مفهوم دعا از نظر شما چیست و چه کاربردی دارد؟
|
امتیاز موضوع:
1-مفهوم دعا از نظر شما چیست و چه کاربردی دارد؟
|
2014-04-02، 08:22
دعا صحبت کردن من با خداوند است و برای کارکرد قدمها شدیدا به آن نیازمندم لحظاتی است که برای حل مشکلاتم هیچ نیروی زمینی و انسانی کار نمیکند اما صحبت با یک قدرت مافوق و ارتباط آگاهانه با او که هپان دعا کردن است میتواند کاری برایم انجام دهد که خودم قادر به انجامش نیستم
مشگل اینه که به بعضیا بیشتر از حدشون بها دادم
2014-05-07، 10:57
ارتباط من با نیروی برتر و درخواستهایمو نیازها و خواسته ها
یکی از بزرگترین ابزارهای من در بهبودی بوده است، همیشه دعا و نیایش برای من پاداش روحانی داشته است دعا باعث تقویت ایمان و متعادل شدن احساسات من میشود دعا نواقص مرا کمرنگتر میکند در واقع دعا و نیایش عملیترین کاری است که ما میتوانیم انجام دهیم
تمام ارسالهایم تجربه گذشته ام است و دیدم نسبت به بهبودی تغییر کرده است و اینها نیست
سپاس شده توسط: mohsen..yazd ، yalda ، mehdiast ، sadaf ، shakiba
2014-09-27، 10:20
پیش از هر چیز، در دعا نوعی التجا و التماس به آن چه که خداوند یا حقیقت می نامیم وجود دارد. شما به عنوان یک فرد، از آن چه که نامش را خدا می گذارید، درخواست، التجا و طلب کمک و هدایت می کنید؛ بدین ترتیب، شما در پی پاداش و رضایت خاطر هستید. مثلا وقتی گرفتاری های کشوری و فردی دارید، برای هدایت دست به دعا بر می دارید یا آشفته و پریشان هستید و درخواست سروسامان گرفتن می کنید و آن چه را که خدا می نامید به یاری می طلبید. این سخن اشاره بر آن دارد که خداوند- حال خداوند چیست به جای خود محفوظ؛ فعلا به بحث در این باره نمی پردازیم – آشفتگی هایی را که شما و من آفریده ایم باید سروسامان بخشد. در حالی که به هر حال این ما هستیم که تمامی این پریشانی، مصیبت، هرج و مرج، ظلمی که لرزه بر اندام می اندازد و نبود عشق را آفریده ایم و حالا می خواهیم که خدا به کارمان سر و سامان بخشد؛ به عبارت دیگر، می خواهیم که شخص دیگری پریشانی، مصیبت، غم و اندوه و تعارض ما را از میان ببرد، به دیگری التماس می کنیم که برای مان نور و شادی بیاورد. البته وقتی برای چیزی دعا می کنید، خواهش می کنید، التماس می کنید، معمولا حاصل می شود. وقتی چیزی می خواهید، آن را دریافت می کنید؛ ولی آنچه دریافت می کنید، ایجاد نظم نمی کند؛ زیرا آن چه دریافت می کنید، نه صراحت بخش است و نه ادراکی ایجاد می کند. تنها کارش راضی کردن و تشفی بخشیدن است؛ ولی موجب ادراک نخواهد شد، زیرا وقتی شما چیزی را طلب می کنید، همان چیزی را که خود متجلی می کنید، دریافت می دارید. چطور ممکن است حقیقت – خداوند – درخواست شما را استجابت کند. آیا آنچه که در اندازه نمی گنجد و غیرقابل وصف است، می تواند در قید نگرانی ها، مصایب و پریشانی های جزئی ما باشد که خود آفریده ایم؟ پس آن چه دعا را مستجاب می کند چیست؟ بی شک آن چه در اندازه نمی گنجد، به آن چه قابل اندازه گیری و جزیی و کوچک است پاسخ نمی گوید. پس چه چیزی جوابگو است؟ در لحظه ای که دعا می کنیم به طور نسبی در آرامش ایم، در حالتی هستیم که قابلیت پذیرش داریم؛ از این رو، ناخودآگاه خود ما موجب نوعی صراحت زودگذر می شود. چیزی می خواهیم، آرزویش را داریم، در آن لحظه درخواست خاضعانه، قابلیت پذیرش نسبی را داریم، خودآگاه ما، ذهن فعال ما، به طور نسبی آرام است؛ بنابراین، ناخودآگاه خود را در آن منعکس می کند و ما پاسخ خود را می گیریم. شکی نیست که پاسخ نه از جانب حقیقت است و نه از جانب آن چه قابل اندازه گیری نیست؛ آن چه پاسخ می دهد، ناخود آگاه خود ماست. بنابراین، بیایید دچار گمراهی نشویم و خیال نکنیم که وقتی به دعای مان پاسخ گفته می شود، در ارتباط با حقیقت قرار می گیریم. حقیقت باید به سوی ما بیاید؛ ما نمی توانیم به سوی آن برویم. در این مساله دعا، یک عامل دیگری نیز دخیل است: پاسخ آن چه که ما به آن ندای درونی می گوییم. همان طور که گفتم، وقتی ذهن به عجز و لابه و التماس می پردازد، نسبتا آرام است؛ وقتی شما به ندای درونی گوش می کنید، به صدای خود که خود را در ذهن نسبتا آرام متجلی کرده است، گوش می کنید. چنین چیزی هم نمی تواند ندای حقیقت باشد. ذهنی که پریشان، جاهل، مشتاق، طالب و ملتمس است، چطور می تواند حقیقت را درک کند؟ ذهن، زمانی می تواند به دریافت حقیقت نایل شود که به طور مطلق ساکت باشد؛ نه خواستار چیزی باشد، نه اشتیاق به خرج دهد، نه آرزو و نه خواهش کند؛ چه برای خود، چه برای کشور و چه برای دیگری. وقتی ذهن به طور مطلق آرام بود و وقتی آرزو متوقف شد، در آن صورت فقط حقیقت جلوه خواهد کرد. آن کس که طالب و ملتمس و ملتجا است و اشتیاق هدایت شدن دارد، آن چه را در جست و جوی آن است، دریافت خواهد داشت؛ اما حقیقت نیست. آن چه دریافت می کند، پاسخ لایه های ناخودآگاه ذهن خود اوست که خود را در خودآگاه او متجلی می کنند؛ آن صدای ضعیف آرام که او را هدایت می کند، حقیقت نیست، بلکه صرفا پاسخ ناخودآگاه است. در این مساله نیایش، مساله تمرکز حواس نیز مطرح است. برای بیشتر ما تمرکز حواس روندی انحصارگر است. تمرکز حواس به کمک تلاش، اجبار، هدایت و تقلید ایجاد می شود و از این رو، روندی انحصارگر به شمار می آید. من به آن چه به اصطلاح مراقبه می نامند علاقه مندم؛ ولی افکارم پریشان است؛ بنابراین، ذهنم را بر روی یک تصویر، یک صورت ذهنی و یا یک پندار متمرکز می کنم و افکار دیگر را به کنار می زنم. این روند تمرکز حواس که انحصارگری به همراه دارد، نوعی وسیله مراقبه به حساب می آید و این همان کاری است که می کنیم. وقتی می نشینید تا به مراقبه بپردازید، به خیال خود ذهنتان را روی یک واژه، یک صورت ذهنی و یا یک تصویر متمرکز می کنید؛ اما ذهن همه جا در گردش است. ایده ها، افکار و احساسات دیگر مرتب اخلال می کنند و شما سعی می کنید آن ها را برانید؛ وقت شما به مبارزه با افکار خودتان می گذرد. به این روند، مراقبه (مدیتیشن) می گویید. به عبارت دیگر، شما کوشش به خرج می دهید تا هوش و حواس خود را معطوف چیزی کنید که به آن علاقه مند نیستید و افکار شما رو به تزاید می گذارند، به طور مرتب افزایش پیدا کرده و اخلال ایجاد می کنند، بنابراین، شما انرژی خود را صرف انحصارگری در دفاع و در کنارزدن می کنید؛ اگر شما بتوانید ذهنتان را بر اندیشه انتخاب شده خویش یا یک شیئ خاص متمرکز کنید، خیال می کنید که لااقل توفیق مراقبه نصیب تان شده است. واضح است که این مراقبه نیست. این روندی انحصارگر – انحصار گر از جهت دوری کردن از ایده های خزنده و ایجاد مقاومت در برابر آن ها-است. نه نیایش مراقبه است و نه تمرکز حواسی که انحصارگری شیوه آن است.
هرگز توان خود را در تغییر دادن خویش دست کم نگیر
|
|
موضوعهای مشابه… | |||||
موضوع | نویسنده | پاسخ | بازدید | آخرین ارسال | |
4-مفهوم فقط طالب آگاهی از اراده برای خود وقدرتی که آن را به انجام برسانیم چیست؟ | mehdiast | 2 | 5,402 |
2014-03-05، 01:50 آخرین ارسال: GOMNAM |
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان