آن شب که در خیابان چشمم به چشمت افتاد / چشمک زدی چه شیرین رفتم به راه فرهاد / من عاشق تو گشتم، تو عاشق جدایی / فریاد از نگاهت، فریاد از جدایی
در هجوم لحظه های پوچ جدایی سکوت تنها یادگار لحظه های با تو بودن است، وقتی ثانیه ها رفتنت را تلنگر میزنند بودنت به کوچه ی فراموشی کوچ میکند
آنکه بین من و تو شام جدایی آورد، می کنم نفرینش، یا الهی، بکنش چون من زار، پیش معشوقش خار، هر دو چشمانش تار، تا بداند چه به من میگذرد، ز غم دوری آن چشم عزیز
در هجوم لحظه های پوچ جدایی سکوت تنها یادگار لحظه های با تو بودن است، وقتی ثانیه ها رفتنت را تلنگر میزنند بودنت به کوچه ی فراموشی کوچ میکند
آنکه بین من و تو شام جدایی آورد، می کنم نفرینش، یا الهی، بکنش چون من زار، پیش معشوقش خار، هر دو چشمانش تار، تا بداند چه به من میگذرد، ز غم دوری آن چشم عزیز
مشگل اینه که به بعضیا بیشتر از حدشون بها دادم