![]() |
دلنوشته - نسخهی قابل چاپ +- انجمن بانیان بهبودی (http://forum.banianbehboodi.ir) +-- انجمن: سرگرمی و شنیدنی (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=268) +--- انجمن: دنیای اس ام اس (پیامک) SMS (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=269) +---- انجمن: دلتنگی (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=271) +---- موضوع: دلنوشته (/showthread.php?tid=2648) |
RE: دلنوشته - Arghavan - 2014-07-08 راستي حالا كه غرقي نمي كند ..... كنارت ايستاده باشم ... بگذار همه چيز را از وسط قيچي كنم !!....يا نه ؟ ... تا تو در نيمي باشي و من در نيمي ديگر .... راستي دستي كه روي شانه ات جا گذاشته ام را.... چه ميكني ؟؟؟.... RE: دلنوشته - shakiba - 2014-07-13 گفتند: گرسنگی نکشیدی عاشقی یادت بره ..! روزه گرفتم تا فراموشت کنم . اما شدی... دعای افطار و حاجت سحرم !!
RE: دلنوشته - sadaf - 2014-07-13 هر کس ز خدا می طلبد راحت جانی من طالب آنم که تو بی غصه بمانی...
RE: دلنوشته - sadaf - 2014-07-13 حالا که رفته ای ،پرنده ای آمده است در حوالی باغ روبرو...هیچ نمی خواند ؛فقط می گوید :کو کو ؟؟ RE: دلنوشته - هادی - 2014-07-13 ما در هيچ حال قلب هايمان خالي از غم نخواهد شد چرا که غم وديعه يي ست طبيعي که ما را پاک نگه مي دارد انسان هاي بي اندوه به معناي متعالي کلمه هرگز " انسان " نبوده اند و نخواهند بود از اين صافي انسان ساز نترس RE: دلنوشته - Arghavan - 2014-07-13 شعله ي آتش عشقم منگر بر رخ زردم ... همه اشكم ، همه آهم ، همه سوزم ، همه دردم ... چون سبويي كه شكسته است و رخ چشمه نبيند ... كو اميدي كه دگر باره هماغوش تو گردم ... لاله ي صبح بهارم و درين دامن صحرا ... آتش داغ گلي شعله كشد از دم سردم .... كس ندانست كه چون زخم جگر سوز نهاني .... سوختم ، سوختم از حسرت و لب باز نكردم .... جلوه ي صبح جواني به همه عمر نديدم ... با خزان زاده شدم ، آري گل زردم ، گل زردم ... "شفيعي كدكني" RE: دلنوشته - sadaf - 2014-07-14 چه قدر فاصله اينجاست بين آدمها چه قدر عاطفه تنهاست بين آدمها كسي به حال شقايق دلش نمي سوزد و او هنوز شكوفاست بين آدمها كسي به نيت دل ها دعا نمي خواند غروب زمزمه پيداست بين آدمها چه مي شود همه از جنس آسمان باشيم طلوع عشق چه زيباست بين آدمها تمام پنجره ها بي قرار بارانند چه قدر خشكي و صحراست بين آدمها به خاطر تو سرودم چرا كه تنها تو دلت به وسعت درياست بين آدمها
RE: دلنوشته - mohammad - 2014-07-14 سوخته ام ، من یک تنهای دل شکسته ام ، خیلی از زندگی خسته ام امشب دلم گرفته و چشمهانم شب بلندی را در پیش دارند برای باریدن…. امشب دلم گرفته و شب یلدای چشمانم است ، طولانی ترین شب سال که چشمانم تا سحر خیس است… می بارد و در تنهایی خودش میماند ، نه کسی است که آرام کند دلم را ، نه صدایی است که تکرار کند اسمم را…. دلم گرفته است و امشب شب یلدا ، در این شب بلند چگونه من سر کنم با غمها؟ شب یلدای غمها رسیده ، و این دل سوخته ، نای رفتن ندارم ، حس ماندن هم ندارم ، پس مینشینم همینجا ، پناه میبرم به خدا…. شاید خدا مرا درک کند، درد دل را بفهمد و با من درد دل کند… و این چشمهای خیس و آسمان تاریک و این هوای آلوده ، این داستان هم از آغاز در سرنوشت من بوده کسی نیست اینجا تا حتی صدایش کنم ، بگویم تنها هستم و کمی نگاهش کنم ، بگویم از دردهایم برایش ، دلم این نبود سزایش! سوخته ام ، من یک تنهای دل گرفته ام ، خیلی خسته ام… چگونه سر کنم در این شب بلند سال با غمها ، چگونه این شب بلند را بگذرانم بی ستاره ها ، بی مهتاب ، هوای دلم هم در این شب یلدا ابریست ، چشمانم بارانیست ، دلم گرفته و درد من تنهاییست! هر کسی با عشقش است و در این شب بلند ،خندان من تنها هم میمانم با این تنهایی بی وجدان… کاش بودی آن کسی که مرا شکستی و رفتی ، کاش بودی تا مثل گذشته این شب یلدا را با هم بگذرانیم ، در آغوش هم ، نه اینک من تنها باشم و دلم شکسته باشد و در آغوش غم… RE: دلنوشته - shila - 2014-07-14 امروز با من بود بی آنکه لحظه ای با من باشد دستش در دستم بود اما از من دور بود .آنقدر دور که صدای فریاد نگاهم را هم نشنید با من حرف میزد اما صدایش از دور دستها می آمد امروز نفسهایش هم سرد بود .آنقدر سرد که تنم لرزید دور باش اما نزدیک من از نزدیک بودنهای دور می هراسم
RE: دلنوشته - sadaf - 2014-07-15 بعضی وقتا مجبوری تو فضای بغضت بخندی …دلت بگیره ولی دلگیری نکنی …شاکی بشی ولی شکایت نکنی …گریه کنی اما نزاری اشکات پیدا بشن …خیلی چیزارو ببینی ولی ندیدش بگیری …خیلی ها دلتو بشکنن و تو فقط سکوت کنی …
|