انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: 4ـ چه‌گونه ترس از این‌که دیگران چه فکری راجع به من می‏کنند را رها می‏کنم؟
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2
4ـ چه‌گونه ترس از این‌که دیگران چه فکری راجع به من می‏کنند را رها می‏کنم؟
*- چه‌گونه از خودم مراقبت می‏کنم؟
*- چه‌گونه پذیرش این که نسبت به دیگران عاجز هستم در این امر مرا یاری می‎دهد؟





ترس از اینکه دیگران در مورد من چه فکری میکنند به عنوان ترس از قضاوت دیگران نامیده میشود.من باید فراموش نکنم مردم چه بخواهم و چه نخواهم در مورد من فکر میکنند.پس من باید تمام سعی و تلاشم را در مورد خوب بودن انجام دهم و منتظر قضاوت خداوند باشم نه قضاوت مردم.جملا ای است که میگوید ادم خوبی باش اما عمرت را در راه اثبات ان به دیگران تلف نکن.
ترس از اینکه دیگران در مورد من چه فکر می کنند در واقع نوعی گفتار با خودم می باشد که به خودم می گویم خیلی بد است اگر همه مردم یا برخی از آنها مرا طرد کنند . من زمان و انرژی زیادی را صرف تائید دیگران و اینکه به آنها نشان بدهم آدم برجسته ای هستم انجام می دادم ، به جای این نقص اعتماد به خود و احترام به خود و تائید کردن خود و انجام رفتارهای صحیح بدون توجه به تفکر دیگران جایگزین می کنم . من نمی توانم افکار دیگران را تغییر دهم و در برابر افکار آنها عاجز هستم .
چگونه ترس از قضاوت دیگران رو رها کنم؟
کار سختیه چون ما هموابسته ها خودمون رو دوست نداریم و همیشه دنبال تایید دیگران بودیم تا احساس دوست داشتنی بودن رو بهمون بدن....وقتی قضاوتمون میکنن یعنی تاییدمون نمیکنن و این برای من یعنی احساس حقارت و ترس طرد شدن...یعنی من به اندازه کافی خوب نیستم....
وقتی می تونم ترس از قضاوت رو رها کنم که بپذیرم من با همه نقص هایم منحصر به فرد و دوست داشتنی هستم....به من چه که دیگران چه فکری میکنن ؟ چون دیگران همیشه چه خوب چه بد قضاوت میکنن....اصلا اونقدر که من توهم دارم دیگران به من فکر میکنن واقعیت نداره و بیشتر زائده فکر بیمارم من می تونه باشه.
من ترس از قضاوت دیگران رو با آگاهی دادن ب خودم ,با مشارکت کردن با دوستان بهبودی سعی میکنم رهاش کنم ...
قسمت دوم:من با کارکردن قدم و مشارکت ,نشریه خوندن ,گوش کردن تجربیات دیگران......از خودم مراقبت میکنم.
قسمت سوم:اینکه من بدونم در برابر افکار دیگران من عاجزم ,و پذیرفتن این موضوع باعث میشه ترسم کمرنگتر و حتی از بین بره.
با کارکرد قدمها و مشارکت با دوستان بهبودي سعي مي کنم که ترس از قضاوت ديگران نداشته باشمو به جاي ترس از افکار ديگران بر روي بهبودي خودم تمرکز کنم  و به خودم در بهبودي کمک کنم و اينکه اگر من عاجز بودن را پذيرفته باشم و بدانم که نمي توانم ديگران را تغيير دهم و در مقابلشان عاجز هستم مي توانم کلیه موارد ذکر شده را بپذيرم 
مراقب رفتارم باشم و افكارم را از روي ديگران و هموابستگانم بردارم ...
سعي كنم خودم را بشناسم و ارزشهاي دروني ام را پيدا كنم . 
 مسلما من در مورد افكار  و تغيير ديگران عاجزم  و پذيرش بمن كمك ميكند . 
  
 
من ترس از قصاوت دیگران زندگیم نابود کرده بودوبا کارکد قدم ها بهتر شدم وبرای اینکار من باید قدم هارو کار بکنم بخصوص قدم چهارسعی میکنم بیشتر روی خودم کار بکنم ایمانم بخدا بیشتر بکنم..2من خودم هرشب با گرفتن ترازنامه از خودم مراقبت میکنم3من انقدر دربرابر خودم وبیماریم عاجزم همانقدر در برابر دیگران وبیماری انها هم عاجزم ودست ازجنگ با خودم ودیگران برمی دارم.

 
با مشارکت کردن.دعاکردن.خودم رامیپذیرم.باتمرین اصول روحانی ازخودم مراقب میکنم.منعاجز هستم وقدرت تغییر دیگران را ندارم.وتسلیم اصول برنامه میشم
خب ترس يک قريضس که در درون همه موجودات وجود دارد اما مشکل من نقص من نيست مشکل من کمبود منه من بايد در  درون خود جستجو کنم تا کمبود اين نقصو پيدا کنم وقتي من رو يک چيز پافشاري کنم يعني دارم کنترلش ميکنم چون کمبود دارم و خود کم بين هستم دنبال چيزي يا کاري هستم که اين کمبودو مرتفع کنم مثل تاييد ديگران و چون از کاري که انجام ميدهم براي تاييد شدن مطمئن نيستم نا خدا گاه ترس به سرغم مياد.اما امروز ياد گرفتم که هر شخص برا خودش زندگي ميکنه امروز بايد رو عملکرد خود کار کنم و تلاش خودمو انجام بدم حتما از اين ترسها رها ميشم منفي گراي روياي تصورات باطل همه اينا نشانگر بيماري منه وبيماري من همون نواقص شخصيتيه منه.
 
صفحه‌ها: 1 2