انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: کتابخوانی قسمت دوم قدم اول
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
در هنگام تحمل بار سنگين احساس مردن و فلسفه مرگ دردناك در اثر سرطان و جدا شدن از متعلقين و اعضای خانواده، احساس و افكار سناریوسازمان مارا راحت نمي‌گذارد. توانايي كنترل و اداره‌ي زندگي عادي را از ما مي‌گيرد و زندگي‌مان را در آشفتگي و عدم قابليت در مدیریت و كنترل کردن و امرار برنامه‌ي عادي زندگي را خواهيم ديد. ما هروقت فكرمان را به درد و داشتن اين بيماري در خودمان متمركز كرديم. درك و احساسات و قابليت‌هاي خودرا هم در مقابل تحمل و پذیرش و درمان سرطان ضعيف و غيرقابل كنترل ديديم، اين كلافگي و سرگرداني مارا بيش از قبل حساس‌تر و زود رنج‌تر مي‌كرد، ما متوجه‌ي بي‌قدرتي اراده و قدرت شخصي و مال و اموال خودمان شدیم و در خودمان احساس گناه، بي‌عرضگي، بي‌پشتوانگي، تنهايي مي‌كرديم. ما کاملاً خود را تسلیم مرگ نکرده‌ بودیم و دائم با خود، خداوند و ديگران ناسازگاري داشتیم و با اين بیماری و سرنوشت بدون اطلاع و آگاهی درست داشتن مقابله مي‌كرديم. با این حال هيچ اعتقاد و اميدي به اين نوع مقاومت و اعمال خود نداشتيم. مادر اصل بدون آشنايي خود را تسلیم مرگ ناخواسته کرده بودیم. اکنون با خاطری جمع و با اصول خودیاری اين قدمها، خودرا تسليم برنامه كرده ايم و البته بجای تسليم مردن و مرگ تدریجی، بهتر دیدیدیم تسلیم خداوند کردیم و عدم قدرت و كنترل خودرا هم توجيه مي‌كرديم. مشاهده مي‌كنيم كه زندگي هريك از ما تحت تأثير تجمع توده‌هاي ناهنجار سرطاني و ناامیدی و بی پناهی قرار گرفته و از هم پاشيده شده است. اين واقعيتي است كه بايد بپذيريم و تنها زمانی مي‌توانيم آن‌را بپذیریم که خودمان تمايل داشته باشيم و با اقرار كردن به داشتن بیماری سرطان جلوي انهدام سلولهای كامل خودرا بگيريم. اما نمي‌توانيم خودمان را نجات داده و سرطان خود و رُشد آن‌را تغيير دهيم، اما با اطمینان به نیروبرتر روحیه میگیریم. چون تغيير دهنده‌ي اصلي كس ديگري مي‌باشد. ما فقط با پذيرش عجز و ناتواني و كنار كشيدن خود از سر راهش مي‌توانيم از كمك آن كس بهره‌مند شويم. اثرات اين بيماري در تمام ارگانيزم جسمي‌، رواني، روحي، احساسات ما باعث شده است كه اختيار زندگي از دست‌مان خارج شود، ما حتي توانايي نداريم درمورد افكار مخرب ديگران كه براي‌مان دلسوزي مي‌كنند، راهكاري ارائه دهیم.
با دلسوزي که اين افراد به ما انتقال مي‌دهند، به حرمت، اعتماد به‌نفس و توازن‌مان را كاهش می‌دهند. ما واقـعاً درمانده و عاجـزانه نمي‌دانـيم با اين اشـخاص كه قصد محبت و همدردي با مارا دارند، چگونه رفتار كنيم، ما براي دوري و احتراز از آن‌ها خودرا محكوم به تنهايي و انزوا مي‌كنيم. همه‌ي انرژي ما در اين‌گونه امور تلف شد و باعث ‌گردید تا ما كمبود توانايي، انرژي و بي‌رمقي مزمني را تجربه نماییم. ما به آرامي در مقابل مسائلي قرار خواهيم گرفت، كه هيچ ارتباطي به ما ندارد، اما به دليل حساسيت در آن امور مداخله‌ می‌کنیم و در مواقع بيجا و بي‌ربط واكنش شديد نشان مي‌دهيم. اين مداخلات و ارتباطات غير ضروري، انرژي كه بابت نابودی سلولهای مخرب نياز داريم را از بين خواهد برد و به جاي اين‌كه به خودمان كمك كنيم، به ديگران هم بي‌احترامي مي‌كنيم. تا وقتي كه به اين اعمال غريزي ادامه مي‌دهيم، هيچ توجهي به احتياجات و سلامتي جسمي، رواني، روحي خودمان نخواهيم داشت. ما نياز داريم كه روي توانايي معنوي و روحاني خودمان تمركز داشته باشيم. با اين اتلاف انرژي، اين خودمان هستيم كه صدمه مي‌بينيم. با ادامه به اين اعمال و افكار بنيه‌ي ما كاهش يافته و ما خسته و بي‌رمق در مقابل غول سرطان تنها خواهيم ماند. عده‌ای از ما كه استاد كنترل زندگي ديگران و مداخله‌ در امور دیگران بوديم، در اين مقطع درد و عذاب بيش‌تري خواهيم كشيد. چون خودرا در مقابل اداره‌ي زندگي آن‌ها ناتوان خواهيم يافت، به نحوي كه در مقابل آن‌ها هم شرمنده خواهيم بود. ما با روش پافشاري كردن در اين مداخلات و كنترل كردن‌ها هم به خود و هم به آن‌ها صدمه خواهيم زد. وقتي نتيجه كارها طبق دلخواه‌مان نباشد، امكان بهره‌گيري درست از زندگي را از خود و آن‌ها خواهيم گرفت. گروه سرطاني‌ها به ما قول نمي‌دهد كه سرطان ما كاملاً از بين برود، نه چنين ادعايي نيست. اما وعده مي‌دهد اگر بتوانيم با اصول اين برنامه، دست از همه‌ي مداخلات و كنترل و پافشاري در انجام كار ديگران بكشيم، با انرژي مازاد و ذخيره شده در خودمان قادر خواهيم بود، جلوي درد و رُشد سلولي توده‌هاي سرطاني را بگيريم و براي اولين بار زندگيِ رو به رُشد معنوي و روحاني خودرا نظاره‌گر باشیم. ما بايد باور كنيم كه مداخلات در امور ديگران، داشتن توقعات، استرس‌هاي حاصل در اثر درگيري و كنترل كردن زندگي و سرپرستي از آن‌ها بود، كه فعاليت سلول‌هاي سرطاني ما را فعال و حمایت مي‌كرد. چون ثابت شده است كه همين استرس‌ها و درگيري‌هاي غير ضروري و دخالت در امور و مشكلات زندگي ديگران، باعث ضعف سیستم دفاعی بدنمان شد که رُشد سلول‌هاي سرطاني در ما است و ما هم استاد مداخله در كار ديگران بوديم. آن‌قدر غرق مشكلات و كارهاي ديگران بوديم كه خودمان را به‌طور کلی فراموش و گم كرديم. براي كنترل درد و جلوگيري از رُشد سلول‌هاي غده‌ي سرطاني خود، نياز به قدرتي فراتر از قدرت بشري داريم. اين قدرت فقط از طريق نيروي برتر از خودمان تأمين مي‌شود. اگر شرايط جذب اين نيرو را پيدا كنيم موفق خواهيم بود. با مسئله‌ي ساده‌اي رو به رو نيستيم، چون اگر فرصت را از دست بدهيم، بايد خودمان را مرده فرض كنيم. اما اگر شرايط را رعايت كنيم، مطمئناً توانايي غير قابل باوري را كسب خواهيم كرد. ما انرژي و وقت خودرا در اموري تلف مي‌كرديم كه نبايد مي‌كرديم. حالا هم پشيمان و نااميد نيستيم، مي‌توانيم با دخالت نكردن در امور ديگران و سخت نگرفتن، شرايط ويژه را كسب كنيم و خودمان را در مقابل سلول‌هاي ويران‌گر سرطان قوي كنيم. ما وقتي اقرار كنيم كه مسئول ابتلا به سرطان خود نبوديم و خودمان هم قادر به درمان خود نيستيم. كارمان به صورت جدي ولي ساده آغاز مي‌شود. در حقيقت ما با متمركز كردن انرژي اكتسابي، کمکی میکنیم به سربازان مدافع بدن خود تا روي سلول‌هاي ناهنجار سرطاني پیروز شوند، ما تنها در این صورت توانايي كنترل درد و جلوگيري از رُشد آن‌را خواهيم داشت. براي اين منظور نياز است كه كارمان را با راهنماي خود هماهنگ کنیم و می‌توانیم با صبوري به كاركرد قدم اول و ادامه‌ي اين قدم وارد قدم دوم شويم، شايد اين كارها به نظرتان سخت و مسخره بيايد، اما اين را بدانيد كه اين اصول براي ما نتیجه‌بخش بوده است، چون برنامه آسان است. فقط بايد آن‌را جدي گرفت و يك برنامه‌ي مستمر روزانه براي انجام و اجراي آن گذاشت. قدم اوّل ما را در مسير تسليم شدن، پذيرش، عشق، قبول مسئوليت، اولويت دادن به برنامه، اعتماد كردن به يك نفر به عنوان راهنما، رها كردن اموري كه هيچ ارتباطي به ما ندارد و صلح و آرامش دعوت مي‌كند!
بايد اين را بپذيريم كه زندگي قبل از ما و بدون هيچ نقش و دخالتي از ما اداره مي‌شد و بعداز ما هم بدون دخالت ما به راه و مسير طبيعي خود ادامه خواهد داد. ما بايد بپذيريم كه نظام دقيق آفرينش تحت نظم خاصي قرار دارد، كه توسط ناظمي مدبر و مهربان و دلسوز اداره مي‌شود و دخالت ما هیچ دلیل و اثری منطقی ندارد. بايد بگذاريم كه او بكار خودش برسد، چراکه او بیش از ما بر اوضاع و احوالمان واقف بوده است. با اين‌كه برداشتن اين قدم‌ها آسان است، ولي بايد توجه كنيم كه بايد آن‌را به صورت جدي انجام دهيم، پس از برداشتن اين قدم‌ هاست كه احساس سبك‌بالي خواهيم كرد، چون بار سنگين را از روي دوش‌مان بر مي‌داريم. ما ديگر حمال رفتار و مجري اعمال و واكنش ديگران نيستيم، ما به درگیری ذهنی و جنگيدن با افكار و رفتار بيمارگونه‌ي خودمان خاتمه مي‌دهيم