انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: سی ویک روز در نارانان "مراقبه روزانه"
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3 4
.....................................روز اول...............................
وقتی پسرم که به خاطر سوءمصرف اعتیاد کاملا دیوانه شده بود .تمام مبلمان خانه را شکست .احساس ناامیدی مطلق کردم .فهمیدم که هیچ کدام از رفتار های من قادر به کنترل اعمال پر خاشگرانه ی او نبود تصمیم گرفتم او را به یک مرکز باز پروری ببرم .نکته مثبت این تصمیم این بود که باعث شد با نارانان آشنا شوم .در جلسه اول یاد گرفتم که در برابر بیماری اعتیاد کاملا نا توان هستم و متوجه شدم که کنترل زندگی ام راز دستم خارج شده است .من قدم اول را پذیرفتم.
به زودی به این باور رسیدم که قدرت برتری وجود دارد .پروردگاری مهربان که در هر شرایطی به من کمک می کند و متوجه شدم که در مقابل چنین بیماری تخریب کننده ای تنها نیستم .واین گونه قدم دوم را پذیرفتم .
وقتی زندگی ام را به دستان قدرتمند خداوند سپردم .پی بردم که می توانم تسلیم و قدم سوم را قبول کردم.
مراقبه روزانه :امروز به جای احساس تاسف وناامیدی ،می دانم که اگر شجاعتش را داشته باشم در هر مو قعیتی کارهای زیادی است که می توانم انجام دهم .نارانان به رشد معنوی من کمک می کند وبه من قدرت تغییر رفتارهایم را می دهد ومرا از دخالت در بهبودی پسرم باز می دارد من خود را با این یادآوری که همیشه می توانم به نیروی برتر تکیه وآن چه را که نمی توانم تغییر دهم به او بسپارم ،تسلی می دهم .
روز دوم ...... ........ تصمیم گیری

نارانان به من آموخت که چگونه تصمیمات تم را به عقب نیندازم. امروز به روشنی می بینم که چه طور در گذشته ،نا خود آگاه تصمیم هایم را به تاخیر می انداختم .وبه جای آن ترجیح می دادم بگذارم دیگران و سر نوشت برای من تصمیم گیری کنند وقتی که نتیجه تصمیماتم زندگی مرا تحت تاثیر قرار می داد واکنش من این بود که دیگران را سرزنش کنم .نمی پذیرفتم که من مسوول عواقب کم کاری هایم هستم .
دعای آرامش به من یاد می دهد که چگونه اموری را که می توانم تغییر دهم و مرا تشویق به تصمیم گیری در زمان مناسب می کند
تصمیم گیری و انجام کارهایی که می توانم .هردو به من آسودگی و آرامش روحی می دهد تا هم چنان که به رشد معنوی می رسم با آغوشی باز به استقبال چالش های تازه بروم.

مراقبه ی روزانه::نشریات نارانان به من یاد داد که تصمیم نگرفتن بد ترین تصمیم ممکن است . فقط برای امروز. اجازه نمی دهم دیگران برای من تصمیم گیری کنند وبه سادگی تصمیم هایم را به تاخیر نمی اندازم.
..........روز سوم ......................................خشم
وقتی پسرم مواد مصرف می کرد اغلب به من و خانواده ی مان پرخاش می کرد و موقعیت های شرم آوری رابه وجود می آورد. تلاش من برای صحبت با او همیشه با بحث های تند به پایان می رسید که این به خشونت های بیشتری دامن می زد .نارانان به من آموخت که خشم مرا نابود می کند پروراندن خشم نشانه ی این است که من هنوز قدم اول را نپذیرفته ام اگر من در مقابل بیماری اعتیاد نا توان هستم ،چگونه می توانم انتظار داشته باشم که فرد معتاد .مشتاق و یا قادربه یک گفتگوی عاقلانه باشد؟تا زمانی که من انتظارات غیر ممکن دارم با خشونت بیشتری روبرو خواهم شد .هنگامی که صادقانه اعتراف کنم که در برابر بیماری اعتیاد ناتوان هستم .آنگاه قادر خواهم بودقدم دوم را بپذیرم و درک کنم یک نیرو برتر می تواند بیماری اعتیاد را اداره کند .وقتی من معتادم را به دستتان قدرتمند خداوند بسپارم دست از کنترل کردن رفتارها و زندگی معتاد بر خواهم داشت .با جدا کردن کامل خودم از بیماری او همراه با عشق .می توانم به آرامش برسم و از تمامی آن خشونت ها فاصله بگیرم .
مراقبه ی روزانه """نارانان مرا تشویق می کند که گرفتار خشم نشوم .می توانم به سادگی دنبال آرامش وصلح باشم .
فقط برای امروز،می توانم صبورانه خونسرد باشم و منتظر آرامشی بمانم که نیرو برترم برایم فراهم خواهد کرد.
"یکی از مهم ترین درس هایی که آموختم این است که به جنگیدن پایان دهم و از خشم ره شوم این برای بهبودی من ضروری است.
.....روز چهارم ............................................................عزت نفس
زندگی کردن با یک معتاد و دیدن احساس درد،ناامنی و ترس درمن احساس گناه ایجاد کرد وعزت نفس مرا تحت تاثیر قرار داد و احساس ناچیز بودن و دیوانگی می کردم .بیماری من به جایی رسید که دیگر زندگی نمی کردم و فراموش کرده بودم که بیش از این چگونه انسانی بودم هروز خود را عصبانی تر وغمگین تر می دیدم .دیگر از زندگی لذت نمیبردم و آرام آرام خود را از دیگران جدا کردم .
بعد از تلاش های فراوان برای پیدا کردن راه حلی برای مشکلم در یک جلسه ی نارانان شرکت کردم در آن زمان بود که فهمیدم عزت نفس و ظرفیتم برای عشق ورزیدن کاملا از بین رفته است به کمک برنامه ی نارانان مهربانی سایر اعضا و درکی که از جلسات به دست آوردم .فهمیدم که چه قدر مهم است خودم را دوست داشته باشم من نیاز داشتم تا روی بازیابی عزت نفسم کار بکنم عشق ورزیدن به خودم آن گونه که به خود فزصت رشد معنوی بدهم کمک کرد تا پذیرش دیگران و دوست داشتن آن ها به همان گونه که هستند برایم آسان تر شود این به من کمک کرد تا روابطم با نیروبرتر دیگران و معتادم را بهبود بخشم .
مراقبه ی روزانه"""" امروز سپاسگزار برنامه هستم که به من راه دوست داشتن خود وعشق ورزیدن به دیگران را آموخت عزت نفس و اعتماد به نفسم بهبود یافته است و این به من اجازه می دهد که زندگی لذت بخش تری داشته باشم وبه من شجاعت آن را می دهد که تغییر دهم آن چه را که می توانم و به پذیرم آن چه را که نمی توانم تغییر دهم .
.......... روز پنجم............................................................ دلسوزی به حال خود.
من خود را قربانی شرایط تاسف باری می دانستم که در آن زندگی می کردم و دیگران را به خاطر اعمالم سرزنش می کردم به دلیل رفتار های منفعلانه ام همیشه منتظر بودم دنیا روی سرم خراب شود این طرزفکر هیچ چیز مثبتی به زندگی ام نبخشید ومن همه چیز را در زندگی ام با تلخی شک نگرش منفی و آسیب پذیر به پایان می رساندم احساس دلسوزی و ترحم من به خودم آن قدر زیاد بود که ارزش های درونی جایگاهم واز همه مهم تر قدردانی را در من تحت تاثیر قرار داده بود . مجبور بودم مدام سختی های زندگی ام را به دیگران اعتراف کنم در نارانان یاد گرفتم نباید چنگ زدن به گذشته را ادامه دهم ونیز نباید خود را یک قربانی تلقی کنم بلکه باید تلاش کنم تا از تمام شرایط زندگی ام درس بیاموزم درسی که بتواند رشد معنوی را در من تقویت کند .
هنگامی که یاد بگیرم خود را آن گونه که هستم بپذیریم پذیرش خودم به عنوان یک فرد عادی با همه ی توانایی ها و نقص هایم آسان تر است من می توانم بر روی نقاط قوتم تاکید کنم و برای از بین بردن نقص هایم تلاش کنم هم چنین به جای دلسوزی به حال خود عزت نفسم را بالا ببرم من تنها کسی هستم که می تواند رفتارهای من را تغییر دهد.

""مراقبه ی روزانه ::بگذار همیشه به یاد داشته باشم همان اندازه که دلسوزی به حال خود نابود کننده است عزت نفس به من امکان رشد می دهد هم چنان که رشد می کنم قادر می شوم انسان آزادی باشم .
""امروز تنها بر روی تغییر خودم و رفتارهایم کار خوام کرد .امروز انتخاب می کنم که در زندگی ام آرامش وصلح داشته باشم
روز ششم......................................انتظارات
آن روزها که پسرم مواد مصرف می کرد و بعد ها که وارد برنامه شد آرزمی من این بود که او به سرعت بهبود یابد قصری در آسمان ساختم که پر بود از انتظارات من از بهبودی او بود.
نارانان به من آموخت که نباید هیچ انتظاری داشته باشم وقتی من اتظارات بیهوده می سازم خوذ را در معرض غم سرخوردگی عصبانیت و احاس گناه قرار می دهم اگر این انتظارات کاملا بر آورده نشوند بسشیار ناراحت می شوم و اگر بر آورده شوند باز هم احساس رضایت و خوشحالی برای آن چه اتفاق افتاده نمی کنم زیرا فکر می کنم این چیز است که باید می شد و هیچ اتفاق خاصی نیفتاده است
امروز سعی می کنم از پسرم انتظار نداشته باشم که چون در حال بهبودی است باید با آرامش و عاقلانه رفتار کند باید به یاد داشته باشم او یک انسان است همان گونه که من هستم انسانی که مانند من توانایی و ضعف هایی دارد با کم کردن انتظاراتم .از در گیری های احتمالی پرهیز می کنم
"""""مراقبه ی روزانه ::: با کمک قدرت برترم تلاش می کنم تا انتظاراتم را کم کنم سعی می کنم نه انتظار به وقوع پیوستن اتفاق های خوب را داشته باشم ونه ترس از بحران هایی که ممکن است پیش بیاید تلاش می کنم تا سهم خود را با کار بستن نظم کوشش تعهد و عشق به خوبی انجام دهم امروز به یاد خواهم داشت برای داشته هایم سپاس گزار وتسلیم راهی باشم که در آن قرار خواهم داشت .
.......... رور هفتم...................................................نگرش .
نارانان به من یاد داده است تا انگیزه ها و نیاتم را قبل از بیان افکارم به دیگران کاملا بررسی کنم حالا می توانم به جای نگرش های سرزنش گر پرخاش گر و نابود کننده رفتارهای منظم تر،مسوولانه تر قاطعانه تر ومتعال تر ی داشته باشم . متوجه باشم که هنگام صحبت با یک معتاد او را قضاوت می کنم گر چه در انتخاب بسیار دقت می کردم نحوهی صحبت و لحن صدایی که به کار می بردم .می توانست آن چه را که می گویم سرزنشگر یا قابل قبول جلوه دهدو
هنگامی که با آرامش رفتارهایم را تغییر دهم .می توانم موضع سازنده تر و عاقلانه تری داشته باشم نتیجه ی این تغییرات می تواند این باشد که معتادم را تشویق به مراقبت از بهبودی خود کند این حقیقت بسیار ارزشمند است .زیرا مارانان به من آموخت که یک عملکرد ساده از هزاران حرف با ارزش تر است .
با بررسی انگیزه ها وتغییر نگرش هایم احساس بهتری نسبت به خودم دارم و رشد معنوی ام را می بینم

""مراقبه ی روزانه"زمانی که عجز خود را در برابر بیماری اعتیاد می پذیرم .باید بر روی دعا آرامش تمرکز کنم .
به این ترتیب از قدرت برترم می خواهم به من شهامت دهد که تغییر دهم آن چه را که می توانم .یکی از چیز هایی که ایمان دارم می توانم تغییر دهم نگرش من نسبت به بهبودی و رشد معنوی ام است
.
.... روز هشتم...................................................................................حمابت نا سالم
برای من درک معنی حمایت نا سالم بسیار سخت بود. این که بفهمم به جای این که به معتادم کمک کنم تا حالش بهتر شود در واقع داشتم به او کمک می کردم تا به مصرفش ادامه دهد .حمایت نا سالم چیزی بود که من به انجامش عادت کرده بودم . مثل قرض دادن ماشین . پاس کردن چک های بی محلش. باز گرداندن چیزهایی که از دست می داد .عذر وبهانه آوردن برای دیگران وقتی کارهارا اشتباه انجام می داد و میزبان مهمانی های او بودن فکر می کردم با مهربان بودن و کمک کردن به او همه چیز درست می شود .
برنامه ی نارانان و اعضای گروه بودند که چشم مرا به روی اطرافم باز کردند وقتی یاد گرفتم با حمایت نا سالم از معتاد م کارهایی را انجام می دادم که او مسوول انجام شان بود .احساس بسیار خوبی پیدا کردم .
باید تغییر می کردم و آرام آرام تغییرات اتفاق افتاد . همه چیز های گرانبها در خانه را از دسترس او خارج کردم و
از جمله دسته چک ها کارت های اعتباری سوییچ ماشین . ومطمن شدم که همه چیز را در محل امنی قرار دارد .
از عذر بهانه و دروغ گفتن برای سر پوش گذاشتن روی اشتباهاتش دست برداشتم .

"مراقبه ی روزانه " من از نیروی برترم می خواهم مرا راهنمایی کند تا بتوانم فرق بین کمک کردن و حمایت نا سالم را تشخیص دهم به من کمک کند تا بیش از آن که کاری کنم که به حمایت نا سالم منجر شود و برایم پشیمانی بیاورد به آن فکر کرده و از انجام آن خوداری کنم امروز در جلسات نا رانان منبع بی حد و اندازه از راهنمایی و هدایت را پیدا کرده ام
من با درک مفاهیمی مثل وابستگی متقابل رها کردن ،حمایت نا سالم و انکار در خود و معتادم به رشد می رسم
روزنهم .............................................. ظاهر سازی
تمام خانواده من از جمله خودم عادت داشتیم که هیچ وقت چیزی را که واقعا می خواستیم به زبان نیاوریم بنابر این من یاد گرفتم ظاهر سازی کنم و با بازی کردن نقش قربانی از دیگران باج بگیرم من حقیقت را پنهان می کردم و شرایطی ایجاد می کردم که بتوانم به اهدافم برسم .
با شرکت در جلسات نارانان فهمیدم که این رفتارها چیزی جز طاهر سازی نبود متوجه شدم که معتاد نیز به همین شیوه رفتار می کند قبول ترفند هایش دادن پول به او .هروقت که تقاضا می کرد .و بر آورده کردک خواسته هایش به خاطر احساس گناهی که داشتم برایم آسان بود من دورغ ها و قول هایش را باور می کردم زیرا می خواستم به او اعتماد داشته باشم یا شاید به این خاطر که می ترسیدم به من پر خاش کند .
با کمک گرفتن و گوش دادن به تجربه اعضا یاد گرفتم که مشکلات را به شیوه ای صادقانه حل کنم از رفع مشکلات معتادم خوداری کنم .
تا مسوولیت هایش را به عهده گیرد و عواقب اعمالش را ببیند سرزنش کردن توبیخ کردن او برای هر چیز که در خانه اتفاق می افتاد را کنار گذلشتم به تدریج با او هم دردی کرده و درک کردم که او هم از بیماری رنج می برد .

"مراقبه ی روزانه"امروز راهی سالم برای برآورده کردن نیازهایم و ایجاد روابطی که بر پایه ی صداقت و نه با استفاده از ترفند یاد گرفتم.
روز دهم........................................................مشکلات
پسرم به مدت سه سال مواد مصرف می کرد همه چیز را در اطرافش نابود کرده بود خانواده بستگان دوستان و موفقیت های مالی اش از طرف دیگر ما در خانه به جنگیدن شکایت کردن دادن درس اخلاق ظاهرسازی حمایت نا سالم و بزرگ کردن او و بیماری اش عادت کرده بودیم من معتادم را مسبب همه ی مشکلاتم می دانستم اما سرانجام متوجه شدم که به یک کمل گرای پر خاش گر کنترل کننده بد بین تبدیل شده ام .نهایتا فهمیدم که بسیار غمگین و خودم مسوول بسیاری از مشکلات می باشم .
وقتی به دنبال کمک برای پسرم بودم او قبول کرد که به یک برنامه ی بهبودی برود و من هم از نارانان راهنمایی گرفتم ما سرانجام نور رل در انتهای تاریکی دیدم من آمده بودم که دریابم مشکلات همیشه وجود دارند اما نارانان به من آموخت که اگر ذهن خود را باز بگذارم می توانم با مشکلات مقابله کنم .نارانان به من ابزارهایی داد تا با مشکلات عاقلانه تر روبرو شوم شعار "چقدر اهمیت دارد"؟ کمکم کرد تا در یابم به چه مشکلاتی توجه کنم وبه چه مشکلاتی توجه نکنم مشارکت در گروه به من یاد داد که نباید از دیگران توقع داشته باشم چرا که انتظارات تنها باعث مشکلات بیشتر می شود و باید سعی کنم فقط برای امروز زندگی کنم . از نارانان یاد گرفتم که اعتیاد یک بیماری است و چگونه با بیمارم همدردی کنم من نیاز دارم به خودم ونیروی برترم تکیه کنم تا بتوانک راه حلی برای مشکلاتم پیدا کنم /

"مراقبه ی روزانه " به درخت بلوط می اندیشم که چگونه با وجود باد و آتش با قدرت رشد می کند امروز هر وقت که با مشکلات روبرو می شوم از نیرو برترم سپاسگزاری می کنم مشکلات من موقعیت هایی هستند که من با حل کردن شان به زشد می رسم و قوی می شوم
صفحه‌ها: 1 2 3 4