2013-11-29، 05:24
"چه اتفاقی میافتد اگر..." 9 اردیبهشت
«زندگی فقط برای امروز، بار سنگین گذشته و ترس از آینده را کاهش میدهد. آموختیم همه اقدامات لازم را انجام دهیم و نتایج را به عهده نیروی برتر خود بسپاریم.»
کتاب پایه
v
در دوران اعتیاد فعال خود، ترس از آینده و آنچه شاید اتفاق افتد برای بسیاری از ما یک واقعیت بود. چه میشود اگر دستگیر شویم؟ شغل خود را از دست دهیم؟ همسر ما فوت کند؟ ورشکسته شویم؟ و غیره و غیره. برای ما ساعتها یا حتی کل روز فکر کردن درباره آنچه شاید اتفاق افتد، عجیب نبود. نقش خود را در همه مکالمات و صحنهها حتی قبل از وقوع، بازی میکردیم و سپس مسیر خود را بر اساس "چه اتفاقی میافتد اگر..." تعیین میکردیم. با انجام این کار، نومیدی پشت نومیدی را برای خود رقم میزدیم.
از طریق گوش دادن به مطالبی که در جلسات مطرح میشود، میآموزیم زندگی در زمان حال، و نه در عالم "چه اتفاقی میافتد اگر..."، تنها راه رهایی از پیشبینیهای شوم و تاریک است. تنها میتوانیم با واقعیت امروز کنار بیاییم، نه با توهمات هراسآور درباره آینده.
اعتقاد به اینکه نیروی برتر ما صرفاً بهترین چیزها را برای ما حفظ داشته است، تنها راه مبارزه با ترس است. در جلسات میشنویم نیروی برتر چیزی بیش از حد توان اداره ما در طول یک روز را به ما ارزانی نخواهد کرد. طبق تجربه میدانیم اگر درخواست کنیم مطمئناً خداوندی که از او شناخت پیدا کردهایم به ما توجه خواهد کرد. از طریق تمرین ایمان در سایه مراقبت نیرویی برتر از خود، در شرایط بد پاک میمانیم. هر بار این کار را انجام میدهیم، از "چه اتفاقی میافتد اگر" ترس کمتری خواهیم داشت و با آنچه هست احساس راحتی بیشتری میکنیم.
v
فقط برای امروز: با ایمان به نیروی برتر خود چشمانتظار آینده هستم.
«زندگی فقط برای امروز، بار سنگین گذشته و ترس از آینده را کاهش میدهد. آموختیم همه اقدامات لازم را انجام دهیم و نتایج را به عهده نیروی برتر خود بسپاریم.»
کتاب پایه
v
در دوران اعتیاد فعال خود، ترس از آینده و آنچه شاید اتفاق افتد برای بسیاری از ما یک واقعیت بود. چه میشود اگر دستگیر شویم؟ شغل خود را از دست دهیم؟ همسر ما فوت کند؟ ورشکسته شویم؟ و غیره و غیره. برای ما ساعتها یا حتی کل روز فکر کردن درباره آنچه شاید اتفاق افتد، عجیب نبود. نقش خود را در همه مکالمات و صحنهها حتی قبل از وقوع، بازی میکردیم و سپس مسیر خود را بر اساس "چه اتفاقی میافتد اگر..." تعیین میکردیم. با انجام این کار، نومیدی پشت نومیدی را برای خود رقم میزدیم.
از طریق گوش دادن به مطالبی که در جلسات مطرح میشود، میآموزیم زندگی در زمان حال، و نه در عالم "چه اتفاقی میافتد اگر..."، تنها راه رهایی از پیشبینیهای شوم و تاریک است. تنها میتوانیم با واقعیت امروز کنار بیاییم، نه با توهمات هراسآور درباره آینده.
اعتقاد به اینکه نیروی برتر ما صرفاً بهترین چیزها را برای ما حفظ داشته است، تنها راه مبارزه با ترس است. در جلسات میشنویم نیروی برتر چیزی بیش از حد توان اداره ما در طول یک روز را به ما ارزانی نخواهد کرد. طبق تجربه میدانیم اگر درخواست کنیم مطمئناً خداوندی که از او شناخت پیدا کردهایم به ما توجه خواهد کرد. از طریق تمرین ایمان در سایه مراقبت نیرویی برتر از خود، در شرایط بد پاک میمانیم. هر بار این کار را انجام میدهیم، از "چه اتفاقی میافتد اگر" ترس کمتری خواهیم داشت و با آنچه هست احساس راحتی بیشتری میکنیم.
v
فقط برای امروز: با ایمان به نیروی برتر خود چشمانتظار آینده هستم.