انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: اولویت ها
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.


شرایط روحانی ما هرگز ثابت نیست؛ اگر این شرایط رشد نکند، زایل میشود. اگر ساکن بمانیم، رشد روحانی ما سیر صعودی خود را از دست میدهد. رشد ما به تدریج آهسته میشود، سپس متوقف شده و معکوس میشود. مقاومت ما کمتر میشود، تمایل ما برای خدمت به دیگران از بین میرود، روشنبینی خود را از دست میدهیم و کوتهبین میشویم. مدتی طول نمیکشد که درست به سر جای اول خود باز میگردیم: در تضاد با همه افراد و همه چیزهای اطراف خود حتی توانایی تحمل خود را نیز از دست میدهیم.
تنها راه ما شرکت فعال در برنامه رشد روحانی است. دعا میکنیم و از نیروی برتر از خود آگاهی بالاتری از آگاهی خود را درخواست میکنیم. ذهن خود را باز میکنیم و آن را باز نگاه میداریم، آموزشپذیر میشویم و از آنچه دیگران با ما به مشارکت می‌گذارند، بهره میبریم. برای امتحان عقاید جدید و شیوههای جدید انجام کارها از خود تمایل نشان میدهیم و زندگی را به شیوه کاملاً جدیدی تجربه میکنیم. سرعت و شتاب رشد روحانی ما افزایش مییابد و با نیروی برتری که هر روز شناخت بیشتری از او پیدا میکنیم، هدایت میشود.
رشد روحانی یا به طرف بالاست و یا به طرف پایین و حد وسطی ندارد. ما پی بردهایم بهبودی نه از طریق خیال و آرزو بلکه از طریق دعا و عمل تقویت میشود.


بسیاری از ما "عجایب سیروزه" بودهایم. وقتی به اولین جلسه NA خود آمدیم، نومید و در حال زوال بودیم. با معتادانی که در آنجا دیدیم و پیامی که با ما مشارکت کردند، احساس همدلی کردیم. با حمایت آنها، سرانجام قادر به قطع مصرف و کشیدن نفسی راحت شدیم. برای اولین بار پس از مدتی طول و دراز احساس راحتی کردیم. زندگی ما یکشبه دگرگون شد؛ قدم زدیم، صحبت کردیم، غذا خوردیم، نوشیدیم، خوابیدیم و خواب معتادان گمنام را دیدیم.

سپس معتادان گمنام تازگی خود را از دست داد. جلساتی که هیجانانگیز بودند، یکنواخت شدند. دوستان شگفتانگیز NA ملالتآور شدند؛ صحبتهای نشاطبخش آنها در NA تبدیل به یاوهگویی شد. وقتی دوستان قدیمی با ما تماس گرفتند و ما را برای تفریحات گذشته دعوت کردند، از خیر بهبودی خود گذشتیم.
دیر یا زود، دوباره راه خود را به سوی درهای معتادان گمنام در پیش گرفتیم. فهمیدیم هیچ چیز در آنجا تغییر نکرده است—نه ما، نه دوستان ما، نه مواد مخدر، نه هیچ چیز دیگر. اگر چیزی تغییر کرده بود، بدتر از همیشه شده بود.
درست است، جلسات NA شاید خیلی خندهآور نباشد و دوستان NA شاید افراد بسیار روحانی نباشند. اما در جلسات قدرتی وجود دارد، پیوند مشترکی در میان اعضاء وجود دارد و یک زندگی در برنامه وجود دارد که بدون آن نمیتوانیم سر کنیم. امروز، بهبودی ما صرفاً رسمی زودگذر نیست—شیوهای برای زندگی است. قصد داریم برنامه را در زندگی خود به کار گیریم، چراکه زندگی ما قطعاً به انجام این کار بستگی دارد.
قبل از آمدن به NA، از بهانههای بسیاری برای توجیه مصرف مواد استفاده میکردیم: «او بر سر من فریاد کشید.» «او چنین گفت.» «همسرم مرا ترک کرد.» «من اخراج شدم.» از این بهانهها استفاده میکردیم تا برای حل مشکل مواد خود درخواست کمک نکنیم. باید میفهمیدیم که تا وقتی به مصرف مواد ادامه دهیم، این مسائل همچنان ادامه دارد. تنها وقتی بهبودی را در رأس اولویتهای خود قرار دادیم، این وضعیتها شروع به تغییر کرد.
ممکن است امروز نیز به همین رفتار گرایش داشته باشیم و برای عدم حضور در جلسات و خدمت بهانه بیاوریم. بهانههای امروز ما ممکن است ماهیت متفاوتی داشته باشد: «نمیتوانم بچههای خود را تنها بگذارم.» «از مرخصی خسته شدهام.» «باید این پروژه را انجام دهم تا بتوانم رییس خود را تحت تأثیر قرار دهم.» اما هنوز هم اگر بهبودی را اولین اولویت خود قرار ندهیم، احتمالاً دیگر مجبور به نگرانی درباره این بهانهها نخواهیم بود. اگر دچار لغزش شویم، فرزندان، مرخصی و شغل دیگر در زندگی ما نخواهند بود.
بهبودی باید در اولویت باشد. شغل داشته باشیم یا نداشته باشیم، رابطه داشته باشیم یا نداشته باشیم، در هر حال باید در جلسات حضور یابیم، قدمها را کار کنیم، با راهنمای خود تماس بگیریم و در خدمت خداوند و دیگران باشیم. اعمال ساده مزبور این امکان را برای ما فراهم میکنند که مرخصی، خانواده و رؤسایی داشته باشیم تا بتوانیم درباره آنها احساس نگرانی کنیم. بهبودی اساس زندگی ماست و هر چیز دیگر را ممکن میسازد.
مدتی زیادی از پاکی ما نگذشته که برخی از ما اولویتهای دیگری را در رأس بهبودی خود قرار میدهیم. شغل، خانواده، روابط، همه اینها بخشی از زندگی هستند که وقتی اساس بهبودی خود را بنیان نهادیم، به آنها دست مییابیم. اما قبل از اینکه کار اساسی و دشوار بنیان نهادن اساس بهبودی خود را انجام دهیم، نمیتوانیم زندگی مستحکمی را برای خود بسازیم. مانند خانهای که روی شن ساخته شده، این زندگی در بهترین حالت متزلزل است.
قبل از اینکه همه توجه خود را به بازسازی چهارچوب دقیق زندگی خود معطوف کنیم، باید اساس بهبودی خود را بنیان نهیم. ابتدا اقرار میکنیم اساسی نداریم و اعتیاد زندگی ما را کاملاً غیر قابل اداره ساخته است. سپس، با کمک راهنما و اعضای جلسه همیشگی خود به نیرویی که برای زمینهسازی زندگی ما به قدر کافی قدرتمند است، ایمان پیدا میکنیم. خرابی را از محلی که آینده خود را بر آن خواهیم ساخت، اصلاح میکنیم. سرانجام، با اصولی که در امور روزمره خود اجرا میکنیم، به طور عمیق و عملی آشنایی پیدا میکنیم: بررسی صادقانه خود، اطمینان به راهنمایی و قدرت نیروی برتر خود و خدمت به دیگران.
وقتی اساس ما آماده شد، میتوانیم با تمام انرژی برای منسجم کردن زندگی خود به جلو حرکت کنیم. اما ابتدا باید از خود بپرسیم آیا پایه و بنیان ما محکم است یا خیر، چراکه بدون پایه و اساس، هر چیزی که میسازیم، مدتی طولانی دوام نمییابد.
اوضاع میتواند در بهبودی واقعاً بهتر شود. احتمالاً "یار صمیمی" خود را پیدا کردهایم، شغل پررونقی را دست و پا کردهایم و خانوادهای را تشکیل دادهایم. شاید روابط ما با اعضای خانواده خود بهبود یافته است. اوضاع بسیار خوب پیش میرود و ما به ندرت وقت شرکت در جلسات را داریم. احتمالاً دوباره چنان با موفقیت با جامعه درمیآمیزیم که فراموش میکنیم ما همیشه مانند دیگران نسبت به شرایط واکنش نشان نمیدهیم.

شاید و فقط شاید اولویتهایی را در جای خودشان قرار دادهایم. آیا شرکت در جلسات هنوز برای ما اولویت دارد؟ آیا هنوز راهنمای کسی میشویم؟ آیا با راهنمای خود تماس میگیریم؟ چه قدمی را کار میکنیم؟ آیا هنوز به برخاستن از رختخواب برای جواب دادن به تماس تلفنی بدهنگام قدم دوازدهم تمایل داریم؟ آیا به یاد داریم که اصول را در همه امور خود رعایت کنیم؟ اگر سایرافراد در NA به ما مراجعه کنند، آیا در دسترس هستیم؟ آیا به یاد داریم از کجا آمدهایم یا "اوقات خوب" باعث فراموشی ما شده است؟
برای پاک ماندن باید به یاد داشته باشیم که فقط به اندازه یک بار مصرف مواد مخدر با گذشته خود فاصله داریم. قدردان اوقات خوب خود هستیم، ولی اجازه نمیدهیم که ما را از ادامه مسیر بهبودی در معتادان گمنام منحرف کند.
من در این مدت پاکی که حدود دو سال نیم است همیشه اولویت اولم جلسات و اصول انجمن است بعد خانواده . کار . جامعه چون زمانی که پایه و بنیان بهبودی من محکم نباشد نمیتوانم هیچ یک از انها حفظ کنم و ما در انجمن حد وسط نداریم یا رو به بالا و یا رو به پایین حرکت میکنیم امیدوارم این تجربه به دردتون بخوره
در آزادی زندگی کن
آن زندگی که حقیقتن دوستش داری
هیچ گاه سعی نکن تا جای شخص دیگری باشی،
خـــــودت باش
 
 
سلام چند مطلب خیلی عااالی
.
هیچوقت باکسی که دوسش داری طولانی قهر نکن چون بی تو زندگی کردن و یاد میگیره!
.
.
.
.
قدرت کلماتت را بالا ببر نه صدایت را؛ این باران است که باعث رشد گلها میشود نه رعد و برق.
.
.
دستایی رو پیدا کن که در ضعیف ترین حالتت نگهت دارن، چشمایی که در زشت ترین حالتت نگاهت کنن، قلبی رو که وقتی توی بدترین حالت هستی دوست داشته باش!
.
.
.
ميگن هر وقت دلت براي كسي تنگ شد، نگاش كن. نبود، صداش كن. نشنيد، دعاش كن!
.
.
.
.
به شخصیت خود بیشتر از آبرویتان اهمیت دهید. زیرا شخصیت شما جوهر وجود شماست و آبرویتان تصورات دیگران نسبت به شماست.
.
.
.
.
حتی اگر بدانم فردا دنیا تکه تکه خواهد شد، باز هم درخت امیدم را عاشقانه خواهم کاشت، نه برای برداشت میوه اش، برای آنکه افسوس "نکاشتن" را با خود حمل نکنم...
.
.
.
وقتی یکی بهت میگه دوستت دارم. اول فکر کن بعد دقت کن شاید این جمله تکه کلامش باشه!!!
.
.
.
.
آدم مغرور مثل کسی است که بالای کوه ایستاده و همه را کوچک میبیند، غافل از اینکه مردم هم از پایین او را کوچک میبینند...