2014-04-03، 03:18
2014-04-15، 10:08
بیمار اعتیاد بیماری نبود خدا در زندگی و یک خلابزرگ معنوی است. من به عنوان انسان نیاز به امنیت عاطفی و احساسی و روانی و معنوی دارم و از همان دوران کودکی با ترس و وحشتی که از خداوند در من نهاده شده بودم ارتباط با او را کنار گذاشتم و برای تامین انرژی و امنیت به افراد و اعمال و پول و مادیات و دنیا مرتبت شدم و از آنها خواستم خدای من باشند. من بجای یک نیروی برتر به ده ها نیروی برتر بدرد نخور و مزاحم و سواستفادگر وصل شدم و وقتی میدیدم هرکدام درد مرا تسکین نمیداد فوراً بسراغ دیگری میرفتم و توقع خدایی از انسان داشتن بزرگترین اشتباه من در زندگیم شد و من هرروز این اشتباه را تکرار میکردم. پس از 45 سال دربدری و سرگردانی به سمت اصول خودیاری امدم در ابتدا فکر کردم که این اصول طریقت خداشناسی است. اما بمرو متوجه شدم تا خودم را شناسایی نکنم امکان شناخت و آشتی با خداوند را ندارم و اصول خودیار به من نشان داد که من بنده و فرزند خداوند هستم و یک بیمارم و اگر به خودم برسم مطمئناً به خدا خواهم رسید و من بدون اینکه ناامید شوم اصول خودیاری را گرفتم و پس از شناخت خودم فهمیدم که من آنقدر غرور و انکار دارم که هرگز خداوند را قبول نداشتم و سعی کردم غرور و انکارم را کنار بگذارم و با کنار رفتن آنها متوجه حضور کسی در وجودم شدم که سالها او را در خودم احساس میکردم. اما غرور و انکار اجازه دیدن و کمک خواستن را از نمیداد. تازه فهمیدم برای شناخت خداوند در ابتدا بهتر است خودت را بشناسی و اگر اینکار را نکنی خداوند هم یک بازیچه برای فریفتن خود و دیگری خواهد بود.