انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: مناجات با خدا
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3
من خدایی دارم، که در این نزدیکی است
نه در آن بالاها
مهربان، خوب، قشنگ...
چهره اش نورانیست !
گاهگاهی سخنی می گوید، با دل کوچک من
ساده تر از سخن ساده من !
او مرا می فهمد !
او مرا می خواند
او مرا می خواهد
او همه درد مرا می داند

یاد او ذکر من است، در غم و در شادی
چون به غم می نگرم، آن زمان رقص کنان می خندم
که خدا یار من است، که خدا در همه جا یاد من است

او خدایست که همواره مرا می خواهد

او مرا می خواند، او مرا می خواهد
او همه درد مرا می داند !
[تصویر:  D8A7D984D987DB8C20.gif]" alt="تصویر: [تصویر:  D8A7D984D987DB8C20.gif]" title="تصویر: [تصویر:  D8A7D984D987DB8C20.gif]" />
(2014-06-14، 09:22 )mohammad m نوشته است: [ -> ][تصویر:  D8A7D984D987DB8C20.gif]" alt="تصویر: [تصویر:  D8A7D984D987DB8C20.gif]" title="تصویر: [تصویر:  D8A7D984D987DB8C20.gif]" />
خدایا مرا ببخش بخاطر تمام درهایی که کوبیدم و خانه تو نبود...
بار الها در پناه خرد الهی ات، فرصتی ده تا شجاعت در من رشد کند و به توانایی هایم افزوده شود. تا لایق زندگی سرشار از برکت و آرامشی که تو برایم تدارک دیده ای گردم.
خدا را در دور دستها، در انتهای افق و یا در اوج آسمانها جستجو مکن
نگاهی به اعماق وجودت بیانداز . . .
آرامش برای همه مردم دنیا
از بین نرفتن کانون گرم خونواده بواسطه اعتیاد یکی از اعضای اون
همه همدیگه رو بدون توقع دوست داشته باشن
خودم هم صادقانه 12 قدمی زندگی کنم و تو مسیر زندگی و بهبودی موفق باشم
بارالها از کوی تو بیرون نشود پای خیالم
نکند فرق به حالم
چه برانی ، چه بخوانی ................
چه به اوجم برسانی ، چه به خاکم بکشانی
نه من آنم که برنجم ، نه تو آنی که برآني
نه من آنم که ز فیض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی
در اگر باز نگردد ...........
نروم باز به جایی
پشت دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی
کس به غیر از تو نخواهم
چه بخواهی ، چه نخواهی
باز کن در که چز این خانه مرا نیست پناهی
.



خداندا شکرت میکنم که باتمام سختی ها و مشکلاتی که در سر راه ما قرار دارد کمک میکنی تا بر آنها فائق آییم

.

 

 
 چه شب ها دست به دعا برمی داشتیمبی آنکه امیدی داشته باشیم کسی صدایمان را بشنوددر قلبمان آوای امید بخشی سو سو می زد اما خارج از درک ما بود حال از ترس رها شده ایماگر چه می دانیم برای ترساندن ما چیزهای بسیاری هستکوه ها را در می نوردیم بی آنکه بدانیم در توانمان هست یا نیستایمان معجزه می کندامیدی است پایندهچه کسی می داند معجزه ایمان چه می کندتو می روی حتی بی آنکه بدانی چگونههر گاه ترس بر تو چیره شددعا را فراموش نکنامید مثل پرندگان تابستانی بر سرت به پرواز در می آیدحال اینجایمبا قلبی سرشار که نمی توانم شرح دهمقلبی سرشار از ایمان و واژه هایی که هرگز تصور نمی کردم
صفحه‌ها: 1 2 3