انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: حال و احساس روزانه
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16
حالم خوبه.نمیگم دیگه مشکلی ندارم و همه چی درست شده نه.تو این 38 روزی که برگشتم به جلسه همراش ارامش اومده.خداوندو دوباره پیدا کردم.دارم حرکت میکنم .میدونم خداهم هست و تنهام نمیذاره
امروز میدونم شهامت واقعی فقدان ترس نیست بلکه تمایل به مقابله با صبر است.ترسهای درونیم کم شده و میدونم خدا خودش همه چیزرو درست میکنه. از وقتی که دیگه ترسم را کم کردم آرامشم بیشتر شده و بد اخلاقی هم کمتر می کنم .

ﺩﺭﺩ ﺑﻌﻀﯽ ﺁﺩﻣﺎ ﺭﻭ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﺩﯾﺪ
ﻧﻪ ﮐﻪ ﻧﺸﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﺭﻭ ﻧﻤﯿﮑﻨﻦ
ﺑﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﻣﯿﺮﺳﻦ ﮐﻪ ﺑﻪ ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﭘﻨﺎﻩ ﻣﯿﺒﺮﻥ
ﺑﻌﻀﯿﺎ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ
ﺑﻌﻀﯽ ﺑﻪ ﺳﺎﺧﺘﻦ
ﺑﻌﻀﯿﺎ ﮐﺸﯿﺪﻥ
ﺑﻌﻀﯽ ﺑﻪ ﻧﻮﺷﺘﻦ
ﻭ ﺑﻌﻀﯽ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺧﻮﻧﺪﻥ …
ﻫﻤﯿﻨﺎ ﻫﺴﺘﻦ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺣﺎﻟﺸﻮﻧﻮ ﻣﯿﭙﺮﺳﯽ
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﯿﺰنن و می گن ﺧﻮﺑﻢ ، میگن ﺧﻮﺑﯿﻢ …
ﻣﻦ ﮐﻪ ﺧﻮﺑﻪ ﺧﻮﺑﻢ از اون خوبهایی که به سکوت پناه برده ام از آن خوب خوبهایی که سرشار از ناگفته هاست !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
از آنهایی که .......................................
این حال و احساس الان منه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
من که خوب خوبم
ﺷﻤﺎ ﭼﻄﻮﺭﯾﺪ؟
سلام.بعد از چند هفته مراقبت از خودم، و دنبال کردن جدی برنامه بهبودی دیشب باز یک اشتباهو تکرار کردم و رفتم همون جایی که بهم اسیب رسوند و جالبه باز هم اسیب روحی دیدم!من یادم میره که بعضی ادما فقط از دور باید بهشون سلام کرد! رفتم و یاد تصمیمات احمقانه خودم و اشتباهاتم افتادم!جالبه راهنمام گفته بود امیر نرو!اما من گفتم شاید شرایط فرق کرده!اما تکرار یه اشتباه در مورد یه ادم همیشه همون جوابو میده!بنظر من حتی اگه تنها باشی بهتره تا با بعضی ادما باشی
بنام خدا

شاکریم بابت شرایط و اگر هم مساعد نیست سعی میکنیم با آگاهی که نسبت به قدمها بدست آوردیم آن را به حالت نرمال برسانیم.

کمی آشفتگی هست چرا ؟
چون اوضاع بر وقف مراد نیست و در زمانی که اوضاع بر وقف مرا ما نیست سریعا ما نسیت به اطرافیان و دنیای پیرامون واکنش کمنفی نشون میدیم و وای به حال آن موقعی که در مقابل واکنش منفی ما کسی واکنش بدتر نشون بده . جنگ را شروع میکنیم.

جالبه طبیعت من سهراب چرا اینجوریه نمیدونم.؟
Sadحالم خیلی بده--اصلا من واسه چی دارم اینجا مطلب مینویسم ؟احساس میکنم کسی نیست که حرف منو بفهمه
SadSadSadHuhHuhHuh


[size=xx-large]نمیدونم چرا هرچی دعا میکنم که امشب شب اخر زندگیم باشه لامصب اجابت نمیشه!!!!!!پس این زندگی لعنتی کی میخاد تموم بشه؟ اومدنم که به خواست خودم نبوده پس خواهش میکنم لطفا اجازه بده رفتنم رو خودم انتخاب کنم ----الان هیچ چی نمیخام جز مرگ -هیچی جز مرگ نمیتونه به این درد من پایان بده خدایا جانم بستان
AngryUndecidedSadHuhAngryHuhUndecidedSadHuhAngry





بنام خدا

گاهی در زندگی دچار سر در گمی هایی میشم که فقط با کمی در و دیدن واقعیت دیگری متوجه می شوم باید چگونه حرکت کنم

و همیشه در این شریط هست که من معجزه آفرین میشم




.
[size=medium]سلام ، منم مثل همه بر خود واجب میدانم که قبل از هر کلامی اول از نیروی برتر خودم تشکر و شکر گذاری کنم بخاطر همه چیزهایی که به من داده است که نمی توانم هیچ ارجحیتی به آنها بدم : سلامتیم ، پاکیم یا ...
با همه این چیزها ولی نمیدانم چرا مدتی است حالم زیاد خوب نیست ...[font=Times New Roman]
اگه بگویم حال خوب احساسم شکرگذاریه خیلی کلیشه ای میشوه خدا خودش این حال احساسی که من تجربه میکنم به بقیه همدردهایم بده خوبترین که در زندگی دارم آرامش است سلامتی هم از دیگر نعمت های خدا است که عطا کرده از زندگی که دارم لذت میبرم هر لحظه اون را شکر میکنم به خاطر این همه نعمت
خدارو سپاس میگم به خاطر حضورش توی قلبم وهمه ی لحظه های زندگیم

امروز حال واحساسم خوب هست البته یکم به خاطر تاثیرپذیری که داشتم

به هم ریختم که زود مشارکت کردم وخودم وجمع وجور کردم.
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16