2013-12-14، 07:58
2014-02-13، 11:55
من کودکی بیش فعال بودم و از همان دوران کودکی به نصیحت و اندرز و گوشزد کسی اهمیت نمیدادم و با سلیقه خودم فکر کرده و زندگی میکردم و با سلیقه خودم برداشت میکردم و باهرچیزی مخالفت میکردم و احساس میکردم خودم میفهمم و میدانم و میتوانم امورات خودم را خودم بدون مشورت و راهکارگرفتن از کسی انجام دهم. اما فکرم کاملاً احمقانه بود و نتیجه اعتماد کردن به فکر خرابم 45 سال تحقیر و شکست و عاقبت با وابستگی و هموابستگیهای آزار دهنده به برنامه امدم و سعی کردم اینبار گوش بحرف بدهم و خودم را تسلیم برنامه بکنم و لااقل با ترفندهای بیماری نمیرم . این فکر بکر و احمقانه برای من این است که بدون نتیجه گیری و عواقب کاری فکرش را کرده و انجام میدهم.
2014-12-05، 03:15
بله و مسلما در شكل گيري و رشد اين افكار بيمار الگوهاي من در خانواده و اجتماع بسيار موثر بوده اند. و تا زماني كه وارد برنامه نشدم افكار من باعث مشكلات بسياري براي من شدند . به قول معروف با كله خودم پيش رفتم و افكار بيماربدون راهنما بدون برنامه و نتايج ان بيشترين اسيب را به خود من زد .
من امروز با توكل بر خدا با كمك راهنما و برنامه در مسير بهبودي قدم برميدارم
من امروز با توكل بر خدا با كمك راهنما و برنامه در مسير بهبودي قدم برميدارم
2015-01-17، 03:40
کتابی از یک دوست هدیه گرفتم . باخواندنش پی بردم چه شخصیت وابسته ای دارم. احساس خوبی ندارم ولی دوست دارم از این احساس رها بشم