكايت است. مردم اصلا شكرگزار نيستند. بازهم بيشتر مي خواهند. پيوسته مي گويند " كافي نيست، كافي نيست " و در حقيقت، هيچگاه كافي نخواهد بود، زيرا آدم فقير بيشتر مي خواهد، آدم ثروتمند بيشتر مي خواهد، امپراتور بيشتر مي خواهد، همه و همه بيشتر مي خواهند. اين زياده خواهي نشانگر آن است كه هرچه به تو داده شده كافي نيست- " من شايسته بيشتر از اينها هستم. تو در حق من انصاف روا نداشته اي! " من اين ناسپاسي را عين بي ديني مي دانم. بنابراين از نظر من تمام عبادتهايي كه در معبدها و مساجد انجام مي شوند ديني نيست. عبادت واقعي همانا شكرگزار بودن است. يك " تشكر خشك و خالي "‌ كافيست.

  شب:

زندگي يعني همواره روان و در حركت بودن. برو تا به دوردست ترين ستاره برسي! از سفر لذت ببر. در مورد رسيدن به مقصد زياد نگران نباش. مقصد فقط بهانه اي است براي اينكه به سفر ادامه دهي. در حقيقت، زندگي هيچ مقصد و هدفي ندارد. زندگي يك سفر است. سفري به سوي هيچ چيز. سفري به ناكجا آباد. يك سفر محض. آگاه شدن تو از اين موضوع رها و سبكبارت مي سازد . تمام دلواپسي ها و دلتنگي ها تو ترك مي گويند. تمام نگرانيها ناپديد مي شوند، تبخير مي شوند، زيرا آنگاه كه هدفي وجود نداشته باشد شكستي نيز وجود نخواهد داشت. شكست يك توهم است، زيرا ما هدفي را باور داريم. براي مثال، من هرگز شكست نمي خورم، زيرا هدفي ندارم. من هرگز احساس ناكامي نمي كنم، زيرا هيچ توقعي ندارم. اگر اتفاقي بيفتد چه خوب! اگر هيچ اتفاقي نيفتد، چه بهتر! در هر دو صورت نيكوست. اساس آموزش من اين است: هر لحظه با سراپاي وجود زندگي كن. زندگي وسيله اي براي رسيدن به مقصود نيست. اما آن كار در آغاز بسيار مشكل است. پس من ناچارم هدفهاي كاذبي پيش پاي تو بگذارم. اين هدفها بازيچه هايي بيش نيستند. تو مي تواني بدون آنها سر كني. آنگاه كه شروع به لذت بردن از خود سفر كني، هيچ سودايی براي هيچ هدفي در سر نخواهي داشت. آنگاه ديگر در جست و جوي معناي زندگي نخواهي بود. زندگي خود معنا و مقصود زندگي است و اين همان حالت رهايي مطلق است.

  95 قدرت   اگر آسيب پذيري،‌ همراه قدرت رشد كند،‌ ديگر نبايد ترسيد كه از قدرت سواستفاده شود. مردم با حداقل ها زندگي مي كنند تا گرفتار مخاطرات نشوند. وقتي داراي قدرت هستيد، ‌خطر استفاده كردن از آن وجود دارد. وقتي اتومبيلي تندرو داريد كه مي تواند با سرعت دويست مايل در ساعت حركت كند،‌ خطر آن هست كه روزي تصميم بگيريد با اين سرعت رانندگي كنيد. در نتيجه،‌آنچه به صورت يك احتمال است، شكل يك ستيز واقعي را به خود مي گيرد. مردم با حداقل ها زندگي مي كنند؛‌ زيرا مي دانند چقدر مي توانند پر قدرت زندگي كنند. آنگاه مقاومت در برابر وسوسه قدرت، دشوار مي شود. نظامهاي آموزشي يك سويه، ‌مخالف آسيب پذيري هستند؛ ‌به شما قدرت مي بخشند، ‌اما آسيب پذيري را نه. اين نظامها فرد را مثل فولاد قدرتمند و قدرتمند تر مي سازد، ‌نه قوي و آسيب پذير چون گل.

  23جون   Never become a believer, never become a follower, never become a follower, never become a part of any organization. Remain authentically true to yourself. Do not betray yourself.   هرگز هوادار نباش، هرگز دنباله رو نباش، هرگز عضوی از هیچ بساط و تشکیلاتی نباش. به راستی به خودت وفادار باش؛ به خود خیانت نکن
.


RE: مراقبه - ARSAM - 2015-06-24

مراقبه 3/4/:  

روز:

عبادت با آنچه امروز در سراسر دنيا به نام عبادت انجام مي شود هيچ ارتباطي ندارد. عبادت واقعي انجام آداب و رسوم نيست. عبادت واقعي با آنچه در معابد و مساجد انجام مي شود هيچ ارتباطي ندارد. عبادت واقعي هيچ ارتباطي با بر زبان راندن كلمات ندارد. عبادت كلامي نيست، ‌بلكه شكرگزاري در سكوت است. زانو زدن در سكوت است دربرابر هستي. پس هرگاه در هر كجا احساس كردي دوست داري در برابر زمين، در برابر درختان و آسمان زانو بزني، زانو بزن. اين چنين زانو زدن به تو كمك حواهد كرد آرام آرام نيست شوي. عبادت يكي از بزرگترين روشهاي نيست كردن " خود " است و آنگاه كه " خود "‌ برود، خدا مي ماند. " خود " است كه خدا را پشت ابرهاي تيره پنهان ساخته. آنگاه كه ابرهاي تيره كنار بروند، خورشيد با تمام شكوه، زيبايي،‌عظمت و جلالش شروع به درخشيدن خواهد كرد.  

شب:

آزادي يكي از با اهميت ترين كيفيتهاست. در حقيقت، تمام ديگر چيزهاي مهم از آزادي شكوفا مي شوند. تو فقط زماني مي تواني عشق بورزي و حقيقت را جست و جو كني كه آزاد باشي. فقط زماني مي تواني شادمان باشي كه آزاد باشي. از اين رو آزادي بايد ستون بنيادين رهروي باشد. ما نبايد به يك كيش، به يك مليت و به يك نژاد متعلق باشيم. اينها همگي چيزهاي بي ارزش هستند. تو بايد از همه اين مهملات رها باشي. تو فقط بايد يك انسان باشي. تو بايد از تمام اين غل و زنجيرها رها باشي. اينها زندانهايي هستند كه روح تو را در بند مي سازند. زندانها را خراب كن و اين كار به خود تو بسته است. اگر تو با اين چيزها همراه شوي، خود را با اسارت و بندگي همراه مي كني. پس دست از همراهي بردار. هيچكس تو را در غل و زنجير نمي كند، بلكه از ناآگاهي خود توست. پس آگاه باش كه چگونه خود را با اسارت و بردگي همراه كني. همين آگاهي براي رهايي از اسارت و بردگي كافيست. آزادي طبيعت توست. چيزي نيست كه به آن دست يابي. آنگاه كه تمام زندانها ناپديد شوند، تو آزاد مي شوي و آزادي از وجودت فوران مي كند. زندگي ات شروع به بهره مند شدن از زيبايي عظيم آزادي مي كند. آنگاه همه چيز ممكن مي شود- عشق، حقيقت، خدا.

  96 در دسترس باشيد   رابطه به خودي خود پيش نمي آيد. بايد به آن كمك كنيد تا روي دهد. در مورد رابطه ها هميشه مي توان مسووليت را به گردن ديگران انداخت؛ «‌ هيچكس اهميت نمي دهد. من احساسي نسبت به كسي ندارم. پس چه كنم؟ » اما همه اينها عميقا با هم مرتبط هستند. اگر حركت كنيد، ‌احساس خواهيد كرد،‌ اگر احساس كنيد،‌ بيشتر حركت خواهيد كرد. اينها به يكديگر كمك مي كنند و هركس بايد از جايي شروع كند. دنيا پر از افراد نيكي است كه آماده برقرار كردن ارتباط هستند. همه به دنبال عشق هستند. پس آماده باشيد. كمي برون گرا و در دسترس باشيد. در غير اينصورت، ‌هيچ اتفاقي نخواهد افتاد. در مورد ارتباط با شبكه شعور الهي،‌ نياز عميقي به عشق وجود دارد. عشق و ارتباط،‌ مثل دو بال هستند. با يك بال نمي توان پرواز كرد.

  24جون   A man of meditation functions differently. Whatever profession he chooses, it does not matter. He will bring to his profession some quality of sacredness.   آدم اهل مراقبه به طرز متفاوتی عمل می کند. مهم نیست چه حرفه ای انتخاب کند، او کیفیتی از قداست را برای حرفه اش به ارمغان خواهد آورد.


RE: مراقبه - ARSAM - 2015-06-26

مراقبه 5/4/:  

روز:

يگانه عبادتي كه مي توان آنرا عبادت ناميد عشق است. تما ديگر عبادتها، دروغين هستند. عبادتهايي ساختگي و بدلهايي نارسا هستند. مردم چون نمي توانند عشق بورزند، عبادت مي كنند. عبادت به آنان تسلي مي دهد. انسان در فريفتن ديگران چنان ماهر است كه در نهايت شروع به فريفتن خود مي كند. او چون قادر نيست به انسانها عشق بورزد شروع به عشق ورزيدن به انسانيت مي كند و اين، روال زندگي او مي شود. ذهن، تو را سر كار گذاشته است. انسانيت را در كجا مي خواهي پيدا كني؟ هر جا كه بروي انسان واقعي و ملموس را خواهي يافت. انسانيت مفهومي است انتزاعي. يك انگاره است و تونمي تواني به يك انگاره عشق بورزي. اما عشق ورزيدن به يك انگاره بسيار آسان است، زيرا هيچ دردسري نمي آفريند. هيچكس از تو توقع ندارد چيزي را فدا كني. تو مي تواني همچنان مثل گذشته باشي و ادعا كني كه بزرگترين عاشق انسانيت هستي. انسانهايي كه نمي توانند به هستي عشق بورزند شروع به عشق ورزيدن به خدا مي كنند. هستي دو دست توست و خدا فقط در ذهنت وجود دارد. يك مفهوم است و وجود عيني  ندارد. انسانها از عشق مي ترسند، اما عشق ورزيدن به خدا برايشان آسان است. خدا هرگز نمي ميرد، زيرا كه او وجود ندارد. و چيزي كه وجود ندارد غير ممكن است بميرد. اما من به تو مي گويم كه خدا نه گذشته اي دارد نه آينده اي و خداوندي است كه حقيقت دارد. خدا تنها يك مفهوم فلسفي است.عبادت را تنفس كن! با عبادت زندگي كن! به اين هستي زيبا عشق بورز! و از راه عشق است كه از حضور فراگير خداوندي در همه جا آگاه خواهي شد. باز تكرار مي كنم نه از حضور خدا، بلكه از حضور خداوندي.

  شب:

با گذشت عمر، خاطرات بيشتري در تو انباشته مي شود تا جاييكه به كوه بزرگ تبديل   مي شود. كوهي بسيار سنگين. تو در زير بار اين سنگيني كمر خم مي كني. همين كه از بي فايده بودن خاطرات گذشته آگاه شوي، مي تواني فراموششان كني. گذشته به تو نچسبيده است، تو هستي كه به آن چسبيده اي. پس فقط كافيست دستت را رها كني. سپس چيز ديگري از آگاهي تو سر بر مي آورد و پي مي بري كه آينده هنوز نيامده است. پس چرا بايد در مورد آن نگران بود؟ آنگاه كه آينده از راه برسد به آن خواهيم پرداخت، به آن پاسخ خواهيم داد. لزومي ندارد در مورد آينده نگران باشي- آينده شايد هرگز نيايد و يا شايد بگونه اي بيايد كه تو در حال حاضر نتواني تصورش بكني. آينده قابل پيش بيني نيست. نود و نه درصد افكار تو در مورد آينده هيچگاه واقعيت نخواهد يافت و تلف كردن وقت خود براي  آن يك درصد، كاري است بس احمقانه. آنگاه كه ازاين امر آگاه شوي، خودت را از آينده كنار مي كشي. لحظه اكنون هيچ محتوايي ندارد. اگر تو اكنون و اينجا باشي، آگاهي ات خالي خواهد بود. مي تواني ببيني! هرگاه به درون ذهنت بنگري خواهي ديد يا چيزي متعلق به زمان گذشته در آن جاري است يا متعلق به زمان آينده. مادامي كه پاي لحظه اكنون در ميان است، آگاهي محض است. و انسان مراقبه گر آرام آرام با رها كردن گذشته و آينده شروع به جاي گيري در لحظه اكنون مي كند. زيستن در اكنون و اينجا، ديندار زيستن است، آگاهي محض است و هرچه از آگاهي محض برخيزد پرهيزگاري است. هركاري انجام دهي  رواست و از آن پشيمان نمي شوي. هيچگاه به سبب انجام دادن كاري احساس گناه نمي كني.  

98 حركت و سكون   در محيط، رقص در جريان است و در مركز، سكون مطلق. مدي تيشن، ‌فقط بستن چشمها و ساكت بودن نيست. در حقيقت، وقتي بودا ساكت زير درخت نشسته بود و حركتي نمي كرد، رقصي عميق در درون او جريان داشت و آن رقصِ آگاهي بود. اين رقص قابل ديدن نيست، اما وجود دارد. هيچ چيز در توقف كامل نيست. توقف كلمه اي غير واقعي است. همه چيز به خود ما بستگي دارد؛ مي توانيم زندگي مان را بي قرار و آشفته سازيم يا آنرا به يك رقص تبديل كنيم. توقف در ذات هيچ چيز نيست. مي توان بي قراري جنجال آميزي داشت و اين خود فلاكت، روان پريشي و ديوانگي است. در حاليكه مي توان هين انرژي را به طور خلاق به كار گرفت. آنگاه بي قراري ديگر بي قراري نيست،‌ بلكه آرام و لطيف مي شود و صورت رقص و ترانه به خود مي گيرد. تناقض در اينجاست كه وقتي رقصنده در حال رقص است،‌ توقف دارد و غير ممكن اتفاق مي افتد؛ درست مانند مركز گردباد كه در توقف و آرامش است. چنين توقفي به هيچ صورت ديگر امكان پذير نيست. وقتي كه رقص، كامل است، آن توقف اتفاق مي افتد. و اين رقص،‌ مركزي دارد و نمي تواند بدون داشتن مركز ادامه يابد. محيط و حاشيه در رقص اند. براي شناختن مركز، تنها راه آن است كه رقصي كامل شويم. آنگاه رقصنده،‌علي رغم رقص و تحرك، ‌متوجه چيزي آرام و بسيار خاموش در درون مي شود.

  26جون   Mind opens outside; meditation opens inside. Mind is a door that leads you outside in the world; meditation is the door that leads you to your interiority – to the innermost shrine of your being. And suddenly, you are enlightened.   ذهن به بیرون باز می شود و مراقبه به درون و ذهن دری اشت که در دنیا تو را به بیرون رهنمون است و مراقبه دری که تو را به عالم درون هدایت می کند. درونی ترین زیارتگاه وجودت – و ناگهان تو به اشراق می رسی.  


RE: مراقبه - ARSAM - 2015-08-06

هر صدایی از سکوت متولد و در سکوت خاموش می شود و در طول مدتی که صدا تداوم دارد، سکوت آن را احاطه کرده است. سکوت به صدا قابلیت (( بودن )) می بخشد. سکوت جزئی درونی اما آشکار نشده ی هر صدا، نت موسیقی، آواز و کلام است. آشکار نشده به صورت سکوت در این جهان، حاضر است. به همین دلیل می گویند که هیچ چیز در این جهان به اندازه سکوت همسان پروردگار نیست.
تنها کاری که باید بکنی، توجه به سکوت است. حتی هنگام سخن گفتن از فاصله بین واژه ها و سکوت جزیی و کوتاه میان جمله ها آگاه باش. در حالی که این کار را انجام می دهی، بعد سکوت در درون تو رشد می کند. بدون آن که همزمان در درون ساکت شوی، نمی توانی به سکوت توجه کنی. با سکوت در بیرون و سکون در درون، تو وارد آشکار نشده شده ای.



RE: مراقبه - ellanorouzi - 2022-02-20

سلام دوستان  ممنون می شم از کانال مدیتیشن من دیدن کنید و در صورت تمایل ساب اسکرایب کنید??

https://www.youtube.com/channel/UCjgXOZn9KLoVE_bHA2z5e4A