انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: 1-مفهوم سنت اول از نظر شما چیست؟
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
مفهوم سنت اول از نظر شما چیست؟
همان گونه که قدم اول پایه واساس قدمها است ، سنت اول هم پایه و اساس سنت ها است . سنت یکم تاکید می کند که من به عنوان معتاد جزئی از یک کل هستم به نام انجمن معتادان گمنام و برای بهبود یافتن از بیماری اعتیادم باید با دیگراعضاء انجمن متحد باشم . بدون اتحاد با آنها نه من قادر به حفظ بهبودیم هستم و نه آنها و انجمن هم بدون اعضاء خود - که یکی از آنها خود من هستم – نمی تواند به حیاتش ادامه دهد . ما یازده قدم اول را کار کردیم و در قدم دوازدهم متعهد شدیم که پیام بهبودی مان را به دیگر معتادان برسانیم (همان گونه که در بدو ورود ما به انجمن کسانی دستمان را گرفتند و به گروه آوردند ) .
ما به عنوان معتاد در حال بهبودی ، چقدر امکانات و توان برای رساندن پیام به صورت انفرادی داریم؟ آیا این امکان وجود ندارد که به دلیل برخی از نواقصمان به جای پیام دادن خودمان پیام گیر شویم؟ پس چه باید کرد؟
بهترین راه برای انجام این خدمت که اساس پاکی و بهبودی ما را شکل می دهد و ضامن بقای انجمن هم هست ، کارکرد سنتها است و عالی ترین شکل کارکرد قدم دوازدهم را می توانیم در بکارگیری سنت اول ببینیم .
سنت اول می گوید به جای تک روی کردن به روی منافع مشترکمان تمرکز کنیم . هیچ کدام از ما به تنهایی قادر به پاک ماندن و رساندن پیام به شکل درست آن نیست . باید با توجه به اینکه هر کدام از ما از استقلال فکری و عمل برخورداریم با هم متحد شویم و کاری را که به نفع خودمان و گروه مان است را انجام دهیم . این اتحادی که از آن صحبت می شود کاملا عملی است نه در حد احساس . همه ما متعهد هستیم که به سرنوشت خودمان و منافع مشترکمان توجه کنیم ، چون راهی بجز این نداریم . یا متحد می شویم و برای پاک ماندن به هم کمک می کنیم و یا تنها می مانیم و به دنیای مخوف و سیاه گذشته مان برمی گردیم!
سنت اول در رابطه با اتحاد در بین معتادان گمنام صحبت میکند و اینکه برای پاک ماندن ما به یکدیگر احتیاج داریم همین سنت یک بوده که هزاران عضو ما در سرتاسر جهان را به هم پیوند داده است.با همین سنت یک است که من باید دید محدودم را از دنیای کوچم وسعت بخشم و به منافع و احتیاجات کل انجمن معتادان گمنام بیندیشم نه منافع و احتیاجات شخصی.
سنت اول یعنی ما باید اقرار کنیم که برای ادامه زندگی وبهبودی به دیگران نیاز داریم . تمامی اعضای گروه
انجمن جهت عضویت در انجمن از یک امتیاز مساوی برخوردارند.
-سنت اول یعنی اینکه ما می توانیم به عنوان یک عضو در جمع یا گروهی با نظرات دیگران مخالف باشیم اما نباید با عقاید دیگران بجنگیم ویا ناسازگاری کنیم.
-چیزی که ما به عنوان یک اصل در سنت اول درک میکنیم این است که متوجه بشویم تنها ستون برای بقاسی این انجمن ما اتحاد و وحدت ما با یکدیگر می باشد وبقیه این سنت ها نیز بارعیت این اتحاد بر روی هم شکل میگیرد.
-سنت اول مفهومش این است که جای ترس را با عشق به خاطر جمع و گروه عوض کنیم و با بیدا کردن بیداری روحانی از درون تارهایی که ما رااحاطه کرده اند بیرون بیاییم و باید از جزء خودمان بودن رها شویم و دوری کنیم و خودمان را جزوی از جمع قرار دهیم.
-نخستین سنت ما به ما می آموزد که رقابتها نباید حذفی باشد بلکه رقابت باید سالم باشد و ما سعی در بالابردن توانایی های خود کنیم ووقتیکه که کسی به ما تیراندازی کرد وما بهسمت او تیراندازی نکنیم و هر چیزی را که خداوند برای من در نظر گرفته است برای دیگران هم در نظر گرفته است و به حقوق دیگران تجاوز نکنیم
ما به عنوان افرادی منحصر به فرد در این دنیا زندگی می کردیم و هیچ گاه حاضر نبودیم که خود را در موقعیت جمع و حتی گروه خانواده قرار دهیم .

ما اصلاً دنیای بیرونی خود را قبول نداشتیم : زاویه ی دید ما به دنیای اطراف خودخواهانه وخود محورانه بود .پس هر آن چیزی که مخالف تفکرات و سلیقه ی من بود به آن تن نمی دادم و همیشه تک قطبی عمل می کردم در جمع بودن و مطابق با جمع حرکت کردن برای من سخت بود.

همیشه تنهایی گوشه گیری و انزوا را بهتر دوست داشتم و حاضر نبودم که از درد فلج کننده ی تنهایی بیرون بیایم .

حذف کردن و بایکوت کردن اطرافیانم جزئی از مهم ترین قسمتهای زندگی من بود هر کجا که احساس خود کم بینی بی ارزش پوچی و به درد نخوری می کردم هر آن چیزی که موجب این احساسات در من می شد را با نقشه کشی و سیاست بازی تلافی کرده و انتقام می گرفتم و سعی در حذف کردن طرف مقابل می کردم و هرگز حاضر نبودم به نقش خود نگاه کنم .

من یک آهنربای وارونه قورت داده بود همیشه از چیزی که بودم فرار می کردم مشکل به بار می آوردم و مشکلات را به دنبال خود می کشیدو کینه توز ، انتقام گر خودخواه و خود محور و ترسو بودم و از آشکار شدن هویت خود هراس داشته و متمرکز شدن به روی ترس ها مرا از عشق دور کرده بود تنبلی و لذت جویی راحت طلبی و زیاده خواهی مرا به فردی خشمگین عصیانگر و متجاوز تبدیل کرده بود.

من در زندگی پشت بلدوزر نواقص خود سوار بودم و هر چیزی که سر راه من قرار می گرفت خراب می کردم و این برای من رسیدن به هدف محسوب می شد . به خاطر اینکه احساس تهی خلا روحانی ما را افسار کرده بود خود را آدمی کم ارزش می پنداشتم بیرون خود به دنبال ارزش می گشتیم طریق زندگی کردن ما رقابتی و حذفی بود چون نمی توانستیم به اهداف و چیزهایی که دیگران داشتند و برای آن زحمت کشیده بودند ما نیز زحمت بکشیم پس آن را حذف می کردم قدمهای دوازده گانه ما را از خودپرستی خودخواهی و خود محوری و منحصر به فرد بودن جدا می کند .

احساس ارزش را در درون خود جستجو می کنیم و غرور متورم و کاذب خود را کنار می زنیم پیش داوری های ما و قضاوت کردن ما منجر می شد که با واقعیت زندگی خود روبرو نشویم از هر چیزی که متعلق به دیگران است بترسیم و برای بدست آوردنش به سیاست بازی و ناصادقی پناه ببریم که مبادا از او کمتر و به درد نخورتر باشیم .

ما به خاطر اینکه احساس مسئولیت نمی کردیم مسئولیت دیگران برای ما چیزی بچه گانه بود به خاطر اینکه ما هیچ وقت مسئولیت پذیر نبودیم مطرح بودن ستاره و رئیس بودن در هر زیمنه ای برای من هدف بود ما از کسانی که موفق و فکر سالمی داشتند و نمی گذاشتند کسی از آنها سوء استفاده کنند فرار می کردیم.

تکرو بودن در نظر نگرفتن منافع دیگران عشق ما بود ما افرادی متواضع و فروتن نبودیم چون رابطه ی خوبی با خداوند نداشتیم همیشه فکر می کردیم آدمهای بی نیازی هستیم و نیاز به کسی یا گروهی نداریم افکار من نیروی برتر من بود.

حال سنت یک مطرح می شود

این سنت با تمام وجود من در تضاد است شخصیت بیمار گونه من این گونه شکل گرفته است که برای منافع شخصی و تایید طلبی خود دست به هر کاری بزنیم اما سنت یک دست از تایید بر داشتن را به من می گوید . راه ارزیابی و ترمیم درون خود را به من می آموزد تا به روی استعدادها و ارزشهای خود کار کنم تا برای بد آیند و خوش آیند دیگران زندگی نکنیم .

متمرکز بودن به روی افکار دیگران و وابسته بودن به آنها و اینکه دیگران چه فکری در مورد من می کنند در سنت یک به کنار می رود و فقط برای ما (ما) مطرح است نه من ، ما برای رئیس و ستاره شدن پا بر حق و حقوق دیگران می گذاشتیم گمنامی می شکستیم تهمت می زدیم طرف مقابل را خراب می کردیم تا خود را نظر دیگران آدم کار درستی جلوه دهیم این از همان وابسته بودن به تفکر دیگران و افکار گذشته ما می آمد.

سنت یک به ما می گوید که از منافع خود صرف نظر کنیم و منافع گروه را در نظر بگیریم منظور از گروه فقط انجمن نیست . اجتماع خانواده و محل کار نیز هست قدمها ما را از خود جدا کرد و سنت ها ما رابه جمع دعوت می کند .

سنتها برای تکمیل کردن قدمها به وجود آمده هر چیزی که در ما ایجاد اشکال کند و خود را در موقعیت منافع من قرار دهد مضمونش این است که من قدمها را سرسری کار کرده ام.

سنت یک یک توازن است که ما را میانه رو می کند از افراط و تفریط جدا شده و به ما کمک می کند احساس تملک را کنار زنیم احساس تعلق کنیم و به هر آن چیزی که داریم مغرور نشویم حتی دانش و دانستنیهای خود .

مرگ من در من است و حیات من در ما

سنت یک محور ما را به سمت و سوی عشق هدایت می کند ایمان ما را افزایش می دهد ترسهای ما را کم و در مسیر بهبودی ما را هدایت می کند .

سنت یک به ما می آموزد که به نقش خود نگاه کنیم فقط آنکار را انجام دهیم که مسئول آن هستیم آشغالهای خود را جمع کنیم محیط اطراف خود را تمیز کنیم نه اینکه شهردار دیگران باشیم .

اصلهای معنوی سنت یک

این اصلها ما را به سمت و سوی وحدت مودت برابری یکی بودن مساوی بودن فرا می خواند تفاوت و مقایسه احساس دوگانگی و عاقبتی چون مرگ برای ما به همراه دارد .

کارکرد سنت یک برای ما درد دارد و این درد در مواقعی برای ما غیر قابل تحمل می شود این نشان دهنده ی این است که ما قدمهای 12 گانه را برای رفع تکلیف کار کرده ایم .

سنتها فقط در انجمن خلاصه نمی شود بلکه در همه ی زاویه های زندگی ما کاربرد دارد بهبودی شخصی در قالب گروه صورت پذیر است و اگر فردی بود انجمن به درد نمی خورد پاکی ما با حضور مرتب در جلسات شکل گرفت و در ما بودن (حضور در جلسات و گروه) در گروه به وضعیت درونی خود پرداختیم و این گروه بود که ما را به سمت و سوی پاک زیستن پاک فکر کردن و سالم نگاه کردن هدایت کرد.

زیر بنای تمام سنت ها ترس است و نیازمند عمل کرد در تمام گروه هاست .

من امروز دریافته ام محبت کردن به دیگران و احترام گذاشتن به انان در صورتی امکان پذیر است که من در کارکرد قدمهای دوازده گانه توانسته باشم ازخودم جدا شده باشم .

دریافته ام با کارکرد قدمها وپر کردن خلاء درونی و روحانی ام با نیروی برترم میتوانم با حضور فیزیکی ام در گروه پیام آور صلح و آرامش وسفیر عشق باشم.

احوالات هر عضو تجزیه وتحلیل شدن هر عضو و ارتقا بخشیدن هر عضو در قدرت سنت یکم است که شرط آن چگونگی عملکرد در قدمهای دوازده گانه است.

سنت یکم یعنی گذشتن از غرور خودخواهی خودمحوری وخط بطلان کشیدن بر تایید طلبی وتوجه طلبی که حقیقتا این امر برای ما دشوار میباشد اما با عملکرد بر روی قدمهای دوازده گانه عملی است.
همان گونه که قدم اول پایه واساس قدمها است ، سنت اول هم پایه و اساس سنت ها است . سنت یکم تاکید می کند که من به عنوان معتاد جزئی از یک کل هستم به نام انجمن معتادان گمنام و برای بهبود یافتن از بیماری اعتیادم باید با دیگراعضاء انجمن متحد باشم . بدون اتحاد با آنها نه من قادر به حفظ بهبودیم هستم و نه آنها و انجمن هم بدون اعضاء خود - که یکی از آنها خود من هستم – نمی تواند به حیاتش ادامه دهد . ما یازده قدم اول را کار کردیم و در قدم دوازدهم متعهد شدیم که پیام بهبودی مان را به دیگر معتادان برسانیم (همان گونه که در بدو ورود ما به انجمن کسانی دستمان را گرفتند و به گروه آوردند ) .

ما به عنوان معتاد در حال بهبودی ، چقدر امکانات و توان برای رساندن پیام به صورت انفرادی داریم؟ آیا این امکان وجود ندارد که به دلیل برخی از نواقصمان به جای پیام دادن خودمان پیام گیر شویم؟ پس چه باید کرد؟

بهترین راه برای انجام این خدمت که اساس پاکی و بهبودی ما را شکل می دهد و ضامن بقای انجمن هم هست ، کارکرد سنتها است و عالی ترین شکل کارکرد قدم دوازدهم را می توانیم در بکارگیری سنت اول ببینیم .

سنت اول می گوید به جای تک روی کردن به روی منافع مشترکمان تمرکز کنیم . هیچ کدام از ما به تنهایی قادر به پاک ماندن و رساندن پیام به شکل درست آن نیست . باید با توجه به اینکه هر کدام از ما از استقلال فکری و عمل برخورداریم با هم متحد شویم و کاری را که به نفع خودمان و گروه مان است را انجام دهیم . این اتحادی که از آن صحبت می شود کاملا عملی است نه در حد احساس . همه ما متعهد هستیم که به سرنوشت خودمان و منافع مشترکمان توجه کنیم ، چون راهی بجز این نداریم . یا متحد می شویم و برای پاک ماندن به هم کمک می کنیم و یا تنها می مانیم و به دنیای مخوف و سیاه گذشته مان برمی گردیم !