انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: فقط برای امروز-هفدهم بهمن
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
17بهمن من نمیتوانم—ما میتوانیم

«خود را توجیه کرده بودیم که به تنهایی میتوانیم موفق شویم و زندگی را بر این اساس ادامه دهیم. نتایج کار ما فجیع بود و در نهایت هر یک از ما باید اقرار میکردیم که خودکفایی دروغ است.»

کتاب پایه

v

«من نمیتوانم، ما میتوانیم.» این حقیقت ساده ولی اساسی در ابتدا درباره اولین نیاز ما به عنوان اعضای NA صادق است: با هم میتوانیم پاک بمانیم، اما وقتی از یکدیگر جدا میشویم، در جمع همنشینان بد قرار میگیریم. برای دستیابی به بهبودی، به حمایت سایر معتادان نیز احتیاج داریم.

خودکفایی تنها از توانایی ما برای پاک ماندن جلوگیری نمیکند. با یا بدون مصرف مواد مخدر، اراده شخصی قطعاً به فاجعه منجر میشود. برای هر چیزی از کالاها و خدمات گرفته تا عشق و دوستی به افراد دیگر وابستهایم، در حالی که اراده شخصی ما را دائماً با همان افراد در جنگ و جدال میاندازد. برای یک زندگی رضایتبخش به هماهنگی با دیگران احتیاج داریم.

سایر معتادان و افراد در جوامع ما تنها کسانی نیستند که به آنها وابستهایم. نیرو، یک خصیصه انسانی نیست، ولی برای زندگی به نیرو نیاز داریم. این نیرو را در نیرویی برتر از خود مییابیم که راهنمایی و قدرت مورد نیاز ما را تأمین میکند. وقتی تظاهر به خودکفایی میکنیم، خود را از منبع قدرتی که برای هدایت مؤثر ما در زندگی لازم است، محروم میکنیم: نیروی برتر خود.

خودکفایی نتیجهای در بر ندارد. ما به معتادان دیگر نیاز داریم؛ به افراد دیگر نیاز داریم؛ و برای زندگی رضایتبخش به نیرویی برتر از خود نیاز داریم.

v

فقط برای امروز: حمایت سایر معتادان در حال بهبودی؛ هماهنگی با دیگران در جامعه خود؛ و مراقبت نیروی برتر خود را جستجو میکنم. من نمیتوانم، ولی ما میتوانیم.
17 بهمن
امروز احساس قدرتي دارم كه از قدرت خداوند ناشي مي‌شود و اين قدرت مرا در تغيير و رُشد كمك مي‌كند. براي كسب اين قدرت نياز داشتم در ابتدا باید از قدرت محدود خودم رها شوم. منیت من مزاحم است. زيرا خداوند براي هر كسي به اندازه‌ی ظرفيت او به قدرت زندگي و حل مشكلات را عطا كرده است. فقط عده‌اي هستند كه در اثر عدم آگاهي و يا بيماريشان نتوانستند از زير بار مسؤليت زندگي خود برآيند و توانايي استفاده از قدرت بي‌حد خداوند را نداشته‌اند. اين عده با تسليم شدن و اظهار عجز در مقابل اراده‌ی بيمار و زندگيشان خواستار كمك خداوند هستند. امروز تسليم شدن و اظهار عجز و اقرار به ناتواني معني مُردن در بي‌غيرتي نيست، بلكه قبول اين واقعيت است كه شرايط پيش آمده خارج از تحمل و قدرت من است و نياز به كمك كسي دارم كه توانايي انجام آن را دارد. امروز با شهامت گرفتن از قدرت خداوند به پا مي‌خيزم و سعي مي‌كنم. تا با اميد تازه زندگي آشفته‌ام را سروسامان دهم. آيا من تلاش‌هاي بي‌حاصل را جهت كنترل شرايط و ديگران متوقف مي‌كنم؟
تلاش كن و نتيجه را به خداوند بسپار!
اندیشه امروز a day at a time
17 بهمن

برای شخصی که کافی بسیار اندک است ، هیچ چیز کافی نیست . اکنون که ما از دام اعتیاد رها گشته و مشغول نوسازی زندگی خود هستیم . اکنون که نظر دوستان و خانواده را نسبت به خود تغییر داده ایم و آنها یه دیده احترام به ما می نگرند باید از بها دادن بیش از حد به پیروزیهای تازه به دست آمده در زندگی خود پرهیز کنیم . برای اکثریت ما ، موفقیت حتی در زندگی جدید بیشتر در مغز اتفاق می افتد و هنوز احتمال سقوط خطر ناک در دام خود بزرگ بینی وجود دارد . بخاطر اطمینان بیشتر باید به خاطر داشته باشیم که امروز من فقط با لطف خداوند از دام اعتیاد رها گشته ام .
آیا من بخاطر خواهم داشت که هر موفقیتی قبل از آنکه مال من باشد به خداوند بزرگ تعلق دارد ؟
آیا من لحظه به لحظه به خود یاد آوری خواهم کرد که فقط لطف خداوند موجب رهایی من شده است ؟
آیا من به غرور خود اجازه خواهم داد که مرا متقاعد سازد که پیروزیهای من نتیجه تلاشهای خودم می باشد ؟
آیا من با نسبت دادن پیروزیهایم به خداوند خود را از خطر سقوط در دام خود بزرگ بینی محافظت خواهم کرد ؟

" بیاموز که چگونه با موفقیت کنار بیایی . "

کپی از این مطلب فقط با ذکر نام سایت www.forum.banianbehboodi.ir مجاز می باشد .
17بهمن
وقتی که قدم دوم در مورد ایمان به نیروی برتر جهت سلامت عقل صحبت می کند، برای من چیزی جز بیش از توانایی عملکردهای مسئولیت پذیری، واقعیت گرایی و همچنین یک راه معقول زندگی، تمایل به تفریح، اوقات فراغت و ایجاد سرگرمی می باشد.
من گمان می کنم که باید به خوشی و تفریح بعنوان یک سرگرمی خاص فکر کنم. این مستلزم تجهیزات خاصی نیست، احتیاج به سفر کردن ندارد و هرگز از مد نمی افتد. وقتی که می خندم، می دانم که نیروی برترم آرامش مرا تقویت می کند. اگر من نتوانم چیزی جز مشکلاتم را ببینم، دیدی محدود پیدا خواهم کرد. پا برجا بودن بر روی این مشکلات به آنها اجازه می دهند تا مرا کنترل کنند. البته، آنچه را که مربوط به خودم می باشد باید انجام دهم و همچنین لازم است که زمان رها کردن را نیز یاد بگیرم.وقتی مدتی را به بازی کردن اختصاص می دهم، یا به خندیدن و لذت بردن، از خودم مراقبت می کنم . موضعی را به نیروی برترم می دهم تا در بقیه امور از من مراقبت کند.

یادآوری امروز


یک خنده مطلوب یا مشغول شدن به فعالیتی می تواند باعث تعالی روح من شود و ذهنم را پاک کند. من با افزودن بعضی روشنایی ها به امروزم خود را تجدید قوا خواهم کرد.
" اکنون در هر شرایطی بدنبال خوشی هستم و نیروی برترم خدای خوشی هاست و به من یاد آوری می کند که خودم را زیاد جدی نگیرم."