انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: الهی ، دربسته نیست ، ما دست و پا بسته ایم...
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3
الهی ؛ اگر چه درویشم ولی داراتر از من کیست،

که تو دارایی منی...

الهی ، در،بسته نیست ، ما دست و پا بسته ایم...
الهی ، چون توانستم، ندانستم و

چون دانستم، نتوانستم

الهی ، مقدور فرما آنچه ذبح می شود

نفسانیت ما باشد به پای ربانیت تو...

خدایا...همیشه گفته ام که تورادوست دارم...حالا هم باتمام وجود فریاد می زنم:

خدایا........دوستت دارم.....دوستت دارم...دوستت دارم...

خدایا،شرمنده ام اززیادی گناهانی که انجام داده ام ،شرمنده ام.

خدایا از قدر نشناسی خودم ، ازاین که هرروباعث ناراحتی تو می شوم شرمسارم.

خدایا چه بگویم ازکدامین گناهم نزد توطلب عفوکنم.خدایابه کدامین گناه اشک شرم ازدیده جاری

سازم.هروقت که خواستم زبان به حمد وثنایت بگشایم.اشک در دیدگانم جمع شدوبغض شرم

وپشیمانی ازگناهان دیگرمجال

سخن گفتنم نداد.
الهی ، دربسته نیست ، ما دست و پا بسته ایم...


الهی ؛ فرزانه تر از دیوانه ی تو کیست؟


الهی ؛ تو پاک آفریدی ما آلوده کردیم...


الهی ؛ اگر چه درویشم ولی داراتر از من کیست، که تو دارایی منی...


الهی ؛ اگر ستار العیوب نبودی ما از رسوایی چه میکردیم
الهی جز تو ندارم
خدایا ! اگر در حرکت به سوی تو ، توشه ی من اندک است ، همانا که در توکّل به تو حسن ظن دارم ، و اگر جرم من مرا از عقوبت کردن تو به هراس در انداخته است ، امّا امید من به من می گوید که از خشم تو در امانم و اگر گناه من مرا در معرض عقاب تو در آورده است ، حسن اعتمادم به ثواب تو آگاهم میکند و اگر خواب غفلت از آمادگی دیدارت بازم داشته است ، همانا که شناخت کرم و نعمتهای پنهانت مرا بیدار کرده است و اگر بسیاری نافرمانی و سر پیچی در میان من و تو بیگانگی پدید آورده است، ......
سوگند به سُبُحات وجهت و به انوار قُدسَت ّ از تو درخواست دارم و به عواطف رحمت و به لطایف احسانت از تو میخواهم که ظن مرا در آنچه از فراوانی اکرام و نیکویی انعامت در تقرّب به تو و نزدیکی به درگاه تو و بهره مندی از نظر به سوی تو ، آرزومندم ، تحقّق بخشی .
هان ! اینک من و عرضهء وزش بوی خوش و مهر تو ، و طلب باران بخشش و لطف تو ، ....
خدایا ! از تو به سوی تو یاری می طلبم و از تو به تو پناه می آورم ، به سوی تو آمده ام ، طمعکار به احسانت و راغب به امتنانت .
تشنه کام باران رحمت توأم ............. خواهان خشنودی تو ، روی بر آستانت نهاده ام .........
بر رودبار احسان تو وارد شده ام و خواهشمندِ خیرات شکوهمند تو ، به پیشگاه جمالت آمده ام ، خواستار وجه تو أم ، کوبنده ی درِ تو و خاکسار بزرگی و جلال توأم ، پس با من از آمرزش و رحمت آن کن که از تو سزد ، نه چنانکه من از عذاب و عقوبت شایسته ی آنم
الهی
دلی ده :که در کار تو جان بازیم
جانی ده"که کار آن جهان سازیم
تقوایی ده :که دنیا را بسپریم
روحی ده :که از دین بر خوریم
یقینی ده : که در آز برما باز نشود
قناعتی ده : تاصعوده حرص ما باز نشود
دانایی ده :که ار راه نیفتیم
بینایی ده :که در چاه نیفتیم
دست گیر" که دست آویز نداریم در گذار که بد کرده ایم
یادم باشد که زیبایی های کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتی های بزرگ باشند

یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند ، نه آن گونه که می خواهم باشند

یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم

که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمی تواند مرا با خود آشتی دهد

یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم

چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمی تواند با دیگران مهربان باش
خدایا کمکم خودم را دوست داشته باشم تا بتوانم به تو برسم
تنها کنار ساحل نشسته بودم با دلی پراز استرس از آینده،قلبی شکسته،ذهنی آشفته ، چشمانی پراز اشک و زبانی پراز گلایه....
به افق چشم دوخته بودم و مثل باران اشک میرختم و به خدا گلایه می کردم از سرنوشت و زندگی و تنهایی ....
چشمانم را بستم و از خدا کمک خواستم ...
یه صدای زیبایی درون گوشم طنین انداز شد...
أ لیس اللهُ بکافٍ عبدوهُ ...
{آیا خدا برای بنده اش کافی نیست ؟....}
همان لحظه صدای پسرم راشنیدم که صدایم کرد مامان گریه نکن من دوست دارم . بغلش کردم و خدا را بخاط همه داشته هایم شکر کردم و ازش سپاسگذاری کردم که همیشه همراه من هست.....
الهی! بزرگ تر از آنی که بخواهی مشکلات را در برابرم بزرگ جلوه دهی.
الهی! بخشنده تر از آنی که بخواهی وقتی با چشم گریان نگاهت می کنم به خطایم بنگری.
الهی! گویاتر از آنی که بخواهی فقط در قالب کلمات سخن بگویی.
الهی! صبورتر از آنی که بخواهی در فرجام اعمالم تعجیل کنی.
الهی! نزدیک تر از آنی که بخواهی برای یافتنت مرا سرگردان غربت کنی.
الهی! مهربان تر از آنی که بخواهی وقتی با جامه ای آلوده به سویت می دوم مرا در آغوش نگیری.
الهی! زیباتر از آنی که بخواهی با نمایاندن زشتی‌هایم برتری خود را ثابت کنی.
الهی! بی نیازتر از آنی که بخواهی رحمتت را از من دریغ کنی.
الهی! ساده‌تر از آنی که بخواهی در ساده‌ترین جزء هستی یافت نشوی.
پس الهی تو را به بزرگی‌ات، بخشندگی‌ات، گویایی‌ات، صبوری‌ات، نزدیکی‌ات، مهربانی‌ات، زیبایی‌ات، بی‌نیازی‌ات، سادگی‌ات، اجابت کن نیازهایم را که شنواتر از آنی که بخواهم‌ آن را بر زبان آورم
الهی !
از کجا باز یابم من ،آن روز که تو تو مرا بودی و من نبودم ؟
تا باز بدان روز نرسم ،میان آتش و دود م!
اگر به دو گیتی آن روز را من یابم ،پر سودم !
ور بود خود را دریابم ،به نبود خود خوشنودم !
الهی ، شعرم را به شعور ، کلامم را به صبر و نگاهم را به جریان نور هستی خواه و هستی بخش و خلُاق تبدیل فرما
خدايا
 نمي گويم دستم را بگير
 عمريست گرفته اي رها مكن
صفحه‌ها: 1 2 3