انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: نیایش هر روز من
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2
به نام انسان بخشنده مهربان 
هی رفیق میدونی خدای من کیه؟ پس بزار واست بگم 
خدای من کودک یتیمیست ک دردهایش را فریاد میکشد و نان شبش را اب زده میخورد 
خدای من دخ
ترک سر چهاراهی است ک بجای تن فروشی داشت شیشه ماشین  رو تمیز میکرد و زیر سنگینی نگاه له میشد 
خدای من پدر کارگری است ک غروب با دست خالی و جیب خالی برگشته خونه و با سیلی صورت خودشو زنو بچشو سرخ نگه میداره 
خدای من پدریه ک برای تهیه جهیزیه دخترش کلیه شو فروخت 
خدای من کودکی است ک هنوز حتی اسم بعضی از غذاها رو هم نمیدنه و تخورده 
خدای من دستان زحمتش کش پسرک 10 سالست ک غیرتو مردانگیش اجازه کار کردن ب مادرش را نمیداد فقط یه کلمه رو زیر لب زمزمه میکرد بزار بزرگ بشم ...
خدایاااااااای شما با تمام خداییش یه چیزی رو فراموش کرده و اونم اینه که بهشت با تمام عظمت و زیباییش ارزش این همه شکنجه شدن رو نداره...
ساده بگم بهشت نمیخواهممممم.... 

دل نوشته یه کافر مطرب مست 
 

بنام بی نام او
اولین درجه ذکر خداوند، ذکر زبانی است که با امکانات پله عقل انجام می شود. وقتی این ذکر ارتقاء پیدا می کند، تبدیل به ذکر ذهنی می شود. در این حالت، فرد حضور ذهن دارد، اما ذهن انسان چیزی یا کسی را یاد می کند که غایب است و همین نشان می دهد که در این مرحله هنوز درک قلبی و وجودی از حضور خداوند رخ نداده است و فرد همچنان بر پله عقل خداوند را یاد می کند. بنابراین احساس انس و نزدیکی چندانی نیز با او ندارد. در مرحله بعد، انسان ذکر بر پله عشق را تجربه می کند، که دارای درجات مختلفی است. ذکر بر پله عشق، قابل تعریف و توصیف نیست. چنین ذکری در مرحله اول، قلبی است، اما مداوم نیست و به صورت نوعی برانگیختگی احساسی و شوقی نسبت به او تجربه می شود. در درجه بالاتر ذکر، انسان چنان حضور خداوند را درک می کند که او را در خود و خود را در عظمت وجود او غوطه ور می بیند و تمام وجود او سرشار از عشقی توصیف ناپذير است. درک حضور خداوند، ذکر وجودی است.
"استاد محمد علی طاهری"
وقتی عبارت " خدا را به یاد داشته باش "  را می خوانم 


در ذهنم و در قلبم  گزینه " همیشه " را برایش تیک می کنم ...
[تصویر:  images?q=tbn:ANd9GcTgjHbfXEA1uKsdnMBXO8M...PBrAMiDbvA]
 خدای من!
نه آنقدر پاکم که کمکم کنی...
و نه آنقدر بدم که رهایم کنی!
میان این دو گمم...
هم خود و هم تو را رنج می دهم....
هرچه قدر تلاش کردم نتوانستم آنی باشم که تو خواستی...
هرگز دوست ندارم آنی باشم که تو رهایم کنی!
آنقــــــــــدر بی تو تنها هستم...
که بی تو یعنی "هیچ"! یعنی "پوچ"!
خدایا هیچ وقت رهایم نکن.....

الهی توفیقم ده که بیش از طلب همدردی، همدردی کنم بیش از آنکه مرا بفهمند، دیگران را درک کنم پیش از آنکه دوستم بدارند، دوست بدارم زیرا در عطا کردن است که می ستانیم و در بخشیدن است که بخشیده می شویم و در مردن است که حیات ابدی می یابیم...
سلام خدا جون دوستت دارم از اينکه فرصت زندگي بهم دادي سپاس گذارم کمکم کن تا درست عمل کنم خدا جون راهو بهم نشون بده تا درست قدم بردارم.امين
الهی بینایی ده که در راه نیفتیم...

دانایی ده که در چاه نیفتیم...            آمین...   
خدایا, با تمام وجودم به تو پناه آوردم, تو برای من بسی

 
خداوندا


مرا انسانی بساز که ترا بشناسد


و خودرا بشناسد.


مرا چندان قوی گردان که به گاه ناتوانی


از سستی خود آگاه گردم.


چنان جسورو با شهامتم کن


که بهنگام وحشت جرات مقابله


بــا خویشتن را داشته باشم.
صفحه‌ها: 1 2