انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: زمستان
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
زمستان سردی بود و کلاغ غذایی برای سیر کردن بچه هایش نداشت پس ذره ذره گوشت تن خود را کند و به آنها خوراند تا زمستان تمام شد .
کلاغ مرد ولی بچه هایش نجات پیدا کردند و گفتند که خوب شد که مرد خسته شدیم از این غذای تکراری ....
این است حقیقت روزگار ما . Confused
چه ساده لوحانه . . .

بال بال زدن هایت . . .

میان بازوانم را . . .

باور کرده بودم . . . ! ! !

نمی دانستم . . .

تمرینِ پریدن . . .

به هوای دیگریست . . . .
خدا تو را برای عاشقانه زیستن به من نداد ، برای شاعرانه زیستن ز من گرفت …