2013-11-09، 01:46
ماهیت اعتیاد ما طوری است که ما اجبارأ به اخر خط یا مجموعه ای از آخر خط های خود
می رسیم . اخر خط ما می تواند هر جا که ما به ان اجازه می هیم باشد لازم نیست که
حتما در مدرسه رد بشویم همه چیزهایی که برایمان مهم است از دست بدهیم به زندان
برویم و یا در استانه مرگ قرار بگیریم. بسیاری از ما قبل از اینکه تصمیم بگیریم به دنبال
بهبودیمان باشیم این مراحل را تجربه کرده ایم ولی کسانی در بین ما خوش شانس تر
بو دند. بعضی از ما قبل از اینکه با بدتر از انچه که تجربه کرده بودیم مواجه شویم از
مسیری که به این اخر خط ها منتهی می شد جدا شویم همان طور که اعتیاد ما رشد
می کرد زندگی مان به طرز فزایند ه های اشفته و غیر قابل کنترل شده بود وضع ما در
همه زمینه ها وخیم تر شد در مدرسه سر کار خانه . ما برای پنهانکردن مصزفمان و
کشکلات ناشی از ان شروع کردیم به دروغ گفتن و بهانه تراشیدن انکار اینکه ما مشکل
داریم و توجیه مصرفمان نیز نشانه های به اخر خط رسیدن ما بود . ما در حین خود تخریبی
به بسیاری از اطرافیان خو نیز صدمه می زدیم بخصوص خانواده ها و دوستان نزدیکمان .قبل
از امدن به NA بسیاری از ما احساس تنهایی آزردگی ترس و خشم می کردیم ما از اینکه توسط
احساسمان و نیازمان به موادکنترل شویم و از اینکه احساساتمان را پشت نقاب (همه چیز
خوبه) پنهان کنیم خسته شده بودیم علیر غم همه اینها ما نمی توانستیم مصرفمان را قطع
کیم خصوصیات معتاد گونه به ما اجازه نمی دادند تا از رفتار خود مخرب رها یی پیدا کنیم
ما در حال خود کشی تدریجی بودیم . از داشتن احساس بی ارزشی حالمان بد بود و از
خودمان و زندگی امان مشمئز می شدیم . ما عمیقا می دانستیم که ارزش بیشتری داریم و
در زندگی چیزهای با ارزشتری از مواد وجود دارد . نقطه عطف وقتی فرا رسیده که ما به اندازه
کافی صدمه دیده بودیم و نمی توانستیم بیشتر از ان در مصیبت و بدختی زندگی کنیم . این
به ما انگیزه داد تا درباره مشکلاتمان کاری بکنبم ما تقاضای کمک کردیم .
منبع/پمفلت جوانی و بهبودی
می رسیم . اخر خط ما می تواند هر جا که ما به ان اجازه می هیم باشد لازم نیست که
حتما در مدرسه رد بشویم همه چیزهایی که برایمان مهم است از دست بدهیم به زندان
برویم و یا در استانه مرگ قرار بگیریم. بسیاری از ما قبل از اینکه تصمیم بگیریم به دنبال
بهبودیمان باشیم این مراحل را تجربه کرده ایم ولی کسانی در بین ما خوش شانس تر
بو دند. بعضی از ما قبل از اینکه با بدتر از انچه که تجربه کرده بودیم مواجه شویم از
مسیری که به این اخر خط ها منتهی می شد جدا شویم همان طور که اعتیاد ما رشد
می کرد زندگی مان به طرز فزایند ه های اشفته و غیر قابل کنترل شده بود وضع ما در
همه زمینه ها وخیم تر شد در مدرسه سر کار خانه . ما برای پنهانکردن مصزفمان و
کشکلات ناشی از ان شروع کردیم به دروغ گفتن و بهانه تراشیدن انکار اینکه ما مشکل
داریم و توجیه مصرفمان نیز نشانه های به اخر خط رسیدن ما بود . ما در حین خود تخریبی
به بسیاری از اطرافیان خو نیز صدمه می زدیم بخصوص خانواده ها و دوستان نزدیکمان .قبل
از امدن به NA بسیاری از ما احساس تنهایی آزردگی ترس و خشم می کردیم ما از اینکه توسط
احساسمان و نیازمان به موادکنترل شویم و از اینکه احساساتمان را پشت نقاب (همه چیز
خوبه) پنهان کنیم خسته شده بودیم علیر غم همه اینها ما نمی توانستیم مصرفمان را قطع
کیم خصوصیات معتاد گونه به ما اجازه نمی دادند تا از رفتار خود مخرب رها یی پیدا کنیم
ما در حال خود کشی تدریجی بودیم . از داشتن احساس بی ارزشی حالمان بد بود و از
خودمان و زندگی امان مشمئز می شدیم . ما عمیقا می دانستیم که ارزش بیشتری داریم و
در زندگی چیزهای با ارزشتری از مواد وجود دارد . نقطه عطف وقتی فرا رسیده که ما به اندازه
کافی صدمه دیده بودیم و نمی توانستیم بیشتر از ان در مصیبت و بدختی زندگی کنیم . این
به ما انگیزه داد تا درباره مشکلاتمان کاری بکنبم ما تقاضای کمک کردیم .
منبع/پمفلت جوانی و بهبودی
تمام ارسالهایم تجربه گذشته ام است و دیدم نسبت به بهبودی تغییر کرده است و اینها نیست