انجمن بانیان بهبودی

نسخه‌ی کامل: 9) زماني كه من تسليم به شهوت شدم و يا پس از شهوتراني اجباري ديدم كه بيش از اين نميتوا
شما درحال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب‌بندی مناسب.
9) زماني كه من تسليم به شهوت شدم و يا پس از شهوتراني اجباري ديدم كه بيش از اين نميتوانم شهوت كنم چه احساسي به من دست داد؟ خشم – ترس – نگراني – رنجش – غمگيني و دلتنگي – ناراحتي – افسردگي – شكست – خلاء و پوچي – فرار از احساس و ...
ما بنا به شخصيت و شدت بيماري خود، و همچنين بنا به كيفيت عجزي كه تجربه ميكنيم امكان دارد هر كدام از احساسات گفته شده را تجربه كنيم. و بسياري از احساسات ديگر كه نوشته نشده. همه ي اين احساسات به نوعي عجز ما هستند. اما در بخشی از عجز همان لحظاتي است كه با اينكه واقف هستيم كه نمیتوانیم ادامه دهيم و نميخواهيم اين احساسات را تجربه كنيم اما باز هم آن لذت موقت و زودگذر را به اين احساسات ترجيح ميدهيم و خود را در نقطه¬ي تنفر از خود قرار ميدهيم. كار ما واقعا مسخره و مضحك است.. اما واقعیت دارد. چون ما شهوت ميكنيم تا از احساسات بالا فرار كنيم و حال آنكه در ميانه¬ي شهوت و يا بلافاصله پس از آن باز هم احساسي را كه از آن فرار ميكرديم و همچنین احساسات منفي افزون بر آن را تجربه ميكنيم. عصباني هستيم و به شهوت پناه ميبريم تا خود را تسكين دهيم اما مسكن ما فقط براي چند لحظه است و عصبانيت ما نه تنها باقي ميماند بلكه احساس تنفر از خود و ناراحتي و افسردگي و رنجش و خلاء و پوچي و خشم بر خود هم، به آن اضافه ميشود. انگار بهتر بود در همان عصبانيت اول باقي ميمانديم و اينجا معلوم ميشود كه در واقع اينكه ما براي فرار از احساسات خاصي به شهوت پناه ميبريم هم يك اعتياد و هم يك توجيح براي شهوت است. اما آيا هرچقدر هم شهوت لذت بخش و تسکین دهنده باشد، به تجربه¬ي اين احساسات و تخريب روحي و رواني و عاطفي خودم مي¬ارزد؟! هرگز.