انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: فریدون مشیری
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3 4
من سکوت خویش را گم کرده ام
لاجرم در این هیاهو گم شدم
من که خود افسانه می پرداختم
عاقبت افسانه مردم شدم
 
ای سکوت ! ای مادر فریاد ها !
ساز جانم از تو پر آوازه بود
تا در آغوش تو راهی داشتم
چون شراب کهنه ، شعرم تازه بود
 
در پناهت برگ و بار من شکفت
تو مرا بردی به شهر یاد ها
من ندیدم خوش تر از جادوی تو
ای سکوت ، ای مادر فریاد ها !!!
 
گم شدم در این هیاهو ، گم شدم
تو کجایی که بگیری داد من؟!
گر سکوت خویش را میداشتم
زندگی پر بود از فریاد من
 
نقل‌قول:
فريدون مشيري
آن لحظه ها که مات ...
 
در انزوای خویش ...
 
یا در میان جمع ،
 
خاموش می نشینم ؛
 
موسیقی نگاه ِ تو را گوش می کنم !
ﻣﺮارازﯾﺴﺖ اﻧﺪر دل ﺑﻪ ﺧﻮن دﯾﺪه ﭘﺮورده 

وﻟﯿﮑﻦﺑﺎ ﮐﻪ ﮔﻮﯾﻢ راز ﭼﻮن ﻣﺤﺮم ﻧﻤﯿﺒﯿﻨﻢ

 ﻗﻨﺎﻋت ﻣﯿﮑﻨﻢ ﺑﺎ درد ﭼﻮن درﻣﺎن نمی یابم

 ﺗﺤﻤﻞﻣﯿﮑﻨﻢ ﺑﺎ زﺧﻢ ﭼﻮن ﻣﺮﻫﻢ ﻧﻤﯿﺒﯿﻨم

#سعدی




برنامه نویسی تحت وب
صفحه‌ها: 1 2 3 4