2014-02-05، 08:26
5 خرداد
سالها جنگ كردن با دنيا و درگیری با افراد و خستگي در اثر تلاشهای بینتیجه باقيمانده از اين جنگ بدون پیروزی، حاصلي جز اسارت در وابستگيهاي دنيوي و مادي برایم نداشت. آيا تکنون نيازي به صلح و استراحت ندارم؟ آيا پايان هر جنگي در انتها به صلح ختم نميشود؟ آيا ديوانگي نيست كه در يك جنگ بيحاصل باز در حالت جنگی و آمادهباش باشم؟ آيا آمادگي دارم به زندگي كه حق مسلم هر موجود زنده است برگردم؟ زندگي كردن در دنيايي كه ساخته و پرداخته ذهن بيمار من در جهت خواستههاي خودخواهانه حاصلي جز يأس و درماندگي نداشت. لازم است جهت رسيدن به صلح و آرامش كه نياز حقیقی و حیاتی من است، در يك حالت تعادل با دنياي اطراف خود درگیر باشم. آيا آمادگي پیدا کردهام كه خداوند مرا در مسير صلح و آشتي و آرامش قرار بدهد؟ آيا هنوز تصور ميكنم كه مصلح جهان هستم؟ که سرپرستی و مسئولیت تغییر و کنترل کردن دیگران را بر عهده داشته باشم و دست از جنگ بردارم تا بدانم براي چه چیزهایی خلق شدهام! خداوندا: من را یاری کن که جایگاهم را بدانم و در کار دیگران مداخله نکنم و به زندگی خودم بپردازم.
رهايي و آزادي با پذيرش آغاز ميشود!
تمام ارسالهایم تجربه گذشته ام است و دیدم نسبت به بهبودی تغییر کرده است و اینها نیست