انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: 12) آیا احساس میکردید خلأيی در وجود شماست، که باید آن را به کمک دروغ، پرکنید؟ پس از ه
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
12) آیا احساس میکردید خلأيی در وجود شماست، که باید آن را به کمک دروغ، پرکنید؟ پس از هر دروغ چه احساسی به شما دست می‌داد؟ احساس گناه یا بی‌کفایتی؟ پنج مثال زنده بزنید.
همیشه وقتی من از نواقصم استفاده میکنم دلیلش اینست که نقصی در من وجود دارد و خلایی هست که من بطور نادرست از ان استفاده میکنم.
قدرت افکار کودک بیش فعال شروع بکار کرده بود و با خصوصیات او جور در نمی آمد. قدرت بیان نداشت و اگر هم عنوان میکرد مورد تمسخر واقع میشد. کودک مجبور بود برای اثبات خودش حرف بزند. او بدون تفکر دروغ میگوید. او میخواهد فکر و احساسات و زبان و عملکردش را به دیگران نشان دهد. خصوصاً برای توجیه ارزشمندیش نیاز دارد خودنمایی کند. او میخواهد ثابت کند که دوست داشتنی است. اما در محیط خانواده ی آشفته و بی عشق کسی کس دیگر را دوست ندارد. هرگز دوست داتن خود را بزن جاری نمیکنند و کودک تشنه شنیدن ارزشهایش از زبان والدین و اطرافیان است. چیزی که هرگز بگوش نمیشنود و احساسش نمیکند. این نیاز من مانند سیاهچاله منتظر تایید گرفتن از والدین و دیگران بود. دروغ بهترین ابزار برای جلب توجه دیگران است. کودکی که خطا کرده است. برای خلاصی خودش مجبور به دروغگویی است. من ابزار دیگری نداشتم که خودم را دردل دیگران جا دهم. دروغ میگفتم حتی در جایی که هیچ نیازی به گفتنش نداشتم. اما میگفتم و لو میرفتم چون دروغگویی مهارت میخواست و من نداشتم و سعی میکردم با تکرار دروغ ها مهارت بهتری پیدا کنم در حالکه دروغ دروغ بود و گاهی باور میکردند و گاهی نه و لو میرفتم و احساس حقارت و گناه داشتم. دروغگویی از عادتهای بسیار فعالم بود که هنوز هم گاهی بدون اختیار بر زبانم جاری میشود.