انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: دلتنگی های من
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10
سخت است میدانی….؟
اینهمه دل در دنیا هست,
که هیچ کدام برایم تنگ نمی شود…
بسیار نمی خواهم…
تنها کمی برای چشم به هم زدنی دستت را به من بده تا دلت را در آغوش گیرم.
میگن پُشت سر مسافر آب بریزی بر میگرده..
اشک که از آب زلال تره چرا مسافر من…..
بر نمی گرده…؟
چه شـباهـت متـفـاوتی بـین ماسـت…!!!
تـو دل شـکـسـتـه ای ،من دلــشــکـسـتـه ام ..
فقط برای یک بار !
مرا در افسون مبهم یک دروغ …
شناور کن !
سر به گوش من بگذار ..!
و آرام بگو :دوستت دارم….!
گفتی:
شاید برگشتم..
هنوز زنده ام!
به امید همان “شاید” ..
 
[تصویر:  Avazak.ir-Love10716-500x375.jpg]
چه بر سر ما آمد..؟
که «سلام»ساده‌ترین واژه میان آدم‌ها…
برایمان تبدیل به دشوارترین واژه شد…
چنان که برای بیانش..
باید به دنبال بهانه بگردیم…
ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﻗﻠﺐ ﺗﻮﻣﺤﮑﻮﻣﻢ ﺑﻪ ﺣﺒﺲ ﺍﺑﺪ!!
ﺑﻪ ﯾﮑﺒﺎﺭﻩ ﺟﺎ ﺧﻮﺭﺩﻡ ……
ﻭﻗﺘﯽ…
ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺑﺎﻥ ﺑﺮﺳﺮﻡ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩ:
ﻫﯽ..
ﺗﻮ …
ﺁﺯﺍﺩﯼ!
ﻭ ﺻﺪﺍﯼ ﮔﺎﻣﻬﺎﯼ ﻏﺮﯾﺒﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﻠﻮﻝ من می آمد…
می سپارمت به خدا …
کاش خدا هم روزی تو را به من بسـپارد !!!
هربار کودکانه دست کسی را گرفتم گم شدام …..
ترس من ازگم شدن نیست …..
ازگرفتن دستیست که بی بهانه رهایم کند…
صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10