2015-01-20، 01:15
من تنها در مقابل موادمخدر عاجز نیستم، بلکه من در مقابل گوشم که شنیدارش سالم نیست و زبانم که به موقع حرف نمیزنه ویا با نیش زبان به هرکس و ناکسی صدمه زده و بیموقع باز میشود و در مقابل چشمانم که چیزهایی میبیند آنچه که خودش میبیند قضاوت میکند و چیزهایی را میبیند که باسلیقه خودش به چیزهایی نگاه میکند که بیماریم را تشدید میکند. عاجز در مقابل هرچیزی که جنبه های بیماری منو تحریک کند و منو از لحاظ جسمانی روحانی روانی ومعنوی تحت تأثیر خودش قرار بدهد. من در مقابل کنترل و اداره کردن آنها عاجز هستم. مثلاً یک فرد بیمار دیابتی تنها در برابر مصرف مواد قندی عاجز نیست، بلکه باید مراقب مواردی که بیماری او را تحریک میکند باشد. از روابطی که روی معنویت و روان و عواطف و جسمش اثرگذار است، باید بر حذر باشد. من هم چنین هستم که فشارهای روحی و روانی و استرس و عصبانیت و .... روی بیماریم تأثیر نگذارد.
*- من در مقابل ترس عاجز هستم و هرچیزی که از روی ترس و استرس باشد، باعث عاجز شدنم میشود و من هم دائم در حال ترسیدن هستم و هرکاری میکنم از کانال ترس انجام میشود و همانها هم باعث درگیری ذهنی در من شده و همه چیز با تس و استرس انجام میشود. هرکار مثبت و یامنفی در من عادت مداوم میشود و از جنبه افراط و تفریط شده و با آنها بصورت غریزی بر خورد میکنم و مرا در مقابل کنترلشان عاجز میکند و عجز برای من يعني ناتواني در مقابل افکار خود مشغول و رفتارهای ناسالم و واکنشگری فکری و رفتاری است.
*- من در مقابل ترس عاجز هستم و هرچیزی که از روی ترس و استرس باشد، باعث عاجز شدنم میشود و من هم دائم در حال ترسیدن هستم و هرکاری میکنم از کانال ترس انجام میشود و همانها هم باعث درگیری ذهنی در من شده و همه چیز با تس و استرس انجام میشود. هرکار مثبت و یامنفی در من عادت مداوم میشود و از جنبه افراط و تفریط شده و با آنها بصورت غریزی بر خورد میکنم و مرا در مقابل کنترلشان عاجز میکند و عجز برای من يعني ناتواني در مقابل افکار خود مشغول و رفتارهای ناسالم و واکنشگری فکری و رفتاری است.