انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: 3)آیا در اوج افسردگی زندگی ام غیر قابل کنترل می شود؟
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.

Heart
3)آیا در اوج افسردگی زندگی ام غیر قابل کنترل می شود؟


HeartHeartHeart
[size=medium]زندگی ما غیر قابل اراده شده بود.............
فردی که در چنگال افسردگی اسیر شده این احساس را حتما تجربه کرده که گاهی اوقات بیحالی چنان بر او غلبه می کنه که حتی انجام ساده ترین کارها برایش طاقت فرساست.
کارهایی که او قبلا به راحتی و بدون دغدغه انجام میدادالان انجام انها به نظرش غیر ممکن می اید وعضی وقتا حتی نمی تواند لباس بپوشد وسر کار برود فقط دوست دارد روی کاناپه روبروی تلویزیون لم بدهد و جند روز از جایش تکان نخورد.
بخش مدیریتی شخصیتی فلج شده ویخ بسته .گاهی خود را مجبور می کند با یک کار قهرمانانه خودرا وادار به انجام کار های روز مره کند مثلا به بجه غذا بدهد لباس اتوکندگزارش کار به مدیر بدهد اما حتی فکر انجام این کار ها او را خسته و ناتوان می کند او تر سیده است جون جند ماه پیش این کار هارا به اسانی انجان می داد بدون اضطراب و دغدغه اما الان همه چیز مثل کوه کندن است
اره کاملا این اتفاق برای من می افتد هم درونی هم بیرونی  1درونی:درونم پرازغم ونامیدی وترس بود وهمش این افکار درکله من بود چطورخودکشی بکنم اما چون باورمذهبی داشتم وادم ترسوی بودم نمیتونستم خودکشی انجام بدهم 2بیرونی: همش تو خودم بودم و تنها بودم از همه ادم ها تنفر داشتم همش اهنگ غمگین گوش میدادم مهمان می امدخانه ما می رفتم تو یک اتاق در از خودم می بستم و میترسیدم با ادم ها دوست بشم .
بله من در اوج ناامیدی چنان ترس بر من غلبه میکند و چنان در گذشته میروم که کپ کرده زندگیم کاملا غیر قابل اداره میشود از جایم تکان نمیتونم بخورم قلبم سنگینی میکند نمیتونم به خانواده خدمت کنم و آنچنان گیج و منگ میشم که فقط به سیگار پناه میارم و خیلی از نظر جسمی و روحی خسته میشم و کاملا زندگیم غیر قابل اداره میشود و کلا حال و احساس خودم رو خراب میکنم فکر دراومدن از این اوضاع هم حالمو خراب میکنه چون به پام در گذشتست و یه پام در آینده و فقط برای امروزم رو ویران میکنم هم به خودم خسارت میزنم و هم به خانواده و اونارو هم غیر قابل اداره میکنم