پیامهای بهبودی بانیان - نسخهی قابل چاپ +- انجمن بانیان بهبودی (http://forum.banianbehboodi.ir) +-- انجمن: انجمن معتادان گمنام NA (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=1) +--- انجمن: پیامهای بهبودی_NA (http://forum.banianbehboodi.ir/forumdisplay.php?fid=89) +--- موضوع: پیامهای بهبودی بانیان (/showthread.php?tid=3096) |
RE: پیامهای بهبودی بانیان - sepahrad - 2014-09-18 یک روز صبح «بودا» در بین شاگردانش نشسته بود که مردی به جمع آنان نزدیک شد و پرسید:
آیا خدا وجود دارد؟ «بودا» پاسخ داد: بله، خدا وجود دارد. بعد از ناهار سروکلهی مرد دیگری پیدا شد که پرسید: آیا خدا وجود دارد؟ «بودا» پاسخ داد: نه، خدا وجود ندارد. اواخر روز مرد سومی همین سؤال را از «بودا» پرسید. پاسخ بودا به او چنین بود: خودت باید این را برای خودت روشن کنی. یکی از شاگردان گفت: استاد این منطقی نیست. شما چطور میتوانید به یک سؤال سه جواب بدهید؟ بودا که به روشنبینی رسیده بود، پاسخ داد: چون آنان سه شخص مختلف بودند و هرکس از راه خودش به خدا میرسد: عدهای با اطمینان، عدهای با انکار و عدهای با تردید.برگرفته از: کتاب مكتوب - پائولوکو RE: پیامهای بهبودی بانیان - mohammad - 2014-09-18 خشم، گرفتن انتقام اشتباه دیگران از خودمان است.الكساندر پوپ RE: پیامهای بهبودی بانیان - sepahrad - 2014-09-19 ﯾﮏ ﻋﺼﺎ ﺗﻮ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﻣﯿﺘﻮﻧﻪ ﺳﮓ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺩﻭﺭ ﮐﻨﻪ، ﺗﻮ ﺩﺳﺖ ﻣﻮﺳﯽ ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺑﺰﺭﮒ ﺭﻭ ﻣﯿﺸﮑﺎﻓﻪ ! ﺑﺴﺘﮕﯽ ﺩﺍﺭﻩ ﻋﺼﺎ ﺗﻮ ﺩﺳﺖ ﮐﯽ ﺑﺎﺷﻪ ! ﺩﻭ ﺗﺎ ﻣﺎﻫﯽ ﻭ ﯾﻪ ﺗﯿﮑﻪ ﻧﻮﻥ ﺗﻮ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﯾﻪ ﺳﺎﻧﺪﻭﯾﭻ ﻣﯿﺸﻪ ، ﺗﻮ ﺩﺳﺖ ﻋﯿﺴﯽ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﻧﻔﺮﻭ ﺳﯿﺮ ﻣﯿﮑﻨﻪ !
ﻫﻤﻮﻧﻄﻮﺭ ﮐﻪ ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ﺑﺴﺘﮕﯽ ﺩﺍﺭﻩ ﻫﺮﭼﯽ . ﺗﻮ ﺩﺳﺖ ﮐﯽ
ﺑﺎﺷﻪ ! ﭘﺲ ﺩﻟﻮﺍﭘﺴﯽ ﻫﺎﯾﺖ ، ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﻫﺎﯾﺖ، ﺗﺮﺱ ﻫﺎﯾﺖ ، ﺍﻣﯿﺪﻫﺎ ﯾﺖ ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﺕ ﻭ ﻧﺰﺩﯾﮑﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺧﺪﺍ ﺑﺴﭙﺎﺭ … ﭼﻮﻥ ﺑﺴﺘﮕﯽ ﺩﺍﺭﻩ ﭼﯽ ﺗﻮ ﺩﺳﺖ ﮐﯽ ﺑﺎﺷﻪ ! ﺩﺳﺘﻬﺎﯾﺖ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺎﻥ ﺧﺪﺍ RE: پیامهای بهبودی بانیان - mohammad - 2014-09-20 بهترین راه برای اثبات صفای ذهنی ما نشان دادن خطاهای آن است؛ (اقراربه خطا) نهر آبی كه ناپاكیهای بستر خود را نمایش می دهد به ما می فهماند كه آب، پاك و صاف است. RE: پیامهای بهبودی بانیان - sepahrad - 2014-09-20 جمعی از شاگردان جدید مدرسه شیوانا همراه او از راهی میگذشتندبرای استراحت زیر درختی اطراق کردنددر این هنگام جوانی را دیدند که مادر پیرش را به کول گرفته و میبردبعضی از شاگردان به جوان خندیدند و او را مسخره کردنداما آن جوان بیاعتنا به سروصدای شاگردان به راه خود ادامه داد و از آنها دور شد. شیوانا ساکت بود و هیچ نمیگفت. یکی از شاگردان برای آن که حرفی زده باشد گفت: “به نظر *شما درس ما در مدرسه تمام میشود؟ و میتوانیم به مقام استادی برسیم؟” شیوانا تبسمی کرد و گفت: “وقتی بتوانید مانند این جوان به تمسخرهای اطرافیان بیاعتنا باشید و *کاری را که میدانید درست است انجام دهید و ذرهای به نظر مسخره کنندهها اهمیت ندهیدهر وقت به این درجه از اعتماد و عزتنفس رسیدید، بدانید که دیگر نیازی نیست در مدرسه بمانیدمیتوانید به سراغ زندگی خودتان بروید و بقیه درسها را از زندگی بیاموزید!
این جوانی که شما دیدید قبلا یکی از شاگردان نخبه مدرسه بودهر هنر و مهارتی را به سرعت یاد میگرفت و اگر در مدرسه میماند میتوانست استاد استادان شوداما چون مادرش نیاز به تیمار داشت درس و مشق را رها کرد و به خدمت مادر بیمار و تنهایش همت گماشت الان که او و *بیاعتناییاش را دیدم متوجه شدم که او دیگر نیازی به ادامه حضور در مدرسه ندارداو همین الان استاد استادان شده است!” RE: پیامهای بهبودی بانیان - sadaf - 2014-09-21 چهار شمع به آرامی می سوختند. محیط پیرامون آنها آنقدر آرام بود که صدای آنها شنیده می شد. شمع اول گفت : من صلح نام دارم ! بنابراین هیچ کس نمیتواند مرا روشن نگه دارد و یقین دارم که بزودی خاموش خواهم شد . پس شعله ی آن به سرعت کم شد و سپس خاموش شد. شمع دوم گفت : من ایمان نام دارم و احساس میکنم که کسی وجود مرا ضروری نمی داند و لازم نیست بیشتر شعله ور بمانم. وقتی سخنش به پایان رسید ، نسیم ملایمی وزید و آن را خاموش کرد نوبت به شمع سوم رسید . او با ناراحتی گفت : نام من عشق است .من دیگر قدرت روشن ماندن ندارم چون همه مرا کنار گذاشته اند و اهمیت مرا درک نمی کنند.مردم حتی عشق ورزیدن به نزدیکانشان را نیز فراموش کرده اند. طولی نکشید که او هم خاموش شد. ناگهان پسرکی وارد اتاق شد و دید که از ۴ شمع ۳ تا خاموش شدند. پسرک به آن ۳ شمع خاموش گفت: شما ها چرا خاموشید؟ مگر قرار نبود تا وقتی که تمام می شوید روشن بمانید؟ و سپس شروع به گریه کرد ناگهان شمع چهارم که هنوز روشن بود به حرف آمد و گفت: نگران نباش تا زمانی که من هستم میتوانی به وسیله ی من آن ۳ شمع خاموش را روشن کنی نام من امید است. RE: پیامهای بهبودی بانیان - sepahrad - 2014-09-21 همسفر! در این راه طولانی، که ما بیخبریم و چون باد میگذرد، بگذار خرده اختلافهایمان باهم، باقی بماند. خواهش میکنم! مخواه که یکی شویم؛ مطلقاً یکی. مخواه که هرچه تو دوست داری، من همان را، به همان شدت دوست داشته باشم و هرچه من دوست دارم، به همان گونه، مورد دوست داشتن تو نیز باشد.
مخواه که هر دو یک آواز را بپسندیم، یک ساز را، یک کتاب را، یک طعم را، یک رنگ را و یک شیوهی نگاه کردن را.
مخواه که انتخابمان یکی باشد، سلیقهمان یکی و رویامان یکی. همسفر بودن و همهدف بودن، ابداً به معنای شبیه بودن و شبیه شدن نیست و شبیه شدن، دال بر کمال نیست، بل دلیل توقف است. عزیز من! دو نفر که سخت و بیحساب عاشق هماند و عشق، آنها را به وحدتی عاطفی رسانده است، واجب نیست که هر دو صدای کبک، درخت نارون، حجاب برفی قله علم کوه، رنگ سرخ و بشقاب سفالی را دوست داشته باشند! اگر چنین حالتی پیش بیاید باید گفت که یا عاشق زائد است یا معشوق. یکی کافی است. عشق، از خودخواهیها و خودپرستیها گذشتن است؛ اما این سخن به معنای تبدیل شدن به دیگری نیست. من از عشق زمینی حرف میزنم که ارزش آن در «حضور» است نه در محو و نابود شدن یکی در دیگری. عزیز من! اگر زاویه دیدمان نسبت به چیزی یکی نیست، بگذار یکی نباشد، بگذار فرق داشته باشیم، بگذار در عین وحدت مستقل باشیم. بخواه که در عین یکی بودن، یکی نباشیم، بخواه که همدیگر را کامل کنیم نه ناپدید. بگذار صبورانه و مهرمندانه در باب هرچیز که مورد اختلاف ماست بحث کنیم؛ اما نخواهیم که بحث، مارا به نقطهی مطلقاً واحدی برساند. بحث باید مارا به ادراک متقابل برساند نه فنای متقابل. بیا بحث کنیم، بیا معلوماتمان را تاخت بزنیم، بیا کلنجار برویم؛ اما سرانجام نخواهیم غلبه کنیم و این غلبه منجر به آن شود که تو نیز چون من بیندیشی یا به عکس. مختصری نزدیک شدن بهتر از غرق شدن است، تفاهم بهتر از تسلیم شدن است. من و تو حق داریم در برابر هم قد علم کنیم و حق داریم بسیاری از نظرات و عقاید هم را نپذیریم بیآنکه قصد تحقیر هم را داشته باشیم. عزیز من! دونیمه، زمانی به راستی یکی میشوند و از دو «تنها» یک «جمع کامل» میسازند که بتوانند کمبودهای هم را جبران کنند، نه آنکه عین مطلق هم شوند، چیزی بر هم مضاف نکنند و مسائل خاص و تازهای را پیش نکشند؛ پس بیا تصمیم بگیریم که هرگز عین هم نشویم. بیا تصمیم بگیریم که حرکاتمان، رفتارمان، حرفزدنمان و سلیقهمان، کاملاً یکی نشود و فرصت بدهیم که خرده اختلافها و حتی اختلافهای اساسیمان، باقی بماند و هرگز، اختلاف نظر را وسیلهی تهاجم قرار ندهیم… عزیز من! بیا متفاوت باشیم! RE: پیامهای بهبودی بانیان - سارا - 2014-09-21 آرامش عشق نامحدود است هنگامیکه کسی به آرامش خداوندی آگاهی یابد به اقیانوس وسیعی از آرامش میرسد که همیشه در دسترس است. آرامش یک اندیشه پیوسته است و در این مکان مشکلات به وجود نمی آیند. RE: پیامهای بهبودی بانیان - sepahrad - 2014-09-22 ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﻓﺮﺩﺍ ﮐﻪ ﭘﺎﯾﯿﺰ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﻓﺼﻞ ﮐﻪ ﻋﻮﺽ ﺷﻮﺩ ﺁﺩﻡ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﮔﯿﺮﺗﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ، ﮔﯿﺮ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﻣﺪﺍﻡ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺵ، ﺑﻪ ﺭﻭﺡ ﻭ ﺭﻭﺍﻧﺶ ،
ﻫﯽ ﻣﯽ ﭘﯿﺠﺪ ﺑﻪ ﭘﺮ ﻭ ﭘﺎﯼ ﺧﻮﺩﺵ ،
ﺑﻪ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯼ ﺩﻭﺭ ﻭ ﺑﺮﺵ، ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﺶ... ﺍﻭﻝ ﻓﺼﻞ ﺁﺩﻡ ﺑﺎﯾﺪ ﺣﻮﺍﺳﺶ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﺎﺷﺪ، ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﻫﺮﺱ ﮐﻨﺪ، ﺷﺎﺧﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﺿﺎﻓﯿﺶ ﺭﺍ ﺑﺰﻧﺪ، ﺑﺒﺮﺩ، ﭘﺎﯼ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺎﺧﻪ ﺑﺮﯾﺪﻥ ﻫﺎﯾﺶ ﺑﯿﺎﯾﺴﺘﺪ ﺗﻤﺎﻡ ﺳﺨﺘﯽﻫﺎﯾﺶ ﺩﺭﺩﻫﺎﯾﺶ، ﺑﺎﻏﺒﺎﻧﯽ ﮐﻨﺪ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ، ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺑﺪﺵ ﺭﺍ، ﺳﺒﮏ ﮐﻨﺪ ﻓﮑﺮﺵ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺁﺯﺍﺭﺵ ﻣﯿﺪﻫﺪ، ﺍﺻﻼ ﭘﺎﯾﯿﺰ ﻓﺼﻞﺣﺴﺎﺏ ﻭ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﺳﺖ ﻓﺼﻞ ﺭﯾﺎﺿﯽ، ﺑﯿﺎ ﺧﻮﺑﻬﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺭﺍ ﺟﻤﻊ ﮐﻦ ﺁﺩﻣﻬﺎﯼ ﺑﺪ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ ﺭﺍ ﮐﻢ ﮐﻦ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺧﻮﺏ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻗﻮﻝ، ﺧﻮﺏ ﻣﯿﺸﻮﺩ ..... RE: پیامهای بهبودی بانیان - mohammad - 2014-09-23 كسی كه همیشه می خواهد اشتباه دیگران را ثابت كند، آنها را از خود دور می سازد. |