انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: فقط برای امروز-بیست ویکم تیر
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
21 تیر ……………………………. صبر

«در تله نیاز به ارضای فوری که مواد مخدر در ما ایجاد کرده بود، به دام افتادیم.»

کتاب پایه

v

«چیزی را میخواهم که دلم میخواهد و آن را همین حالا میخواهم!» این تقریباً میزان صبری است که اکثر ما همواره در دوران اعتیاد فعال خود داشتیم. وسوسه و اجبار ناشی از بیماری ما، طرز فکری "یکسویه" به ما داد؛ وقتی چیزی را میخواستیم، تمام فکر ما به آن معطوف میشد. موادی که مصرف میکردیم، به ما آموخت که ارضای فوری هرگز بیشتر از یک دوز با ارضای فوری بعدی ما فاصله ندارد. تعجبی نیست اکثر ما وقتی به معتادان گمنام آمدیم، تقریباً صبرمان ته کشیده بود.

مسئله این است که ما همواره نمیتوانیم هر چیزی را که میخواهیم درست وقتی آن را میخواهیم، به دست آوریم. برخی از آرزوهای ما کاملاً خواب و خیال هستند؛ اگر درباره این موضوع فکر کنیم، متوجه خواهیم شد دلیلی ندارد باور کنیم این آرزوها در طول مدت عمر ما بر آورده خواهند شد. احتمالاً حتی نمیتوانیم همه تمایلات واقعبینانه خود را ارضاء کنیم؛ مطمئناً نمیتوانیم همه آنها را به یکباره ارضاء نماییم. برای دستیابی به برخی چیزها مجبور به قربانی کردن برخی چیزهای دیگر هستیم.

در دوران اعتیاد فعال، به دنبال ارضای فوری بودیم و قابلیتهای خود را ضایع میکردیم. در دوران بهبودی باید اولویتبندی را بیاموزیم، گاهی اوقات از ارضای برخی از تمایلات خود به منظور تحقق اهداف طولانی مدت مهمتر امتناع کنیم. انجام این کار به صبر نیاز دارد. برای دست یافتن به این صبر، برنامه بهبودی خود را اجرا میکنیم و نوعی بیداری روحانی پرمایه را جستجو میکنیم که امکان زندگی و لذت بردن از آن را همان طور که هست، برای ما فراهم میکند.

v

فقط برای امروز: نیروی برتر به من کمک کن آنچه را در زندگیام اهمیت دارد، کشف کنم. کمکم کن صبر را یاد بگیرم تا قابلیتهای خود را به مهمترین چیزها اختصاص دهم.
افسوس که بسیاری از ما همچون گدایان در برابر دنیا می ایستیم ودارایی ،لذت واقتدار را طلب می کنیم.
کی خود را به خدا می سپاریم وبا سپاس وسرور آن چه را که مایه خرسندی «او»ست می پذیریم؟
21 تير
امروز مي‌خواهم با آرامش و آزادي به دست آورده‌ی خودم مدتي وقت خود را با داشته‌هايم سرگرم كنم. اين يك تمرين روزانه و تقویت افکار تخیلاتی خود است، تا قسمت‌هايي كه در افكارم مرا به نقطه‌هاي منفي و كمبودها مي‌كشاند را در نقطه‌اي متوقف كنم. به راستي این چه بیماریی است که مرا به جاي پردازش و سرگرمي با زندگی بهبودی و زنده‌ماندن خودم، به شكست‌ها و محروميت‌هاي گذشته نوجه دارد؟ چرا به نقاط مثبت و كامروايي‌هايم در زندگی کنونی فكر نمي‌كنم؟ امروز برخلاف گذشته مي‌خواهم به احساساتم و خواسته‌هايم توجه کرده و به انها اهميت دهم. امروز به آهستگي به بررسي مجدد خود و امکانات موجود خواهم پرداخت و با خوش‌بيني و با تكيه به داشته‌هايم كه شخصيت مرا با ارزش‌تر مي‌كند، خودم را مرور خواهم كرد. خداوندا: شهامتي عطا فرما تا در وجودم خوبي‌ها و نكات مثبت و فضیلت‌هایی که به من عطافرمودی را جايگزين تصورات باطل و افكار منفي و عيب‌جويم كنم و شهامت تغيير و رُشد پیدا کردن را در خودم تقويت كنم! من به چیزی و کسی امید نداشتم و خودم را تنها و منزوی می‌دیدم و این مسئله باعث ناامیدیم می‌شد. امّا اکنون در کنارم عده‌ای را می‌بینم که دقیقاً بیماری من را دارند.
خوش‌بين باش!
21 تیر
هنگامیکه به الانان آمدم هیچ احساسی نداشتم ، وقتیکه شغلم را از دست دادم با خودم گفتم مشکلی نیست ، میتوانم شغلم را دوباره بدست آورم ، وقتی فرزندانمان کوچک بود به او توجهی نمیکردم و میگفتم هنوز بزرگ نشده ، هیچ چیز مرا به خود نمی آورد (تکان نمی داد) و مثل افراد مردن بودم . دوستانم در الانان این اطمینان را به من دادند که منهم دارای احساس بوده ام ، اما زندگی کردن با الکلیسم باعث شده بود که در طول سالها هیچ احساسی نسبت به مسائل پیرامونم نداشته باشم و هر گونه خشم ، لذت و رنجی را انکار میکردم همراه با بهبودیم کم کم احساساتم شکوفا شد و این برایم عجیب بود . در ابتدای ورودم به الانان برای مدتی فکر میکردم که مریض تر شده ام چون این احساسات بسیار نا خوشایند بودند . اما دوستانم در الانان به من فهماندند که این فقط بخشی از برنامه می باشد . من آماده بودم تا همه این احساسات را تجربه کنم و ناراحتی ها به مرور می گذشتند و من کم کم کاملتر می شدم تا زمانیکه این ناراحتی ها را در درونم داشتم ، احساساتم بسیار دردناک و آزار دهنده بودند . وقتی آنها را رها کردم ، آنها جلوهایی از سر زندگی و حیات در من شدند .
یا آوری امروز
امروز هر چند وقت یکبار مکث کرده و می بینم که چه احساسی داشته ام ؟ شاید امروز برایم لذت بخش یا غم انگیز بوده باشد . اما آنچه که به خود یاد آور میشوم این است که خیلی سر زنده و سر حال هستم . خنده قلبی ام را بخاطر خوشایند دیگران یا چیز دیگری معاوضه نمی کنم ، وبا تبدیل اشکهایم به آرامش خشنود نخواهم شد . تمام امید و اشتیاق من برای زندگی بروی زمین این است که همیشه اشکها و لبخندها باشند .